یک حقوقدان با اشتباه دانستن برداشت قانونگذار در ایران از مقررات اسلامی مربوط به مجازات اطفال بالای 15 سال اظهار کرد: در این سن به محض اینکه طفل به مرز بلوغ رسید و جرمی مرتکب شد فردای روز بلوغ مانند افراد بزرگسال با او رفتارمی شود و این مساله به هیچ وجه منطقی نیست به دلیل اینکه به نظر می رسد منظور در مقررات اسلامی برای مجازات اطفال، بلوغ عقلی است.
به گزارش شفقنا، علی نجفی توانا، با بیان اینکه در مقررات اسلامی برای کودک از مراحل تشکیل جنین تا زمانی که به رشد مدنی برسد حقوق و امتیازاتی در نظر گرفته شده است، گفت: از جمله این حقوق می توان به حق تربیت، نام گذاری مناسب و برخورداری از تغذیه سالم نام برد که بر اساس این نگاه، مقنن نیز در کشورهایی که حقوق عرفی جانشین ضوابط اسلامی شده به تبعیت از عرف، وظیفه، فرهنگ و باورهای دینی این حقوق را در قالب قوانین پیش بینی و مقرر کرده است.
او ادامه داد: در قوانین مدنی کشور ما نیز قانونگذار به صراحت تکالیفی را که والدین در مورد فرزندان به عهده دارند و تخلف از آنها می تواند موجب سلب حق حضانت از آنان شود ذکر نموده که از این تکالیف می توان به تربیت، آموزش، بهداشت، تغذیه و سایر اموری که رعایت آنها موجب تعادل رفتاری مناسب در کودک می شود اشاره کرد. البته فرزندان نیز در مقابل والدین وظایفی بر عهده دارند که این خود مقوله جداگانه ای است.
این وکیل دادگستری افزود: کشور ما هم با در نظر گرفتن قوانین داخلی برای کودکان و هم با پیوستن به کنوانسیون های بین المللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک که بخش زیادی از این حقوق با مقررات داخلی ایران هماهنگی دارد، حقوقی برای اطفال در نظر گرفته است.
نجفی توانا گفت: چه در قوانین داخلی و چه در کنوانسیون بین المللی حقوق کودک، فرزند مولود خانواده است و خانواده موظف است تا زمانی که او به رشد مدنی برسد و توانایی اداره زندگی را داشته باشد از او حمایت کند و اهمیت این مساله تا حدی است که اگر طفلی مرتکب جرم شود قانون او را فاقد مسوولیت کیفری می داند و اصلاح و تربیت وی را مجددا به خانواده می سپارد و در رابطه با خسارت مالی و جانی که اطفال وارد می کنند نیز جبران خسارت و پرداخت دیه به عهده والدین است.
او با بیان اینکه جامعه نیز در برابر تکلیفی که متوجه والدین است مسوولیت دارد، گفت: اگر والدین از عهده مسوولیت بر نیایند دو حالت قابل تصور خواهد بود؛ در حالت اول حضانت از والدین گرفته می شود و در حالت دوم جامعه باید به جانشینی از والدینی که ناتوانند، نمی خواهند یا شایستگی آن را ندارند که خود مسوولیت تربیت فرزندان خود را بر عهده بگیرند، نگهداری از اطفال آنها را بپذیرد. به همین دلیل نیز مراکز نگه داری از اطفال بدسرپرست و بی سرپرست پیش بینی شده است و این مراکز باید با همراهی دولت به کمک این اطفال بیایند که البته در عمل، گاهی دیده می شود که وظایف دولت به خوبی انجام نمی شود.
نجفی توانا با بیان اینکه وظایف والدین در مقررات اسلامی به دو گروه تکالیف مادی و معنوی تقسیم می شود و رسیدگی به جسم و جان و روان و معنویت اطفال و کمک به رشد مادی و معنوی، از وظایف والدین نسبت به فرزندان است، گفت: ایفای نقش والدین گاهی به دلیل مشکلات مالی، معنوی و فرهنگی به خوبی انجام نمی شود، به طور مثال از نظر اقتصادی ناتوانی در تهیه مسکن در محل مناسب، حضور در مدرسه استاندارد و مناسب و در مجموع ناتوانی در ایجاد فضای تربیتی مناسب، موجب می شود فرزندان همیشه احساس نیاز کنند و امیال و خواسته هایشان برطرف نشود.
وی با اشاره به عدم توانایی برخی خانواده ها در انجام تکالیف معنوی اظهار کرد: بیشتر خانواده ها در ایران چه از نظر مالی در وضعیت مناسبی باشند و چه نباشند دچار مشکل آموزشی و تربیتی هستند به این دلیل که والدین خود آموزش مناسبی در زمان کودکی ندیده و به طور سنتی تربیت شده اند و هم اکنون بدون توجه به نیاز های روز فرزند خود می خواهند فرزندان خود را به همان نحوه سنتی تربیت کنند بنابراین کودکان در تعارض بین سنت و مدرنیزم به نحوی دچار سرگشتگی و بی هویتی می شوند و با نوعی نیاز کاذب رشد می کنند و توانایی حل مسایل و مشکلات خود را ندارند.
