در همه کشورها، اقداماتی که امنیت حاکمیت را برهم بزند جرم دانسته شده و عناوین این جرایم با یکدیگر متفاوتند اما به هر حال، حفظ امنیت کشور یکی از اهداف مهم همه نظامهای سیاسی است. یکی از اهداف حقوق، تامین امنیت است، قوانین وضع میشوند تا امنیت جامعه را حفظ کنند اما در این میان، امنیت کشور بسیار اهمیت دارد و در همه کشورها، اقداماتی که امنیت حاکمیت را برهم بزند جرم دانسته شده است.
عناوین این جرایم با یکدیگر متفاوتند اما به هر حال، حفظ امنیت کشور یکی از هدفهای نظامهای سیاسی است. در کشور ما نیز جرایم مختلفی در قوانین جزایی بخصوص قانون مجازات اسلامی پیشبینی شده است که هدف آن مقابله با جرایم علیه امنیت کشور است. این مواد متعدد در بخش حدود و تعزیرات قانون مجازات اسلامی، قانون جرایم رایانهای و برخی دیگر از قوانین پیشبینی شده است . از مهم ترین جرایم علیه امنیت میتوان به جرم محاربه و افساد فیالارض اشاره کرد. به علاوه سیر صعودی نرخ ارتکاب جرایم رایانهای، موضوع امنیت کشورها را هم بینصیب نگذاشته است.
*محاربه و افساد فیالارض
محاربه به معنای جنگ با خدا و تشکیلات حکومت اسلامی است. ماده مربوط به جرم فوق، ماده ۱۸۳ از قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ است. این ماده مقرر میکند: " هر کس برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب و مفسد فیالارض است".
تبصره ۱. کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب هراس هیچ فردی نشود، محارب نیست .
تبصره ۲. اگر کسی سلاح خود را با انگیزه عداوت شخصی به سوی یک یا چند نفر مخصوص بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد، محارب محسوب نمیشود.
تبصره 3. میان سلاح سرد و گرم فرقی نیست.
منبع اصلی مقرره بالا آیه 32 سوره مائده است. در این آیه محاربه و افساد فیالارض در کنار یکدیگر استفاده شده است. با توجه به مفاد آیه گفته شده و عبارت فصل هفتم از قانون مجازات اسلامی که این دو را در کنار هم درج کرده، این دو واژه تجلیگر یک رفتار مجرمانه است. هر چند کلمه «اسلحه» جمع سلاح است، اما اصطلاحا واژه مزبور در متن قانون به کار رفته است و نیازی به استفاده از چند اسلحه و یا یک اسلحه برای چند بار نیست. صرف دست به اسلحه بردن (بدون استفاده عملی از آن) برای ترسانیدن مردم و سلب آزادی و امنیت آنها که نتیجه متعاقب آن ترس مردم باشد، برای تحقق جرم مربوطه کفایت میکند. آنچه از لزوم ترسانیدن مردم به ذهن خطور میکند، آنست که مرتکب باید به طورآشکارا و نه مخفیانه، به روی مردم اسلحه بکشد.
همانطور که تبصره 2 بیان کرده، عمل باید جنبه عمومی داشته باشد و
استفاده از کلمه مردم نیز دلالت بر این امر دارد. در غیر این صورت، عمل
ذیربط ممکن است مشمول ماده 669 از قانون مجازات اسلامی شود. ماده مزبور به
جرمانگاری تهدید دیگران پرداخته است.
مقررات مربوط به محاربه و
افساد فیالارض در بخش حدود از قانون مجازات اسلامی گنجانده شده است که با
تصویب قانون جدید مجازات اسلامی نسخ خواهد شد. بدین ترتیب، بعد از
لازمالاجرا شدن قانون جدید مجازات اسلامی، مقررات قبلی در مورد محاربه و
افساد قابل اعمال نخواهد بود. اما در حال حاضر هنوز قانون جدید ابلاغ نشده
است بنابراین مقررات قانون مجازات اسلامی سال 1370 در مورد محاربه و افساد
فیالارض اجرا خواهد شد. اجمالا باید گفت که مقررات مربوط به محاربه و
افساد فیالارض در این قانون دچار تغییر شده است. این دو عنوان مجرمانه از
یکدیگر جدا شده است و عنوان مجرمانه جدیدی به نام «بغی» در کنار این دو جرم
پیشبینی شده است. اما علاوه بر جرم محاربه و افساد فیالارض، جرایم دیگری
نیز در حکم محاربه است که در بخش تعزیرات و دیگر قوانین جزایی پیشبینی
شده است. بخش مهمی از این جرایم در بخش جرایم علیه امنیت ملی قانون تعزیرات
پیشبینی شده است که بعد از تصویب قانون جدید مجازات اسلامی نیز همچنان
اعتبار خود را حفظ خواهد کرد. در ادامه به بررسی جرایم علیه امنیت ملی در
تعزیرات و قوانین خاص دیگر میپردازیم .
**سوءقصد به مقامهای بلندپایه سیاسی
جرمانگاری قصد سلب حیات افراد سیاسی مملکت اعم از داخلی و خارجی در دو فصل دوم و سوم از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی بیان شده است. ماده 515 که در مورد اشخاص عالی مقام داخلی است، اقدام به کشتن رهبر و هر یک از روسای قوای سهگانه و مراجع بزرگ تقلید را که عقیم مانده و به نتیجه نرسیده است را، چنانچه مشمول عنوان محاربه نباشد، به حبس از سه تا ده سال تهدید نموده است.
به رغم عنوان فصل دوم که عبارت است از «اهانت به مقدسات مذهبی وسوءقصد به مقامات داخلی» سوءقصد به تمامی مراجع بزرگ را اعم از داخلی و خارجی و اعم از موافقت نظام با وی یا نه، مشمول حکم ماده قرار داده است.انجام اقدامات فوق در مورد نمایندگان سیاسی و روسای کشورهای بیگانه در ایران مشروط به معامله متقابل همان کیفر ماده قبل را خواهد داشت. در غیر این صورت اگر مجازات خفیفتری اعمال شود، مرتکب به همان مجازات محکوم میشود. بر اساس تبصره ماده 516 اگر سوءقصد منتهی به قتل یا جرح یا ضرب شود علاوه بر مجازات مزبور، به قصاص یا دیه محکوم خواهد شد. البته این مقرره در صورتی حالت اجرایی به خود میگیرد که در صورت مسلمان بودن مرتکب، مقام خارجی غیرمسلمان نباشد.
