نقل از پرتال نشریه ماوی
حادثه تلخ اسیدپاشی سال 1383 که طی آن مرد جوانی به دنبال شنیدن پاسخ منفی ازدواج، اسید به صورت دختری جوان ریخت و علاوه بر نابینایی و کاهش حس بویایی، صورت او را نیز در این حادثه نابود ساخت، پرونده ای بود که اجرای حکمش در سال جاری با واکنشهای متفاوتی روبرو شد. با شکایت این خانم، قرار مجرمیت برای متهم صادر و پرونده جهت محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد. قضات شعبه 71 کیفری، ششم آذر ماه سال 87 پس از اخذ اظهارات متهم و شاکی، حکم قصاص دو چشم به شیوه مورد درخواست شاکی - ریختن اسید در چشم متهم و پرداخت دیه جراحات وارده پس از پرداخت تفاضل دیه از سوی شاکی – را صادر کردند. حکم فوق پس از تأیید ازسوی دادگاه، توسط دیوانعالی کشور روز 21 اسفند 87 تأیید و برای اجرا به اداره احکام دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. از آن سال تاکنون حکم قصاص در اختیار واحد اجرای حکم دادسرای امور جناحی باقی مانده بود تا این که در ماه اخیر قرار شد این حکم اجرا شود اما بنا به دلایلی به تاخیر افتاد. دادستان تهران در پاسخ به این ابهام که چرا حکم اسیدپاشی اجرا نشد، گفت: اجرای چنین حکمی مستلزم تمهیدات پزشکی ویژه ای است؛ چون باید قصاص برابر باشد. در روز اجرای حکم مشخص شد اجرا کننده حکم نمی تواند آن چه ما می خواهیم اجرا کند برای همین حکم به تعویق افتاد. این پدیده شوم از سالهای 1334 رواج پیدا کرد. یکی از قضات دادگستری از اولین قربانیان اسیدپاشی بوده است. مرتکب جرم کسی بود که توسط آن قاضی به حبس محکوم شده بود. ضایعات شدید و بدنی هولناکی که در سالهای 1334 تا 1337 رخ داد موجب شد که قانونگذار اقدام به تصویب ماده واحدهای در خصوص اسیدپاشی نماید که بر اساس آن: «هرکس عمدا با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیایی دیگر موجب قتل کسی بشود به مجازات اعدام و اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه گردد به حبس جنایی درجه یک و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کار افتادن عضوی از اعضا بشود به حبس جناییدرجه دو از 2 تا 10 سال و اگر موجب صدمه دیگری بشود، به حبس جنایی درجه دو از 2 تا 5 سال محکوم خواهد شد.» در خصوص قسمت اول این ماده با توجه به اینکه در قانون مجازات اسلامی، مجازات قتل عمد قصاص میباشد، این بخش نسخ شده است. اما قسمتهای بعدی این ماده تقریبا پابرجاست. تا قبل از آغاز دهه هشتاد کمتر پرونده اسیدپاشی را میتوان مشاهده نمود که منجر به قصاص شده باشد. علت دو چیز بود؛ عدم پیشبینی قصاص در این ماده واحده و محدودیتهای قانونی در اجرای قصاص عضو. همانطور که ماده 272 قانون مجازات اسلامی بیان میدارد: در قصاص عضو علاوه بر شرایط قصاص نفس شرایط زیر باید رعایت شود: 1-تساوی اعضا در سالم بودن 2-تساوی در اصلی بودن اعضاء 3-تساوی در محل عضو مجروح یا مقطوع 4-قصاص موجب تلف جانی یا عضو دیگر نباشد 5-قصاص بیشتر از اندازه جنایت نشود تا مدتها براساس بند 5 ماده 272 که قصاص نباید از اندازه جنایت بیشتر شود، محاکم حکم به قصاص نمیدادند و قصاص به پرداخت دیه تبدیل میگردید. استدلال این بود که نمیتوان به طور