این حقوقدان در خصوص ضمانت اجرای قوانین مربوط به حقوق کودک اظهار کرد: هم در قوانین اسلامی و هم در قوانین عرفی، ضمانت اجراهای تقریبا قدرتمندی وجود دارد و قوانین مربوط به حقوق کودک در کشور ما تقریبا قوانین خوبی هستند اما تنها اشکال عمده در رابطه با کانون های حمایتی است و اینکه قوانین مدنی ما در خصوص این کانون ها کافی نیست و ضمانت اجراها نیز متاسفانه کافی نیست.
نجفی توانا اظهار داشت: در ایران موسسات عمومی و خصوصی برای حمایت از حقوق کودکان پیش بینی نشده است و قانون حمایت از اطفال ناقص است بطوری که از سویی با مساله کودک آزاری والدین مواجهیم و قانون مربوط به این مساله تنها نسبت به افراد غیر، ساری و جاری است و اگر والدین فرزندان خود را اذیت کنند حتی اگر به قتل هم برسانند مجازاتی برای آنها در نظر گرفته نمی شود و قصاص و حدود اعمال نمی شود.
وی با بیان اینکه بخش دیگر از مشکلات کودکان مربوط به مقررات جزایی است گفت: در مقررات جزایی سن مسوولیت کیفری سن بلوغ شرعی است و برای رشد مدنی، بلوغ جسمی مد نظر قرار گرفته است به این معنا که اگر اطفال مرتکب جرمی شوند مثل افراد بزرگسال با آنان برخورد می شود اما همین اطفال نمی توانند در زندگی مدنی و اجتماعی مشارکت داشته باشند و به نظر می رسد این مساله در بحث اجرا مشکلات عدیده ای به وجود می آورد.
این حقوقدان تصریح کرد: اگر طفلی بالغ نباشد و قبل از 15 سالگی مرتکب جرمی شود به خانواده برای تربیت بازگردانده می شود که این مساله را می توان دارای نقاط ضعف و قوت دانست، به دلیل اینکه کودک زیر 15 سال به بلوغ نرسیده است و نمی تواند دارای مسوولیت کیفری باشد از سوی دیگر اینکه اگر خانواده می توانست فرزند خود را تربیت کند کودک مرتکب جرم و بزه نمی شد و بنابراین لازم است علاوه برسپردن کودک به خانواده، والدین او مورد حمایت و کمک قرار گیرند تا بتوانند طفل آسیب دیده را مورد حمایت، احیا و بازپروری قرار دهند.
نجفی توانا در پایان با اشاره به اینکه بلوغ جسمی تنها برای به جا آوردن واجبات دینی در قوانین اسلامی ذکر شده است خاطر نشان کرد: به همین دلیل است که در این سن اطفال نمی توانند در اموال، ازدواج، سربازی و استخدام نظر دهند و حق رای و شرکت در انتخابات هم ندارند پس چگونه اگر مرتکب جرم شوند باید مانند بزرگسالان به مجازات برسند؟ بنابراین می توان نتیجه گرفت منظور شارع مقدس، نه بلوغ شرعی، بلکه بلوغ عقلی بوده است.
ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
سالار مرادی، در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر، تصویب لایحه حمایت از کودکان بی سرپرست و بدسرپرست را گامی مثبت درجهت رفع مشکلات خانواده های متقاضی و جایگزین برای فرزندخواندگی دانست وگفت: با تصویب این لایحه و اجرای قوانین موثر وجامع در این حوزه، هم مشکلات سازمان بهزیستی برطرف می شود و هم مشکلات والدینی که متقاضی فرزندخواندگی هستند.
وی در ادامه با بیان اینکه این لایحه از دوره هشتم در دستور کار کمیسیون اجتماعی بوده و در مجلس نهم مجددا بررسی این لایحه در دستور کار قرار گرفت، افزود: این لایحه 37 بند دارد که به وضعیت کودکان بد سرپرست وبی سرپرست ،هم زمانی که در بهزیستی هستند و هم زمانی که به والدین متقاضی سپرده می شوند، سامان می دهد.
مرادی همچنین تصریح کرد: شورای محترم نگهبان پیش از این خواستار رفع اشکال از 21 مورد از این لایحه شده بود که در کارگروه رفاه وتامین اجتماعی کمیسیون، رفع اشکال شد ودر جلسه دیروز به تصویب اکثریت اعضاء رسید. اکنون این لایحه بار دیگر به شورای نگهبان برگردانده می شود تا به عنوان یک قانون موثر وجامع برای ساماندهی به وضعیت کودکان بدسرپرست وبی سرپرست به کار گرفته شود.
وی با تاکید بر اینکه قوه قضائیه و دستگاه بهزیستی از عناصر اصلی تعیین تکلیف کودکان بدسرپرست وبی سرپرست هستند، گفت: این قانون کمک می کند تا کار هر دو دستگاه آسان تر از گذشته باشد .