اگر بخواهیم جرم سیاسی و جرم امنیتی را در قوانین ایران بررسی کنیم، میتوان گفت هرگونه اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی را در قانون مجازات اسلامی جرم امنیتی تلقی کردهاند. (مواد 498 تا 512 قانون مجازات اسلامی) ولی در مورد جرم سیاسی باید گفت در قوانین هیچ ماده و سرفصلی برای این جرم در نظر گرفته نشده است.
فقط در قانون اساسی و قانون اصلاح تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب آمده جرم سیاسی و مطبوعاتی باید با حضور هیات منصفه رسیدگی شود، بنابراین این تنها موردی است که جرم سیاسی در قانون مطرح شده است.
جرم سیاسی را قانون باید تعریف کند اما تاکنون هیچ تعریفی در قوانین
کشور ما در این خصوص در نظر گرفته نشده است. با توجه به این مطلب میتوان
گفت ما جرمی به نام جرم سیاسی نداریم چراکه هر جرمی در قانون تعریف نشده
باشد جزء جرائم نیز محسوب نمیشود. در ارتباط با تکمیل تعریف جرم امنیتی می
توان گفت جرم امنیتی جرمی است که تحت یکی از عناوینی که در قانون مجازات
اسلامی به عنوان جرائم ضدامنیت داخلی و خارجی کشور معرفی شده است قرار
میگیرد.
با توجه به بحث فوق در خصوص جرم سیاسی به صراحت می توان
گفت نمیتوان مدعی شد مثلاً فلان شخص مجرم سیاسی است. هر چند جامعه عمل او
را دارای صبغه سیاسی تلقی میکند. از سوی دیگر تعریف جرم سیاسی به صلاح
دولت ها نیست چراکه فردی که مجرم سیاسی باید دارای شرایط خاصی باشد.
با توجه به این مطلب برخی کشورها حاضر به تعریف جرم سیاسی نیستند. از سوی دیگر در بیشتر کشورها یک مجرم عادی از تمام مزایایی که یک مجرم سیاسی میتواند داشته باشد برخوردار است چراکه برخی مجرمانی که به نام مجرم عادی دستگیر میشوند اما اجتماع و مردم آنها را مجرم سیاسی میدانند میخواهند از آنچه حق واقعی یک مجرم سیاسی است بهرهمند شوند.
از سوی دیگر مجرمان عادی در کشور ما شرایط مطلوبی ندارند و اگر جرم سیاسی تعریف شود مجرمان سیاسی از شرایط بهتری برخوردار خواهند بود. در آخر بر این نکته تاکید می کنیم که به عقیده ما جرم سیاسی و جرم امنیتی فعلاً احتیاج به هیچ نوع تفکیکی ندارد چراکه اگر از مقام قضایی بپرسند مثلاً جرم فلان فرد سیاسی است یا خیر؟ حتماً در پاسخ خواهد گفت ما جرمی به نام جرم سیاسی در کشورمان نداریم و این پاسخ ریشه در تاریخ دارد.
**جرم سیاسی
جرم سیاسی به هر عمل مجرمانهای اطلاق میشود که انگیزه ارتکاب آن سرنگونی نظام سیاسی و اختلال در مدیریت سیاسی و صدمه به زمامداری کشور باشد. در اصطلاح فقهی جرم سیاسی یا بغی به عملی می گویند که گروهی از مسلمانان که تشکیلات فرمان و اطاعت ولی امر مسلیمن در اثر شبهاتی بی اساس که برای آنان بوجود آمده، خارج گردند و به اختیار اقداماتی را انجام دهند خواه عمل از راه فساد فیالارض و محاربه و یا از راه جاسوسی برای اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و یا امور دیگر صورت میگیرد.
جرایم سیاسی اصولاً به عنوان جرایم ضدامنیت کشور به شمار میآیند و با
ارتکاب آن امنیت کشور در خطر قرار میگیرد و در برخی از موارد هدف مرتکبین
تغییر نهادها و سازمانهای متشکل کشور است. مرتکبین این جرایم با توجه به
اعتقادات خویش دارای انگیزههای آرمانی میباشند این اعمال بر علیه امنیت
کشور با دارا بودن دو شرط اساسی ذیل جرم تلقی نمیشود.
1- عدم مشروعیت نظام حاکم از دیدگاه و اعتقاد مردم
2- همراهی اکثریت مردم جامعه با مرتکبین این اعمال
**ضابطه جرم سیاسی
با توجه به اختلافی بودن تعریف جرم سیاسی در میان حقوقدانان، آنان برای تشخیص جرم سیاسی ضابطه مختلفی را ارائه دادهاند:
1.ضابطه ذهنی: به این بیان که هدف و انگیزه ارتکاب جرم ضابطه است.
2.ضابطه مادی: که طبیعت موضوع و حقی که مورد تجاوز قرار گرفته معیار است.
3.ضابطه مرکب: که هم انگیزه ارتکاب جرم و هم طبیعت حقی که مورد تجاوز قرار گرفته است.
الف)عنصر مادی:
هرگاه دو نفر یا بیشتر که اجتماع و تبانی نمایند که جرایم علیه امنیت کشور را مرتکب شوند.
موضوع جرم: جرایم بر علیه امنیت داخلی و خارجی کشور.
رفتار مجرمانه: خیانت به کشور در قالب قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی، همکاری با دشمن ضمن اسباب چینی و توطئه برای وقوع جنگ، همکاری با دشمن از طریق تحریک رزمندگان تسلیم، مساعدت و همکاری نظامیان با دشمن، تهدید به بمبگذاری، تخریب اموال براندازی حکومت و ایجاد فساد و جاسوسی.