دقیق میزان جبران و قصاص را در اسیدپاشی تعیین کرد و دقیقا برابر آن اقدام به قصاص نمود. این دیدگاه به نوعی در پرونده اسیدپاشی دو خواهر بیگناه در سال 1378 تغییر کرد. در آن پرونده که با واکنش شدید روسای جمهور و قوه قضائیه وقت روبهرو شد، در خصوص کور شدن چشم حکم به قصاص داده شد و در خصوص سایر سوختگیها به استناد همان بند 5 ماده 272 حکم به پرداخت دیه صادر گردید. تبعاتی دردناک تر از اسیدپاشی جرم اسیدپاشی به اعتقاد برخی از حقوقدانان تاکنون دارای ضمانت اجرای کافی قانونی نبوده است. از اینرو این عده معتقدند که اجرای حکم قصاص میتواند مانعی موثر در جلوگیری از وقوع این جرم در آینده داشته باشد. به هر حال اجرا یا عدم اجرای قصاص حقی است که با احکام صادره اکنون در دستان قربانی معروف اسیدپاشی، قرار گرفته است. باید دید آیا این فرد طلوع خورشید را در روزهای آتی زندگیاش خواهد دید یا او نیز به سرنوشت قربانیاش دچار خواهد شد؟ شاید به طور قطع بتوان گفت که اسیدپاشی به نوعی از بسیاری از موارد قتل عمد نیز شدیدتر بوده و از قساوت قلب بیشتری حکایت دارد. در بسیاری از پروندههای قتل، قاتل به دلیل یک لحظه هیجان و عدم توانایی در کنترل خود با ضربهای که به طرف خود وارد میآورد مرتکب قتل وی میشود اما در اسیدپاشی مسئله کاملاً متفاوت است. در این جرم با فردی روبهرو هستیم که با سبق تصمیم مجرمانه اقدام به تهیه وسیله مجرمانه، که در اکثر موارد در اختیار عموم نیز نمیباشد، نموده و با آن حداقل یک یا دو حس طرف خود را از بین میبرد. در این حالت رنج و عذاب جبران نشدنی بر قربانی وارد میآید. دراسیدپاشی معمولاً به دلیل نحوه استفاده آن راه فرار و نجات نیز برای قربانی پیش از اقدام مرتکب وجود ندارد.. بهرغم مطالب فوق، تا مدتها امکان قصاص برای مرتکبین اسیدپاشی وجود نداشت و این افراد معمولا به زندانهای کوتاه مدت و پرداخت دیه محکوم میشدند. قطعا این مجازات برای حل شدن جزء جزء بدن با اسید در حالی که قربانی آن زنده است، کافی به نظر نمیرسد. قربانیان این جرم، که اکثرا خانمها هستند، تبعات سنگینی را متحمل میشوند، از درد سوختن با اسید تا فراموش شدن و نگاه اطرافیان. این مسائل، تحمل اسیدپاشی را تا یک عمردردناک تر میکند. عنصر قانونی جرم اسیدپاشی در لایحه قانونی مربوط به پاشیدن اسید مصوب 16 اسفند 1337 آمده است: «هر کس عمداً با پاشیدن اسید یا هر نوع ترکیبات شیمیائی دیگر، موجب قتل کسی بشود به مجازات اعدام و اگر موجب مرض دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه گردد به حبس جنائی درجه یک و اگر موجب قطع یا نقصان یا از کارافتادگی عضوی از اعضاء شود به حبس جنائی درجه 2 از دو سال تا 10 سال و اگر موجب صدمه دیگر شود به حبس جنائی درجه 2 از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد.» چون ماده واحده از مصادیق اصلاحات و الحاقات قانون مجازات عمومی محسوب نمیشود مشمول حکم نسخ صریح ماده 729 قانون مجازات اسلامی قرار نمیگیرد. در مورد نسخ ضمنی ماده واحده جای تردیدی نمانده که صدر ماده به علت مغایرت با قانون مجازات اسلامی (قصاص نفس) منسوخ است و در مورد آن باید به مواد 204 الی 210 قانون مجازات اسلامی مراجعه