رئیس کارگروه رفاه و تامین اجتماعی کمیسیون اجتماعی مجلس، درپایان اظهاراتش گفت: پیش از این شرایط برای در خواست فرزندخواندگی این طور بود که حتما باید والدین از تمکن مالی خوب برخوردار بودند وملک ودارایی به نام فرزند خوانده می زدند، اما با تصویب این لایحه شرایط سهل تر از گذشته شده و بیشتر مصلحت کودک ویا طفل در نظر گرفته شده که بتواند از مراکز بهزیستی در کانون گرم خانواده پرورش یابد.
منبع:سایت ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
ضرورت تسریع در تصویب لایحه «فرزندخواندگی»
نویسنده: محمدصالح نقره کار
کودکان، آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند. آنگاه که خانواده نخواهد یا
نتواند وظایف قانونی خود را در قبال فرزندان انجام دهد، مقامات عمومی بنا
بر تکالیفی که دارند موظف به نقش آفرینی هستند. دولت و موسسات وابسته یا
خیرین و حوزه عمومی غیررسمی در کنار هم، تلاش می کنند تا کودکان از آسیب و
خسارت مصون بمانند. سرپرستی کودکان چه در قالب ولایت، حضانت و قیمومیت بیش
از هر چیز واجد جنبه حقوقی بوده و معطوف به توان اداره مادی آنهاست. هیچ
نهاد و ارگان و زیستگاه و پرورشگاهی، جای خانه و خانواده را برای کودکان
نمی گیرد. کودکان بی سرپرست و بدسرپرست آنگاه بلای جان جامعه نخواهند بود
که در کانون گرم یک خانواده مورد اعتماد، جای یافته و از برکات مناسبات
عاطفه مند خانوادگی برخوردار شوند. نظام قانونی باید تا جای ممکن در راستای
حمایت از کودکان و پیشگیری از آسیب های محتمل، تمهیدات همه جانبه نگرانه
ای را اتخاذ کرده و پیوند این قشر از جامعه را با خانواده مدنظر قرار دهد و
در کنار آن، سامانه کنترل و ارزیابی و توانبخشی را به منظور دیده بانی و
رصد خانواده های معنوی، ملحوظ دارد. تحقیقا اگر نگران بازتولید آسیب
اجتماعی و سرریز بزه هستیم نباید کودکان آسیب خورده را از مناسبات خانواده
محروم کنیم. باید کودکان را به خانواده هایی سپرد که به خوبی از عهده اداره
مادی و عاطفی فرزندان برآیند. «قانون» متکفل خط مشی گذاری این پروسه است.
چنانچه عزم بین المللی در این زمینه وجود دارد و ۱۹۲ کشور به کنوانسیون
حقوق کودک ۱۹۸۹ پیوسته اند، کشور ما نیز باید با تاکید بر دستورات پیش روی
اسلام در حوزه حقوق کودک، بهترین خیر کودکان را تامین و تضمین کند. عالی
ترین منافع کودک زمانی محقق می شود که مسوولیت رشد و پیشرفت وی بر عهده
اولیای قانونی او باشد [بند ۱ ماده ۱۸ کنوانسیون]. دولت ها موظف شده اند
جهت سرپرستی کودکانی که از خانواده جدا شده اند، رهیافت منسجمی ارایه کنند
[ماده ۹ کنوانسیون] . موضوع فرزندخواندگی [ماده ۲۰] و نظارت های تمهیدی بر
نحوه اداره کودک در شبهه خانواده ها [ماده ۲۵] در زمره دغدغه های سازمان
ملل و جامعه جهانی بوده است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر[بند۳ماده۱۶]
اقدامات مسوولانه در مورد کودکان جداشده از خانواده مورد توجه قرار گرفته و
در اجلاس جهانی سران برای کودکان و اعلامیه جهانی بقا و رشد حمایت از
کودکان نیز تمهیداتی مدنظر قرار داده شده که موید اهمیت حقوق کودکان در
مناسبات حقوق بشرمدار جامعه جهانی کنونی است. قانون اساسی کشور ما در اصل
۲۱[بند۲] اشاره صریحی به لزوم حمایت دولت از کودکان بی سرپرست دارد و
منظومه ارزشی اسلام و توصیه علوی «الله الله فی الایتام» و ثواب و برکت
کفالت ایتام و تحت پوشش قرار دادن «لقیط»[=به تعبیر فقهی کودک بی کس] و
دلالت های قرآنی «ولاتقربومال الیتیم» و... همه و همه سطح انتظارات را
بالامی برد. از سازمان بهزیستی تا اوقاف و کمیته امداد امام و دارالایتام
مساجد تا پرورشگاه های خصوصی و شهرداری و ناجا و دادستان و... همه مسوولیت
هایی دارند که قابل توجه است. اما نظام قانونی ما همپای انتظارات نیست!