نتیجه مجرمانه: تهدید و به خطر انداختن امنیت داخلی و خارجی کشور.
ب: عنصر معنوی:
سوء نیت عام یا قصد فعل که با اجتماع و تبانی قصد انجام تهدید و به خطر انداختن امنیت میباشد.
سوء نیت خاص یا قصد ضدیت با امینت کشور که با علم و آگاهی مرتکب میشوند.
ج : عنصر قانونی:
ماده 610 قانون مجازات؛ هرگاه دو نفر یا بیشتر اجتماع و تبانی نمایند که جرایمی بر علیه خارجی کشور مرتکب شوند یا وسایل ارتکاب آن را فراهم نمایند در صورتی که عنوان محارب نباشد به 2 تا 5 سال حبس محکوم خواهند شد.
اجتماع و تبانی در صورتی که مشمول این ماده است که توأماً صورت بگیرد و تبانی به مرحله ظهور رسیده باشد و تبانی به معنای توافق بین دو یا چندنفر برای ارتکاب جرم است.
دادگاه صالح برای رسیدگی به جرم سیاسی تا قبل از انقلاب اسلامی قانون
اساسی مشروطه در مور دادگاه های رسیدگی کننده به تکلیف خاصی مشخص نکرده بود
قانوناً رسیدگی به آن جرایم در دادگاههای عادی و براساس قانونی انجام می
گرفت اما پس از انقلاب به موجب اصل 168 قانون اساسی، دادگاههای دادگستری
که با حضور هیأت منصفه و رسیدگی علنی صالح به رسیدگی میباشند .
**ضابطه تشخیص جرایم سیاسی
در نظام کیفری کشورما ضابطه ای قانونی که بتوان به کمک آن جرایم سیاسی
را از دیگر جرایم تشخیص داد وجود ندارد و جزدر برخی از قوانین مصوب پس از
انقلاب که هم اکنون منسوخ اند.
این عنوان به صراحت در قوانین این
دوره نیامده است علاوه بر آن وعده اصل 168 قانون اساسی مبنی بر تعریف جرم
سیاسی به آن موجب قانون عادی تا به امروز تحقق نیافته است از این رو تشخیص
ماهیت جرم شناسی مسأله ای که شاید نتوان پاسخی در حدود قوانین مصوب برای آن
یافت.رویه قضایی هم تاکنون کمکی در این راه ننموده است بنابراین آنچه می
ماند آراء و نظریههایی است که علماء حقوق و جرم شناس ابراز کرده اند و در
پی آن دیدگاه های جدیدی است که در فهم ماهیت جرم سیاسی گشوده اند .
**تعریف جرایم علیه امنیت
حقوقدانان جرایم علیه امنیت را به دو دسته ی ذیل تقسیم کرده اند:
دسته اول: جرایـم علیـه امنیـت داخلـی
دسته دوم: جرایـم علیـه امنیـت خارجـی
در تعریف جرایم علیه امنیت داخلی گفته شده که اعمال مجرمانهای است که ارتکاب آنها باعث ایجاد هرج و مرج و اغتشاش در نظم داخلی یک کشور میشود.مثل تحریک مردم به درگیری با یکدیگر،تخریب موسسات عمومی،بمب گذاری در اماکن عمومی و...جرایم عیله امنیت خارجی هم اعمال مجرمانهای است که ارتکاب آنها باعث اخلال در نظم بینالمللی یا به تعبیر دیگر باعث خدشه به استقلال و تمامیت ارضی یک کشور می شود.مثل جاسوسی به نفع اجانب.
**جرایم علیه امنیت کشور
1- محاربه
محارب بنا به تعریف ماده 183 قانون مجازات اسلامی ، عبارتست از " هرکسی که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی وامنیت مردم دست به اسلحه ببرد . "
مصادیق محاربه در قانون :
اسلحه کشیدن برای ترساندن مردم م183ق.م.ا
برهم زدن امنیت از طریق سرقت مسلحانه و قطع الطریق185 ق. م. ا
قیام مسلحانه در برابر حکومت اسلامی م 186ق. م. ا
ریختن طرح براندازی حکومت اسلامی م 187 ق . م. ا
تشکیل یا ادره یا عضویت در دسته یا جمعیت به قصد برهم زدن امنیت کشور
تبلیغ علیه نظام یا به نفع گروه های مخالف نظام 500 ق. م. ا
جاسوسی و جرایم وابسته به آن .
جاسوسی در قانون مجازات اسلامی مصادیق متنوعی دارد که عبارتند از:
مطلع کردن اشخاص فاقد صلاحیت از اسرار یا اسناد یا تصمیمات راجع به سیاست داخلی یا خارجی کشور م 501 ق.م.ا و م 26 ق.م. جرایم نیرو های مسلح .
ورود به اماکن ممنوعه جهت کسب اطلاع از اسرار سیاسی یا نظامی یا امنیتی503 ق. م.
جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده با هدف بر هم زدن امنیت505 ق. م. ا
بیمبالاتی و عدم رعایت اصول حفاظتی در حفظ اطلاعات طبقه بندی شده 509 ق. م. ا
اخفای جاسوسان یا معرفی جاسوس به کشور های بیگانه 510 ق. م. ا 24 ق. م.
جاسوسی به نفع یک دولت بیگانه و به ضرر دولت بیگانه دیگر در قلمرو ایران م. 502 ق. م. ا
بر اساس ماده 504 هر کس نیرو های رزمنده و اشخاص در خدمت ایشان را تحریک موثر به عصیان، فرار،تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی کند مرتکب جرم تحریک شده است.
این ماده شبیه ماد ه 23 ق.م جرایم نیرو های مسلح است. ماده 512 ق.م.ا. نیز به جرم انگاری تحریک مردم به جنگ و کشتار یکدیگر اشاره دارد .
تهدید به بمب گذاری وسایل نقلیه م 511 ق. م. ا
همکاری با دول خارجی متخاصم علیه کشور م 508 ق. م. ا
**سوء قصد به جان مقامات سیاسی:
این جرم نسبت به مقمات سیاسی یا مذهبی داخلی در ماده 515 ق.م.ا. و نسبت به مقامات سیاسی خارجی در ماده 516 ق.م.ا. به شرط مقابل به مثل آمده است .
توهین:
گرچه توهین از زمره جرایم علیع اشخاص است اما، برخی انواع آن به دلیل هویت مخاطب مخل امنیت کشور است .
انواع توهین مخل امنیت:
توهین به مقدسات اسلام و انبیاء و ائمه طاهرین م 513 ق. م. ا
توهین به امام خمینی و مقام معظم رهبری م 514 ق. م. ا
توهین به مقامات سیاسی خارجی (م. 517 ق. م. ا
تخریب:
این جرم نیز از جرایم مالی است، لکن برخی انواع آن مخل امنیت کشور است که عبارتند از :
آتش زدن اموال به قصد مقابله با حکومت اسلامی م 575 ق. م. ا
اتلاف و سوزاندن اسناد دولتی 681 ق. م.ا
نهب و غارت و اتلاف اموال به صورت جمعی 683 ق. م. ا
تخریب جنگل ها، درختان و مراتع (686 ق. م. ا)
خرابکاری در وسایل و تاسیسات مورد استفاده عمومی به منظور اخلال در نظم و امنیت عمومی م 678 ق. م. ا
اقدامات علیه بهداشت عمومی م 688 ق. م. ا
تخریب اموال تاریخی و فرهنگی م 558 ق. م. ا
تخریب وسایل و تجهیزات راه آهن قانون کیفر بزه های مربوط به راه آهن
اخلال در امنیت پرواز هواپیما و خرابکاری در وسایل و تاسیسات هواپیمایی قانون مربوطه 1349
ج- رشا و ارتشاء
رشا عبارتست از « دادن وجه، مال، یا سند تسلیم وجه یا مال به ماموران دولت یا کارکنان شاغل در نهاد های عمومی و سایر افراد مذکور در قانون برای انجام یا عدم انجام وظایف مرتبط با اداره یا سازمان محل اشتغال» و « ارتشا» عبارتست از اخذ وجه،مال و ...، از سوی ماموران دولت یا کارکنان در نهادهای عمومی و سایر افراد مذکور در قانون برای انجام یا عدم انجام وظایف مرتبط با اداره یا سازمان محل اشتغال.
براساس این مطالب؛ هدف از وقوع جرایم سیاسی سرنگونی نظام و اختلال در مدیریت سیاسی و صدمه به زمامداری کشورمیباشد و درمقابل در جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی ضرر مستقیماً متوجه مصالح عالیه مملکت، استقلال و حیات اقتصادی وآرامش و آسایش عمومی است. این جرائم به طور غیرمستقیم منافع خصوصی و شخصی افراد معین را ممکن است به خطر اندازد.
رسیدگی به جرم سیاسی در حضور هیات منصفه به عمل خواهد آمد و مجرمین سیاسی معاف از استرداد هستند و احکام تکرار جرم نسبت به مجرمین سیاسی اعمال نمیشود.
حقوقدان و وکیل دادگستری
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
یکی از اصول مسلم و جا افتاده در نظام قضایی این است که جهل به قانون رافع مسئولیت کیفری نمیباشد. مصوبات مجلس شورای اسلامی پس از گذشت مواعد قانونی در حق همه کسانی که در قلمرو و حاکمیت زمینی، هوایی، و دریایی جمهوری اسلامی ایران هستند اعم از اینکه تبعه ایران باشند یا مقیم و یا خارجیانی که وارد خاک ایران میشوند و اعم از اینکه عالم باشند یا جاهل آگاهی به قانون داشته باشند یا نه قابل اجرا است. اما هیچ قاعده عامی نیست که استثنا نداشته باشد. جهل به قانون هم در برخی موارد استثنایی پذیرفته شده است.
ماده 2 قانون مدنی به این نکته اشاره دارد که قوانین 15 روز پس از انتشار
در سراسر کشور لازمالاجرا است مگر آنکه در خود قانون ترتیب خاصی برای موقع
اجرا مقرر شده باشد. همچنین درماده 3 همین قانون آمده که انتشار قوانین
باید در روزنامه رسمی به عمل آید. در همین زمینه همچنین ماده 3 قانون
مجازات اسلامی که مصوب سال 1370 است مقرر میدارد که قوانین جزایی درباره
همه کسانی که در قلمرو و حاکمیت زمینی، دریایی و هوایی جمهوری اسلامی ایران
مرتکب جرم شوند اعمال میشود مگر اینکه به موجب قانون ترتیب دیگری مقرر
شده باشد. بر این اساس فرض بر این است که تمامی افراد ساکن در قلمرو حاکمیت
ایران از مصوبات مجلس شورای اسلامی حداکثر تا 15 روز بعد از انتشار آن در
روزنامه رسمی مطلع هستند و این مصوبات درباره همگان متبع و لازمالاجرا است
و هیچ عذر و بهانهای برای ادعای جهل به قانون پذیرفته نمیشود.
ارکان مسئولیت کیفری
عضو
هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر در خصوص جهل در مسئولیت کیفری
میگوید: مسئولیت کیفری یعنی کسی را به موجب قانون مکلف به انجام عملی یا
خودداری از انجام کاری بدانیم و در نتیجه زمانی که وظیفه خود را انجام
نمیدهد با ابزار مجازات از او بازخواست به عمل آوریم.
دکتر علیرضا
میلانی با اشاره به ارکان مسئولیت کیفری در نظام حقوقی ایران میافزاید:
مسئولیت کیفری چهار رکن دارد: عقل، بلوغ، اختیار یا اراده و توانایی انجام
عمل، هر عاملی که یکی از این ارکان را متزلزل کند، عامل رافع مسئولیت کیفری
است. یکی از این علل رافع، جهل است که گاهی اوقات نیز اشتباه گرفته
میشود. جهل یعنی چیزی که ما به اشتباه فکر میکنیم درست است، اما ذهنیات
ما جزئا یا کلا با عالم خارج تطابق ندارد.