قانون حمایت از کودکان، مصوب ۱۳۵۳که تا به امروز حاکم است، با مقتضیات
زمانه کنونی مناسبت ندارد. آیین نامه اجرایی بند ۳ ماده ۲ این قانون که
متوجه پرورش کودکان در خانواده است، نتوانسته پاسخگوی مطالبات فزاینده
کنونی باشد. نظام قانونی باید به کمک تسهیل شرایط برآید و راه را برای
خدمات خانوادگی به این کودکان مستاصل و معصوم هموار کند. شبیه سازی نهاد
خانواده با ملاحظه شرایط نوین نظام اجتماعی و انبوهی جمعیت جویای
فرزندخوانده از طرفی و آمار بالای کودکان بی سرپرست و بدسرپرست واگذار شده
به سازمان بهزیستی [که شامل ۲۱هزار کودک و نوجوان است] ضرورتی مضاعف می
یابد. حال آنکه به گفته رییس اداره کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی، تنها
۱۱ درصد کودکان حایز شرایط فرزندخواندگی می شوند! مابقی این جامعه آماری
باوجود تقاضای جمعیت فزاینده خواهان فرزند، از گردونه عرضه حذف می شوند و
در محیط هایی قرار می گیرند که به تجربه، جولان نمو آسیب های عدیده فردی و
اجتماعی است! چرا باید قوانین ما همپا با مصلحت ها و ملاحظات عینی جامعه،
دنبال دفع مفسده و جلب منفعت نباشد؟ فقدان ساماندهی درون خانوادگی این
جمعیت می تواند آینده جامعه را با مشکلات حاد مواجه کند که بعضا برگشت
ناپذیر است. تسریع در حل موانع قانونی سپردن فرزندان بدسرپرست به خانواده
های ذی صلاح، انتظاری است که دلواپسان کودکان ناتوان از احقاق حق دارند.
روزنامه شرق ، شماره 1557 به تاریخ 31/3/91، صفحه 19 (جامعه)
به چه رفتارهایی کودک آزاری می گوییم ؟
کودکان به علت ویژگی هایی که از نظر سنی دارند ، بسیار آسیب پذیرند و نیار
به حمایت و مراقبت ما دارند . اما گاهی بزرگسالان ، به دلایل مختلف ، به
جای حمایت و مواظبت از کودکان آنان را مورد آزار قرار می دهند .
کودک آزاری شامل رفتارهایی است که توسط افراد دیگر ، خصوصا ً بزرگسالان ،
نسبت به کودکان انجام می گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب
می رساند . رفتارهایی که به صورت تصادفی انجام می شوند کودک آزاری به حساب
نمی آیند ، مانند این که کودکی به علت تصادف با اتومبیل دچار نقص جسمی شود .
کودک آزاری چگونه صورت می گیرد ؟
کودکان به صورت های مختلف مورد آزار قرار می گیرند :
کودک آزاری جسمی
یعنی رفتارهایی که به جسم کودک صدمه می زند ، مانند کتک زدن ، سوزاندن ، مجروح کردن ، شکستن و ...
کودک آزاری روانی
شامل رفتارهایی است که به سلامت روانی کودک آسیب می رساند: توهین کردن ، ترساندن ، تحقیر کردن ، تبعیض و ...
بی توجهی و غفلت
یعنی توجه نکردن به نیازهای اساسی کودکان مانند تغذیه ، بهداشت ، پوشاک ،
آموزش و ... در حدی که به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب برسد .
سوء استفاده
یعنی استفاده از کودکان در ارتباط با مواد مخدر ، واداشتن آن ها به کارهای دشوار ، سوء استفاده جنسی به صورت های مخلتف و ...
چرا کودکان مورد آزار قرار می گیرند ؟
1)ناآگاهی والدین : گاهی والدین یا افراد دیگر که به کودکان آزار می رسانند
، نمی دانند که رفتار آن ها کودک آزار است ، مانند کسانی که کودکان را
تنبیه بدنی می کنند ، مورد تحقیر و توهین قرار می دهند ، به نیازهای اساسی
آن ها توجهی ندارند و این رفتارهای را عادی و معمولی می دانند .
2)مشکلات اقتصادی : فقر سبب می شود که کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی
مانند تغذیه و ... محروم شوند یا والیدن به علت فشارهای مالی با رفتارهایی
مانند پرخاشگری ، خشونت ، بی توجهی و ... کودکان را مورد آزار قرار می
دهند.
3)اعتیاد : اعتیاد به علت خصوصیاتی که در افراد ایجاد می کند ، مانند
پرخاشگری ، بی مسئولیتی ، کاهش عواطف و ... سبب می شود که کودکان مورد آزار
، به ویژه از نوع سوء استفاده ، قرار گیرند .
4)بیماری های روانی : در صورتی که والدین به بیمارهای روانی مبتلا باشند ،
با رفتارهایی مانند تندخویی ، خشونت ، ناسازگاری ، بی توجهی و ... که ناشی
از بیماری روانی آن هاست ، سبب آزار کودکان می شوند .
5)مشکلات خانوادگی : مشاجرات شدید و طولانی والدین ، جمعیت زیاد خانواده ها
، شیوه های تربیتی نامناسب ، در برخی موارد وجود ناپدری و نامادری و ...
سبب می شود که کودکان مورد آزار قرار گیرند ، تا حدی که مشکلات خانوادگی
یکی از دلایل کودک آزاری به شمار می رود .
6)مشکلات کودکان : کودکانی که مشکلات نسبتاً پایدار و شدید دارند بیش تر از
سایر کودکان مورد آزار قرار می گیرند ، به عنوان مثال ، کودکانی که به
بیمارهای جسمی مزمن و طولانی مدت یا مشکلات رفتاری ، پرخاشگری بیقراری ،
بیش فعالی ، اضطراب ، شب ادراری و ... دچارند ، به علت مشکلاتی که برای
بزرگسالان ایجاد می کنند و نیز به سبب ناآگاهی والدین از این مشکلات ، اغلب
مورد آزار جسمی و روانی قرار می گیرند .
7)مشکلات مدرسه : مشکلاتی که در مدرسه برای دانش آموزان ایجاد می شود ،
مانند انتظار بیش از حد ، ندیدن تفاوت ها ، ایجاد اضطراب ، ترس و رقابت های
شدید ، تبعیض ، تنبیه بدنی ، تحقیر و توهین و ... سبب آزارهای جسمی و
روانی کودکان می شوند .
چگونه می توانیم کودک آزاری را کاهش دهیم ؟
1) کودکان را بیش تر و بهتر بشناسیم :
شناخت کودکان و نیازهای آنان سبب می شود که رفتار بهتری با آن ها داشته
باشیم . برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتاب های
مناسب ، شرکت در کلاس های آموزشی ، مشورت کرن با افراد آگاه و ... استفا ه
کنیم .
2) علت کودک آزاری را بشناسیم :
کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علتی دارد . سعی کنیم علت آن را پیدا کنیم
و با برطرف کردن آن ، کودک آزاری را کاهش دهیم . ممکن است برخی از مشکلات
را نتوانیم از بین ببریم ، در آن صورت پذیرش آن بهتر از آزار دادن کودکان
است .
3) از دیگران کمک بگیریم :
کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هشیاری و آگاهی است ، نه ناتوانی . برای کاهش
مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری و تلفنی ، سازمان های
غیردولتی ، افراد آگاه و ... کمک بگیریم .
4) آرامش خود را حفظ کنیم :
زندگی همیشه با مشکلات همراه است ، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای
مشکلات چاره جویی نماییم . بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می
گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند. کنترل خشم آموختنی است و می
توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم .
کودک آزاری چه زیان هایی برای کودکان دارد ؟
کودکی ، دوران رشد و شکل گیری شخصیت است . انواع کودک آزاری در این سال های
حساس و مهم ، به رشد و سلامت کودکان آسیب های جدی می رساند . کودکان آزار
دیده در همه جنبه های رشد ، مانند رشد جسمی ، ذهنی ، روانی و اجتماعی با
مشکلات و نارسایی های فراوان روبه رو خواهند شد . بررسی های انجام شده نشان
می دهد بسیاری از کودکانی که در دوران کودکی قربانی آزار و بدرفتاری بوده
اند ، در بزرگسالی خود به آزار کودکان پرداخته اند و این بزرگ ترین زیان
کودک آزاری است که سبب تداوم آن می شود .
چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشگیری کنیم ؟
پیشگیری همیشه بهتر ، آسان تر و سریع تر از درمان است .
برای پیشگیری از کودک آزاری می توانیم از راه کارهای زیر استفاده کنیم :
1)دقت در ازدواج و تشکیل خانواده ، خودداری از ازدواج های تحمیلی ، ناشناخته ؛ شتاب زده و ازدواج در سنین پایین .
2)توجه به تنظیم خانواده و شمار مناسب فرزندان .
3)افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان.
4)پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر ، مادر ؛ معلم ، سرپرست و ... نسبت به کودکان .
5)آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان .
6)توجه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود .
7)تقویت روحیه کمک کردن ، هنگام برخورد با مشکلات ، و آشنایی با مراکز حمایتی ، مشاوره و امداد در مورد کودکان و خانواده ها .