این حقوقدان توضیح میدهد:
گاهی اوقات نسبت به حکم بیاطلاع هستیم، یعنی از قانون خبر نداریم و گاهی
قانون را میدانیم ولی مصداق قانون را نمیدانیم. برای مثال گاهی نمیدانیم
چه عملی جرم است که به این شکل از جهل، جهل حکمی گفته میشود و گاهی
میدانیم قانونی گفته انجام عملی جرم است، اما نمیدانیم ما نیز در حال
انجام آن عمل هستیم یا نه که به آن جهل موضوعی گفته میشود.
تاثیر ادعای جهل در صدور حکم
عضو
هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر در باره تاثیر ادعای جهل میگوید:
جهل حکمی در اکثر موارد پذیرفته نمیشود، زیرا دادگاهها میگویند به دلیل
این که روزنامه و رادیو مذاکرات و مصوبات مجلس را که به صورت علنی نیز
برگزار میشود پخش میکنند فرض بر این است که همه از قوانین مطلعاند، اما
در این مورد نظر دادگاه درمورد مطلع بودن عموم بیشتر جنبه کاربردی دارد و
برای اجرای بهتر قوانین میباشد، زیرا هر شخصی ممکن است جرمی را مرتکب شود و
بگوید که از قانون اطلاعی نداشته است، اما جهل حکمی استثناهایی نیز دارد ،
زیرا ممکن است گردشگر خارجی به ایران بیاید که اطلاعات دقیقی از حجاب
ندارد و آن را رعایت نکرده است که این گونه موارد را پذیرفته است زیرا فرد
قصوری از روی جهل کرده یعنی عمل انجام داده منتسب به اراده او نبوده است،
اما این جهل از یک ایرانی پذیرفته نیست.
تاثیر جهل به قانون
یک
حقوقدان نیز به بررسی تاثیر ادعای جهل به قانون میپردازد و میگوید: بر
اساس ماده یک قانون مدنی مصوبات مجلس پس از طی مراحل قانونی به امضای
رییسجمهوری میرسد و وی راس مدت پنج روز آن را امضا و به مجریان ابلاغ
میکند و دستور انتشار را صادر میکند. روزنامه رسمی هم طی 72 ساعت باید
این قوانین را ابلاغ کند. قوانین 15 روز بعد از انتشار در سراسر کشور
لازمالاجرا هستند و اصل بر این است که همه مردم از قانون اطلاع دارند.
خرمشاهی ضمن اشاره به مواد قانون مدنی در خصوص آیین ابلاغ و اجرای قوانین
متذکر میشود: با وجود پیشبینی انتشار قوانین در روزنامه رسمی، خیلی از
مردم یا حتی خود حقوقدانان شاید زمان این را نداشته باشند که هر روز
روزنامه را مطالعه کنند. اما وی تاکید میکند: در هر صورت فرض کلی بر این
است که همه از قوانین مطلع هستند و اگر کسی مرتکب جرمی شود، نمیتواند به
بهانه این که از قانون اطلاعی نداشته یا جاهل بودن نسبت به جرم از مجازات
فرار کند. در قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین مرتبط نیز جهل به قانون
رافع مسئولیت نیست مگر این که مواردی باشد که در قانون به آنها اشاره شده
است. به عبارت دیگر کسی که مسئولیت داشته باشد اگر مرتکب جرمی شود باید
مجازات شود مگر این که فاقد مسئولیت بوده باشد که در این صورت از لحاظ
حقوقی میگوییم عوامل رافع مسئولیت را داشته است.قاعده حقوقی «جهل به
قانون رافع مسئولیت نیست« از قواعد پذیرفته شده و مهم حقوقی است
که بر پایه آن، شرط اجرای قانون درباره افراد، علم آنان به
قانون نیست و ادعای بیاطلاعی از قانون از آنان پذیرفته نمیشود،
مگر در حد معقول آن؛ مثلا، در مورد تازه مسلمانان یا تازه واردان به
کشور. جهل به تفسیر قانون نیز در حکم جهل به قانون است.
به
نظر حقوقدانان، پذیرش جهل به عنوان عامل رفع مسئولیت، سبب ایجاد
بیعدالتی و هرجومرج اجتماعی خواهد شد. مطابق مواد یک تا سه قانون
مدنی ایران نیز ادعای جهل به قانون، پس از تصویب و انتشار قانون و
گذشتن مهلت مقرر از انتشار آن، پذیرفته نمیشود. این مسئله در فقه
اسلامی هم مطرح شده است. بر مبنای احادیث و برخی آرای فقهی،
اشاعه احکام میان مسلمانان، اَماره (نشانه) آگاهی آنان از احکام
است و ازاینرو، ادعای جهل به حکم از سوی افراد ساکن در دارالاسلام
پذیرفتنی نیست، مگر این که این جهل، قصوری باشد.
بیسوادی و جهل به قانون عامل بسیاری از جرایم منجر به حبس است
معاون
اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری آذربایجان غربی ، بیسوادی و جهل
به قانون را عامل بسیاری از جرایم منجر به حبس می داند و می گوید: در زمان
حاضر افزون بر 50 درصد از زندانیان بی سواد هستند .
پرویز علیزاده می
افزاید: بر اساس بررسی های انجام شده وقوع جرایم در جامعه با سطح سواد
افراد ارتباط مستقیم دارد به نحوی که افراد بی سواد و جاهل به قانون و
مناسبت اجتماعی بیشتر از افراد باسواد مرتکب جرم می شوند.
وی اضافه می
کند: در این بررسی ها مشخص شده که بیشتر افراد بی سواد به دلیل جهل به
قانون و بی اطلاعی از عواقب رفتارهای غیر قانونی، مرتکب جرم شده و سر از
زندان درآورده اند.
علیزاده یاد آور می شود: این بررسی ها همچنین نشان
می دهد افراد فرصت طلب و سودجو ، افراد بی سواد را به دام انداخته و از
آنان برای انجام کارهای غیر قانونی استفاده می کنند و زمان گرفتاری نیز پای
خود را کنار
می کشند.
معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم
دادگستری آذربایجان غربی تاکید می کند: عدم برخورداری برخی خانواده ها از
سواد و اطلاعات لازم، باعث می شود که این خانواده ها از بسیاری از مهارت
های زندگی محروم شده و قادر به تربیت صحیح فرزندان نباشند.
تاکید برآگاه سازی مردم ازحقوق فردی و قوانین
رئیس
شورای قضایی استان سمنان می گوید: در یک جامعه بزرگ که مردم آن در سایه یک
دین مترقی و کامل زندگی می کنند باید الزامات زندگی اجتماعی و دینی رعایت
شود تا بتوانیم آرامش و نظم را در جامعه ایجاد کنیم.
رئیس کل دادگستری
سمنان می افزاید: هریک از دستورالعمل های زندگی مطلوب در کتاب آسمانی
مسلمانان، قرآن کریم و در سیره ائمه اطهار سلام ا... علیها موجود است که تا
کنون به این اصول مهم کم توجهی شده و به ظواهر بیش از محتوا پرداخته شده
است.
احمد سیاوش پور قانون گریزی را از دیگر معضلات موجود در جامعه بیان
می کند و با اشاره به اینکه یکی از ملاکهای توسعه در جهت رسیدن به چشم
انداز بیست ساله کشور قانون پذیری است، می گوید: هرجا شاهد هرج و مرج و بی
نظمی هستیم مطمئنا دلیل آن ناشی از عدم رعایت قوانین و قانون گریزی افراد
بوده، که در برخی مواقع بر اثر تصورات و فرهنگ غلط آن را شهامت و شجاعت فرد
خاطی میدانند.
رئیس شورای قضایی استان سمنان با بیان این مطلب که بر
اساس اصول حقوقی جهل از قانون رافع مسئولیت افراد نمی شود، می گوید: در
کنار نقش عظیمی که رسانه ملی و مطبوعات در آگاه سازی جامعه نسبت به قوانین
وحقوق مردم دارند باید متولی واحدی جهت ساماندهی و به روز آوری آگاهی و
اطلاعات تمامی افراد جامعه از حقوق فردی و قوانین کشوری تعیین شود.
زهرا اکبری معیر
منابع
روزنامه حمایت
روابط عمومی دادگستری سمنان7/8/91
ایرنا 26/7/91
روزنه
نپذیرفتن جهل به قانون در کشورهای دیگر
برابر با ماده 2 قانون مدنی قوانین و مقررات 15 روز پس از انتشار در
روزنامه رسمی در سراسر کشور لازمالاجراست، مگر آنکه در خود قانون ترتیب
خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد. لذا با توجه به گسترش علم و تکنولوژی و
استفاده از فضاهای مجازی جا دارد قانونگذار نسبت به اطلاعرسانی قوانین و
مقررات از طریق دیگر از جمله رسانههای گروهی اعم از تلویزیون رادیو،
روزنامه و استفاده از تکنولوژی روز برای اطمینان از اطلاع مردم استفاده کند
تا زمینه ادعای جهل یا بیاطلاعی از قوانین کاهش یابد. محمود واحدی، وکیل
پایه یک دادگستری با اشاره به مطالب فوق میگوید: جهل به قانون در واقع یکی
از علل نسبی رافع مسئولیت کیفری است که ریشه آن همان اشتباه یا تصور خلاف
واقع داشتن از امری اعم از موضوعی یا حکمی است.کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم
شناسی ادامه میدهد: اشتباه یا جهل در حقوق عبارتست از تصور خلاف واقع
مرتکب نسبت به حکم یا موضوع قانون یا ماهیت یا عناصر تشکیل دهنده جرم اما
در حقوق جزا از مفهومی که در فقه به شبهه یاد میشود با عنوان اشتباه تعبیر
شده است.وی معتقد است که در حقوق جزای اغلب کشورها با اعتقاد به عدم تاثیر
جهل حکمی بر مسئولیت کیفری، قاعده جهل به قانون رافع مسئولیت کیفری نیست
را با دلایل گوناگون پذیرفتهاند. به این معنی که پس از تصویب و انتشار
قانون، فرض بر این است که عموم افراد از آن مطلع شدهاند و کسانی که در
مقام آگاه شدن از قانون برنیامدهاند مسلما در این راه مسامحه و سهلانگاری
کردهاند.واحدی با اشاره به این وضعیتی که شخص به حکم قانون آگاهی دارد
اما نسبت به تطبیق آن بر موضوع خارجی مردد است، توضیح میدهد که در این
صورت مرتکب مجازات میشود و مثال آن شارب خمر است که نمیداند آیا چیزی که
در اختیار دارد سرکه است یا شراب و آن را مینوشد و بعه بفهمد که شراب
خورده است این موضوع به شبهه موضوعیه معروف است.اما در کنار آن قاعدهای هم
به عنوان شبهه حکمیه در قانون وجود دارد که عبارتست از اینکه انسان بر اثر
نا آگاهی به امر و نواهی قانونگذار و یا در نتیجه درک و تفسیر نادرست از
مقررات قانونی مرتکب جرمی شود که در صورت علم به جهل واقعی از ارتکاب آن
پرهیز میکرده است. وی این را هم میگوید که اشتباه حکمی گاهی ناشی از جهل
به قانون است و گاهی ناشی از تفسیر قانون.
روزنامه حمایت
منبع ماوی 15/12/90
اخذ آخرین دفاع از متهم حق یا تکلیف |
|
خوانده دعاوی مربوط به ماترک متوفاپرسش:
یکی
از وراث به طرفیت تعدادی از ورثه هـمـان مـتـوفـا دادخواستی به خواسته
تنفیذ صلحنامه و بیعنامه تنظیمی میان خواهان و مورث طرفین تقدیم دادگاه
نموده است. از آنجا که بعضی از ورثه طرف دعوای خواهان قرار نـگـرفتهاند،
آیا استماع دعوا به این کیفیت امکانپذیر است؟پاسخ:
هرگونه
دعوایی درخصوص ماترک، اعم از تـنـفـیـذ وصـیتنامه یا تقسیم و تنفیذ یا
تأیید صلحنامه یا مبایعهنامه، باید به طرفیت تمامی ورثه و افراد ذینفع مطرح
شود. بنابراین طرح چنین دعوایی به طرفیت بعضی از ورثه قابلیت استماع
ندارد.