این اتفاق بهانهای شد تا بر آن شویم که دوباره سراغ میزگردی که برای بررسی ابعاد این پدیده اجتماعی در کافه خبر برگزارکردیم برویم .در این میزگرد مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران، فاطمه اشرافی، عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از زنان و کودکان آواره و پناهنده و حسن میربهاری، فعال حقوق کودک و عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان شرکت داشتند. مشروح این میزگرد رامیخوانید:
شاید بهتر باشد که بحث این میزگرد را با این موضوع شروع کنیم؛ چرا باید در جامعهای که مسئولان دولتش میگویند تمام تلاششان را میکنند تا آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا کند ما هنوز هم میبینیم که در درون خانوادههای ایرانی هنوز هم کودکانی به شدیدترین روشها شکنجه میشوند و هنوز هم هیچ نهادی وجود ندارد که از حقوق آنها به طور اختصاصی دفاع کند؟ به نظر شما مشکل از کجاست؟ قانون؟ دولت؟ یا خود خانوادهها؟
اقلیما: من فکر میکنم 7 یا 8 سال پیش بود که قانون دادگاههای اطفال را دوباره تصویب کردیم. قبل از انقلاب ما قانون دادگاه های اطفال را داشتیم که بعد منحل شد. بعد از آن ما شروع به جمع آوری مدارک کردیم و با نمایندههای مجلس و کارمندان دادگستری صحبت کردیم و با توجه به کودک آزاریهایی که شده بود قانون دادگاه های اطفال را درست کردیم که البته هنوز کامل نیست. برای بحث کودک آزاری قانون تصویب کردند که اگر پدری کودکش را آزار و اذیت کرد به زندان میرود و یا بچه را از او میگیریم که ما از همان اول با این قانون مشکل داشتیم که وقتی کودکی را از خانوادهای می گیریم وپدر به زندان برود چه کسی خرج این خانواده را میدهد؟ چه سازمانی پیدا میشود که در غیاب این پدر هزینه این خانواده را تامین کند؟ اگر بگوییم سازمان بهزیستی کمک میکند درست نیست چون تا وقتی پدر زنده است بهزیستی کمکی نمی کند. اگر بگوییم کمیته امداد کمک میکند بازهم درست نیست و اگر هم کمکی میکند در حد 30 هزار تومان است. بعضی میگویند که این کودک را به سازمان بهزیستی بدهیم. کدام سازمان بهزیستی؟ سازمانی که متخصص لازم را ندارد؟ حتی مددکار متخصص هم ندارد. ما در کشورمان قانونهای لازمه در این زمینه را داریم ولی اجرا کنندههای این قوانین و کسانی که پشت این قوانین باشند را نداریم. برای هر قانونی زیرساخت هایی باید باشد، ولی در ایران نیست. پدر این کودک را محکوم میکنیم و روانه زندان می کنیم. چرا فکر نمیکنیم که علت اصلی این کارها سازمانهاییاند که از این پدر معتاد حمایتی نکردند.
این کودک آزاریها معلولی از علت هاست. در همین ماجرای هانیه چرا پدر و مادر به اینجا رسیده اند؟ علتها برطرف نشده است. یکی از علتها وضعیت درآمدی مردم است. من به شما قول میدهم امسال آسیبهای اجتماعی ما 40 الی 50 درصد افزایش پیدا خواهد کرد. تمام مواد غذایی ما بالای 60 درصد بالا رفته است. آیا فکر کردیم که علت این همه آسیب های اجتماعی می تواند همین کمبودهای مالی در زندگی مردم باشد؟ پس محکوم کسی است که قوانین را بر پایه اصول و برنامه نمی گذارند. اگر نگاهی به کودک آزاری در ایران بکنید و این پدیده را با خارج از کشور مقایسه کنید میبینید که هیچ ضابطهای در ایران نداریم. اگر به دو رهنمود از رهبر کشورمان توجه کنیم که میفرمایند شایسته سالاری و پاسخ گویی، توجه کنیم بیشتر آسیب های اجتماعی کشور ما حل خواهد شد. اگر آدم شایسته داشته باشیم حتما پاسخگو هم دارد. الان بدترین حرف را هم که من درباره یک رییس می زنم، هیچ کس عکس العمل نشان نمی دهد. چون رییس پاسخگو نداریم. وقتی پاسخگویی نباشد برنامه هم نداریم. اگر رییس های مربوط به بحث کودک آزاری شایسته باشند، دیگر خیلی کم مبحث کودک آزاری را می بینید.
فاطمه اشرفی: تعهد نداشتن های فردی و اجتماعی مسئولان، برمیگردد به این اینکه ما نظام شایسته سالاری نداریم و به نظر میرسد که روزبه روز استانداردهای حیات هم پایین میآیند. یک بحث آن بحث کودک آزاری است. بحث خشونتهای اجتماعی مهمتر است که روز به روز دارند افزایش پیدا میکنند و به نظرم میرسد که متاسفانه خشونتهای اجتماعی دارد به شکل یک فرهنگ غالب در میآید. به هر حال ما با انواع کودک آزاری مواجه هستیم و این حتی میتواند به رابطه دو بچه هم مطلق بشود. نمیتوانیم بگوییم که کودک آزاری از طرف پدر و مادرها فقط اعمال میشود. وقتی بچهها در معرض رسانههای پر از خشونت قرار میگیرند خشونتهای کلامی، روانی و فیزیکی رایج میشود. از آن طرف در سیستم آموزشی کشور مشکل وجود دارد و به دلیل نداشتن یک استراتژی مشخص، مشکلات زیادی پیش میآید. اگر ما به مسائل آموزشی، تربیتی و اجتماعی در سطوح پایین تر توجه نکنیم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که این نهادهای مسئول بتوانند زمینه تعامل مناسب کودکان را فراهم کنند. بحث خشونت بسیار گسترده است. این مبحث، مبحثی است که ما باید در سنین پایین تر به آن توجه کنیم. به دلیل بی توجهی هایی که در سطوح بالای تصمیم گیری وجود دارد قضایا از قسمت احساساتی خارج نشده است که به شکل یک قانون پایدار در بیاید. هیچ آمار و احتمال مناسبی هم در این زمینه نداریم به رغم اینکه دستگاههای مختلفی هم در این زمینه بوده اند که حساسیت لازم را در این زمینه داشتند.