موارد رأی اصلاحی
پرسش:
خوانده
براساس رسید عادی به پرداخت وجه به مبلغ20 میلیون ریال محکوم میشود.
نامبرده در مرحله واخواهی نسبت به میزان این مبلغ ادعای جعل میکند و با
پذیرش ادعای وی، محکومیت خوانده از 20 میلیون ریال به 2 میلیون ریال تقلیل
مییابد. پس از قطعیت رأی، دارنده رسید مذکور تقاضای استرداد آن را مینماید.
از آنجا که دادگاه بدوی در رأی صادر شده نسبت به آن سند تعیین تکلیف نکرده
است، آیا اتخاذ تصمیم درباره سند مذکور از موارد رأی اصلاحی میباشد؟
پاسخ:
تعیین
تکلیف سند مجعول مشمول ماده 309 قانون آیین دادرسی مدنی و اصلاح رأی نیست و
از مواردی میباشد که دادگاه مکلف به اظهارنظر ماهیتی درخصوص آن است. از
آنجا که این موضوع در رأی مسکوت مانده، اقتضای صدور رأی مجدد در این خصوص
را دارد. بنابراین دادگاه به استناد ماده 221 قانون آیین دادرسی مدنی در
مورد سند باید اتخاذ تصمیم نماید.
ذینفع بودن خواهانها در حین دعوا
پرسش:
خواهانها
طی دادخواستی به خواسته ابطال سند رسمی بیع به لحاظ محجور بودن فـروشـنـده
در زمـان عـقـد بیع اقامه دعوا نمودهاند. در زمان تقدیم دادخواست، از آنجا
که مادر خواهانها (شخص محجور) در قید حیات بوده و آنها به عنوان قیم وی
نصب نشدهاند، نامبردگان به عنوان اصیل طرح دعوا کردهاند؛ اما پیش از آن که
دادگاه بدوی رأی خود را صادر کند، مورث فوت نموده است. با توجه به
تجدیدنظرخواهی محکومعلیه و ایراد نامبرده به اینکه تجدیدنظرخواندگان در
زمان اقامه دعوا ذینفع نبودهاند؛ هرچند در زمان صدور حکم به عنوان ورثه
ذینفع محسوب میشوند، آیا دادگـاه تـجـدیـدنـظـر مـیتـواند رأی صادر شده را
به استناد بند 10 ماده 84 قانون آیین دادرسی نقض و قرار رد دعوای خواهانهای
بدوی را صادر نماید یا اینکه چون مورث آنان قبل از صدور رأی بدوی فوت
نموده، ایراد مذکور وارد نبوده و رأی تجدیدنظرخواسته قابل تأیید است؟
پاسخ:
از
آنجا که خواهانها در زمـــان تــقـــدیـــم دادخــواســت ذینـفـــع
نــبـــودهانــد، دادگــاه تجدیدنظر باید با توجه به ماده 84 قانون آیین
دادرسی مدنی رأی بدوی را نقض و قرار رد دعوای بدوی را صادر کند.
عدم محاسبه روز ابلاغ و اقدام در تعیین وقت اصحاب دعوا
پرسش:
آیا
در تعیین مهلت مقرر در ماده 64 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و
انقلاب در امور مدنی روز ابلاغ و یا روز اقدام هم محاسبه خواهد شد؟
پاسخ:
با
توجه به فصل اول از باب ششم قانون آیین دادرسی مدنی، بهخصوص ماده 445 آن
قانون که عام میباشد، ضروری است این فصل نیز شامل ماده 64 قانون آیین
دادرسی مدنیشود.
قرار رد دادخواست فرجامخواهی خارج از مهلت قانونی
پرسش:
در
صورتی که دادخواست فرجامخواهی خارج از مهلت 20 روز تقدیم شود، دادگاه با
چه تکلیفی مواجه است؟ آیا مفاد تبصره 2 ماده 339 قانون آیین دادرسی مدنی در
فرجامخواهی نیز قابل اعمال میباشد؟
پاسخ:
چنانچه دادخواست
فرجامخواهی خارج از مهلت مقرر تقدیم شده باشد، دادگاه طبق جزء سوم ماده 383
قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد صادر خواهد کرد و تبصره 2 ماده 339 قانون
مذکور ارتباطی به موضوع ندارد.
استرداد دعوا در مرحله تجدیدنظرخواهی
پرسش:
در
یـک پـرونده حقوقی، محکومعلیه نـسـبــت بــه دادنــامـه بـدوی دادخـواسـت
تـجـدیـدنـظر تقدیم نموده است. در اثنای رسیدگی در دادگاه تجدیدنظر،
محکومله (خـواهـان بـدوی) از دعـوای خود بهکلی صرفنظر کرده و درخواست
مختومه شدن پرونده را دارد. دادگاه تجدیدنظر چگونه اتخاذ تصمیم مینماید؟
پاسخ:
اگرچه
خواهان میتواند دعوای خود را در مرحله بدوی استرداد نماید یا بهکلی از آن
صرفنظر کند؛ اما چون دعوا وارد مرحله تجدیدنظر شده و مرحله بدوی به اتمام
رسیده است، نامبرده نمیتواند در مرحله تجدیدنظر از دعوای خود بهکلی صرفنظر
نماید؛ چراکه بـا اعـطای چنین اختیاری به خواهان، وی مـیتواند در صورتی که
احتمال بدهد در مرحله تجدیدنظر محکوم خواهد شد، دعوای خود را به پایان
برساند و درنتیجه این حق را که حکم به سود محکومعلیه صادر شود، از وی
بگیرد.