یعنی شما فکر میکنید که دلیل افزایش کودک آزاری در چندسال گذشته، بیشتر از آنکه به قوانین ما برگردد بیشتر به وضعیت اقتصادی و بعد از آن به شرایط اجتماعی بر میگردد؟
اقلیما: به دلایل مختلف، فقر و بیکاری افزایش پیدا کرده است و طبعا سیر و روند کودک آزاری و همسر آزاری افزایش پیدا کرد. جامعه، جامعه ای پولی شده است. نباید از کسی که هنوز امکانات اولیه زندگیش برآورده نشده است انتظار رفتارهای خوب داشته باشیم. روز به روز مردم بیشتر دنبال پول رفتند و خانه و خانواده را رها کردند. یک نوع کودک آزاری کتک است. اما کودک آزاری های روانی تا آخر عمر با کودک همراه است. به نظر من این تلفن 123 که سازمان بهزیستی گذاشته است هیچ کمکی به این امر نمیکند. چون سازمان بهزیستی نه نیروی لازم را برای این کار دارد و نه بودجه کافی. سازمان بهزیستی در این امر ناکارآمد است.
حسن میربهاری: ما چهار اصل بنیادین در ارتباط با حقوق کودکان داریم. بقا، رشد، حمایت و مشارکت. اگر از این زوایا به زندگی کودکان نگاه کنیم میبینیم که عمیقا در همه این عرصهها کودکان مورد حمایت نیستند. خشونت جایی رخ میدهد که امنیت و محیط امن سالم زندگی دچار نقصان میشود. وقتی انسان در جامعهای زندگی میکند که از هیچ نظر تامین نیست طبعا نمیتواند بازخوردهای مناسب داشته باشد. کودکان در خانواده زندگی میکند و همچنین در یک نهاد بزرگتری به اسم جامعه. وقتی نهادهای مختلف این جامعه نتوانستند این اصلهای بنیادین را برای کودکان تامین کنند، زندگی او را در یک مسیر پر تنش قرار دادند. وقتی بنیاد روابط بر اساس رقابت باشد و ارزش انسانها را مقدار پول مشخص کند دیگر چه انتظاری میتوان از همین افراد داشت که با کودکان رفتار مناسبی داشته باشند؟ خیلی از خشونت ها وجود دارد که جنبههای پنهان دارد. کودک آزاری بدنی، جسمی، جنسی، روانی و کلامی بخش هایی از عریان خشونت هستند. غفلت ها خیلی بیشتر است. این غفلت از سوی جامعه و نهادهایی که نماینده جامعه هستند بیشترین خشونت را دارند انجام میدهند. خانوادهها در واقع انعکاس دهنده خشونتهای بسیاری است که از بالا و از طرف سازمان های بالا اعمال میشود. وقتی به سیر حیات انسانها در همین دهه 80 نگاه کنیم و میبینیم زیر انواع فشارها قرار دارند معلوم است که بازخوردهای همین انسانها سرشار از خشونت است که علیه کودکها میشود. باید صراحتا یقه کسی که جامعه را میگرداند گرفت نه پدر و مادری که علیه کودکشان خشونت روا داشتهاند. وقتی اولین اصل نیاز انسانی کودک تامین نمیشود روحیه انسانی کامل نخواهد بود. جریان حمایت از کودکان و مشارکت کودکان در عرصه زندگی خودشان بنیادهایی است که در جامعه ریشه دارد و لاجرم برای برخورد با جریانی به نام کودک آزاری باید برویم سراغ همان نهادهای مختلف جامعه. از طرف دیگر برای قوانین در این زمینه ضمانت اجرایی لازم وجود ندارد.
شما در میان صحبتتان به انواع کودک آزاری هم اشارههایی را کردید. این معلوم است که اعمال خشونت علیه کودکان فقط به آزار جسمی محدود نمیشود و جامعه شناسان انواع دیگری از خشونتها را هم در این مورد برشمردهاند. این وضعیت در ایران چگونه است؟
اقلیما: معلمی که در بعدازظهر راننده تاکسی است دیگر معلم نیست. چرا در مدارس ما کودک آزاری وجود دارد؟ چون معلم از لحاظ روانی تامین نیست. چرا بسیاری از دانش آموزان از مدرسه فرار میکنند؟ چون حوزه شخصی ندارند. یکی از انواع کودک کودک آزاری روانی است. پدر و مادر حتی با زبانشان کودکشان را آزار میدهند و تا آخر عمر همراهش است. 80 درصد خانواده ها الان طلاق عاطفی دارند. ازدواج اجباری دارند. ازدواج اجباری مثل درخت کرمو میماند، از درخت کرمو میوه سالم بیرون نمیآید. چقدر از مردان بالای 40 سال هستند که به همسرشان خیانت میکنند؟ با ماده جدیدی هم در لایحه حمایت از خانواده در حال تصویب است شاهد افزایش کودک آزاریها خواهیم بود. این نوع ازدواجها میتوانند خود نوعی از کودک آزاری روانی را برای کودکان ما به وجود بیاورند. ما نباید فقط کودک آزاری را در خیابان ببینیم. باید ببینیم در خانوادهها چه خبر است. پلیس چگونه با کودکان رفتار میکند؟ معلم چگونه رفتار می کند؟ به من اطمینان می کند؟ شخصیت کودک نباید خرد بشود. وقتی به کودک اختیار عمل داده نشود کودک خوب رشد نمیکند و اعتماد به نفس ندارد.
به غیر از عامل اقتصادی به چه عوامل دیگری می توانید اشاره کنید که به وجود آمدن کودک آزاری در خانوادهها کمک میکند؟
اقلیما: اقتصاد بیشتر خودش را نشان میدهد. امنیت روانی هم بسیار مهم است زیرا سلامت اجتماعی را میسازد. وقتی امنیت روانی وجود نداشته باشد انواع کودک آزاریها به وجود میآید. پدری که تمام روز را کار می کند و نمی تواند کنار فرزندانش باشد، این مساله مشکلات خانواده را بیشتر می کند. خانوادههای مرفه پول دارند ولی خیلی لازمه های دیگر را ندارند. اولین وظایف پدر باید تامین نیازهای روحی فرزندان و مادر باشد. مادر هم بیرون از خانه کار می کند و فرزندان در واقع ملجائی ندارند. از سوی دیگر بحث زیربناها در این زمینه بسیار مهم است و باید ببینیم که آیا هنر بزرگ کردن کودکان در خارج از خانواده وجود دارد؟
اشرفی: ما نمی توانیم بگوییم خانوادههای تحصیلکرده خشونت کمتری دارند. ما بعضا خانوادههایی داریم که رفاه بالایی دارند ولی خشونت علیه کودکان آن خانواده وجود دارد. نوع خشونت متفاوت است. ممکن است این خانواده های مرفه کم توجهی به کودکان را داشته باشند که نوعی خشونت است. همه این مشکلات یک مجموعه است. مشکل اقتصادی عامل مهمی است.
کودکان خیابانی، یکی از مصادیق کودک آزاری اند که با التماس و خواهش از مردم تقاضای پول میکنند. به نظر می رسد این کودکان که در سنین پایین و حتی تا 16 یا 17 سالگی مقدار زیادی آزارهای روحی و جسمی و حتی جنسی می بیند. این کودکان بعدا چهطور از این جامعه حق خودش را می گیرند؟نکته جالب آماری است که بهزیستی سال پیش منتشر کرد و این بود که 70 درصد این کودکان از خارج از مرزها وارد میشوند و ایرانی نیستند و ما هم هیچ تعهدی نسبت به آن ها نداریم.
اشرفی: ما به هر حال خودمان را مقید به یک سری مبانی اعتقادی کرده ایم. در مبانی اعتقادی ما هیچ جایی نیست که هرگاه فردی تقاضای کمک کرد، شناسنامه اش را ببینیم که آیا اصلا این شخص ایرانی است یا مسلمان است و یا نه. یعنی اگر ما بخواهیم به قضیه نگاه اعتقادی هم داشته باشیم قضیه حل شده است. کودکان پناهنده از جمله مواردی است که دولت ایران ملزم به توجه و حمایت است. ما با یک جمعیت کثیری روبروییم که با مجوز دولت ایران وارد کشور شدهاند و خب هرچند که بسیاری از اینها دارای کارت اقامت هستند و در کشورمان زندگی میکنند اما آن چه مهم است این است که اگر ما فراگیری فقر را در جمعیت ایرانی خودمان مثلا 10 میبینیم در بسیاری از این خانواده های مهاجر (10-) به پایین است و ایران به اعتبار اینکه بزرگترین کشور پناهنده پذیر است و مدعی آن هم هست، باید مسئولیتهایش را در این مورد بپذیرد. من اعتقاد دارم اگر ما بازوی حمایتی خود را نسبت به این افراد افزایش میدادیم وآنها در یک چتر حمایتی قرار میگرفتند این شرایط ایجاد نمی شد.
اگر ما آسیب شناسی مناسبی داشتیم و حمایت بیشتری از آنها داشتیم این اتفاقات روی نمی داد. کودک بنا بر کودک بودن حق دارد از همه امکانات حمایتی استفاده کند ربطی هم به این مسایل ندارد که دولتی است یا نه و هر کس باید در هر جایگاهی که هست به کودک کمک کند اما متاسفانه این نیز خود نوعی خشونت روانی رسمی است که از طرف مسولان امر در حال اعمال است وقتی که یک مسئول دولتی برای فرار از بار مسئولیت خویش با خارجی خواندن این افراد، سلب مسولیت میکند در واقع یک خشونت سازمان یافته از بالا در حال القا است که نه تنها خودشان حمایت نمی کنند بلکه به نوعی سلب مسولیت از مردم یا نهادهایی میکنند که احساس تکلیف انسانی می خواهند داشته باشند.