استفاده دادگاه حقوقی از کارشناس منتخب در پرونده کیفری
پرسش:
اگــر
در پـرونـدهکـیـفـری، مـوضـوع بـه کارشناس ارجاع شود و کارشناس منتخب در
ایـن بـاره اظهار عقیده نماید و متعاقب آن درخصوص رقبه متنازعفیه پرونده
حقوقی نیز مطرح شود، آیا دادگاه حقوقی میتواند پرونده را برای کارشناسی
مجدد ارجاع نماید یا اینکه باید از نظر کارشناس منتخب در پرونده کیفری
استفاده کند؟
پاسخ:
در این خصوص باید قائل به تفکیک شد؛ اگر نظر
کارشناس در امور کیفری مستند رأی دادگاه کیفری باشد، دادگاه حقوقی باید از
نظر کارشناس تبعیت نماید؛ زیرا در غیر این صورت، در واقع از رأی دادگاه
کیفری تبعیت نکرده که خلاف قانون است. اما اگر مستند رأی کیفری نظر کارشناس
نباشد، دادگاه حقوقی میتواند مجدداً قرار کارشناسی صادر نماید.
نمایندگی مأمور اجرا از سوی دادستان
پرسش:
آیا
در جریان مزایده، دادورز (مأمور اجرا) میتواند نماینده دادستان باشد؛ یعنی
از طرف اجرای احکام، دادورز و از طرف دادستان، نماینده؟
پاسخ:
دادورز (مـأمـور اجـرا) مـیتـوانـد نـمـایـنده دادستان در مورد اجرای پرونده مزایده باشد و نمایندگی وی فاقد اشکال قانونی است.
غیبت طولانیمدت کارمند با عذر عدم پذیرش استعفا
پرسش:
چنانچه
کارمندی استعفای خود را تقدیم داشته و با آن مخالفت شده باشد و به همین
دلیل برای مدت زمان طولانی غیبت غیرموجه کند، چه برخوردی با وی خواهد شد؟
آیا وی اجازه طرح شکایت درباره عدم پذیرش استعفایش را دارد؟
پاسخ:
غیبت
کارمند با عذر عدم پذیرش استعفایش تخلف اداری محسوب میشود و تابع مقررات
مربوط به تخلف اداری خواهد بود. در مورد عدم پذیرش استعفا، هرچند درخواست
استعفا حق کارمند میباشد؛ اما پذیرش یا عدم پذیرش آن حق مسلم اداره مربوطه
است و قابل شکایت نیست.
معاملات متعدد با مبیع واحد و تعدد ایادی
پرسش:
نسبت
به یک دستگاه خودرو چندین فقره معامله به صورت عادی و رسمی انجام شده است.
یکی از خریداران با طرح دعوا علیه ید ماقبل خود و مالک اصلی، از دادگاه
حکم الزام مالک و فروشنده به انتقال خودرو به نام خود را تـحـصـیــل کــرده
اســت. در هـمـیـن اثنا، شخص دیگری که از مالک خودرو وکالت رسمی داشته،
خودرو را بهطور قطعی به خود مـنـتـقـل نموده و نسبت به رأی صادر شده اعتراض
ثالث کرده است. شعبه مرجوعالیه مطابق ماده 19 قانون آیین دادرسی مدنی به
جهت این که خواندگان دعوای اعتراض ثالث به اتهام خیانت در امانت در حبس
تعزیری بهسر میبرند، قرار اناطه صادر کرده تا تکلیف پـرونـده کـیفری مشخص
شود. متعاقب این موضوع، محکومله پرونده، خودرو را به آقای (الف) فروخته
است. وی نیز علیه تمامی ایادی ماقبل خود طرح دعوا نموده و خواسته خود را
ابـطـال سـنـد قطعی که براساس وکالتنامه رسمیصادر شده، قرار داده است. آنچه
از مـقررات آیین دادرسی مدنی و ماده 19 آن استنباط میشود این است که
دادگاه عمومی باید قرار توقف دعوا را تا رسیدگی به دعوای اعـتـراض ثـالث
صادر نماید؛ اما این اقدام صورت نگرفته و بعد از صدور حکم، پرونده پس از
تجدیدنظرخواهی محکومعلیهم به این دادگــاه ارجــاع شــده است. اکنون اقدام
یا اقــدامـات دادگـاه چـه خواهد بود؟
پاسخ:
با توجه به جریان امر
لازم اســــــــــــت دادگــــــــــــاه تجدیدنظر رأی صادر شده را نقض و
پرونده را برای اقدام مطابق ماده 19 قانون آیین دادرسی مدنی به دادگاه
بـدوی ارسال کند تا پس از اتخاذ تصمیم از سوی مرجع صلاحیتدار و ابلاغ نتیجه
امر، وفق مقررات رسیدگی کرده و رأی مقتضی را صادر نماید.
دادگاه صالح در شوراهای اسلامی
پرسش:
با
عنایت به قانون تشکیلات، وظـایـف و انـتـخـابـات شوراهای اسلامی شهر و
روستا، مقصود از «دادگاه صالح» مندرج در ماده 82 آن قانون چـیـست؟ آیا
رسیدگی دادگاه تابع تشریفات آیین دادرسی مدنی است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ،
خوانده دعوا در دادخواست چه کسی است؟
پاسخ:
مقصود از قید «دادگاه
صالح» دادگاه عمومی محل حوزه استقرار همان شورا مـیباشد و رسیدگی به
پرونده، مستلزم رعـایت تشریفات آیین دادرسی و تقدیم دادخواست به طرفیت
فرماندار محل خواهد بود.
عدم ذینفع بودن خواهان
پرسش:
در
دعاوی اعتراض به ثبت یا تحدید حدود چنانچه در مراحل رسیدگی ماهوی برای
دادگاه محرز شود که محل مورد تنازع درواقع متعلق به هیچکدام از طرفین دعوا
نمیباشد و صدور هر حکمیراجع به دعوا نفیاً یا اثباتاً موجب ایجاد حق برای
محکومله خواهد شد؛ بدون اینکه درواقع امر حقی برای وی متصور باشد، در این
گونه دعاوی تکلیف دادگاه چیست؟
پاسخ:
چـنـانـچـه دادگـاه در رسـیـدگی
به دعوای معترض، اعتراض وی را مؤثر ندانسته و او را ذینفع در قضیه نداند،
براساس بند 10 ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی درخصوص دعوای مطرح شده از
جانب وی قرار رد دعوا را صادر خواهد نمود.