شود. ولی قسمت اخیر ماده واحده و همچنین مجازات شروع به آن به قوت خود باقی است. رکن مادی جرم الف) عمل مرتکب: مقنن با تصریح به فعل پاشیدن مصادیق دیگر این مواد اگرچه منتهی به همان نتایج مندرج در ماده واحده شوند را از شمول این جرم خارج ساخته است. پس خورانیدن یا تزریق آنها از شمول ماده واحده خارج است. در عین حال نباید به منطوق واژه «پاشیدن» تسلیم محض بود، بنابراین اقداماتی مانند ریختن یا فرو کردن اعضاء بدن مجنی علیه در اسید، مترادف پاشیدن محسوب و منطبق با نظر مقنن است. ب) وسیله: وسیله در این ماده واحده شرط است که همان اسید یا ترکیبات شیمیائی مشابه است. ج) نتیجه مجرمانه: که از جمله اجزاء دیگر رکن مادی است. این نتایج عبارتند از مرض دائمی، فقدان یکی از حواس، قطع یا نقصان یا از کار افتادگی عضوی از اعضاء یا صدمه دیگر. رکن معنوی جرم سوء نیت عام: با توجه به صراحت ماده واحده، صرف سوء نیت عام یا قصد فعل پاشیدن اسید بر مجنی علیه کافی است. به علاوه لازم است که مرتکب به ماهیت وسیله (اسید یا ترکیباتی شیمیایی دیگر) نیز آگاه باشد تا بتوان مرتکب را عامد در پاشیدن اسید شناخت. در این جرم سوء نیت خاص (قصد نتیجه) شرط نیست و صرف سوء نیت عام کافی است و این اعم است از آنکه مرتکب نتیجه حاصله را خواهان بوده یا نبوده. لازم به ذکر است که ویژگیهای مجنی علیه از نظر سن، جنس، سلامتی، بیماری، ضعف یا قوت نیز تأثیری در اعمال مجازات بر کسی که با پاشیدن اسید موجب مجروح شدن دیگری شده نخواهد داشت. مجازات الف) مجازات جرم تام: مجازات مقرر در ماده واحده (حبس) تابع شدت و ضعف نتایج مجرمانه است. چنانچه موجب مرضی دائمی یا فقدان یکی از حواس مجنی علیه یا قطع یا نقصان یا از کار افتادگی شود به حبس از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمات دیگری شود به حبس از دو سال تا ده سال و اگر موجب صدمات دیگری شود به حبس از دو تا پنج سال محکوم خواهد شد. ب) مجازات شروع به اسیدپاشی: شروع به اسیدپاشی صرفنظر از قصد نتیجه و یا انگیزه مرتکب جرم قابل مجازات است و کافی است که قصد فعل او احراز شود. ج) تخفیف و تعلیق مجازات: با توجه به منسوخ بودن ماده 44 قانون کیفر عمومی و قانون تعلیق اجرای مجازات مصوب 1346 که مجازاتهای حبس بیش از یکسال را قابل تعلیق نمیدانست، اعمال ماده 22 قانون مجازات اسلامی جهت تخفیف و اعمال ماده 25 به بعد قانون مجازات اسلامی جهت تعلیق مجازات بلامانع است. اسیدپاشی و افساد فیالارض در قانون مجازات اسلامی مصادیق محاربه و افساد فی الارض به طور انحصاری مشخص و در هر مورد مقنن به نوع جرم، وسیله، موضوع و امثال آنها تصریح نموده است. چون اسید سلاح محسوب نمیشود و مستند قانون برای محارب و مفسد فیالارض شناختن اسیدپاش وجود ندارد نمیتوان مرتکب چنین جرمی را مفسد فیالارض شناخت. قرار بازداشت موقت الزامی برای مرتکب جرم اسیدپاشی در شقاوتآمیز و هولناک بودن جرم اسیدپاشی و آثار آن تردید نیست لذا مقنن در ماده 35 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مقرر داشته که در موارد زیر، در صورت وجود قرائن و امارات کافی که دلالت بر توجه اتهام به متهم نماید صدور قرار بازداشت موقت الزامی است و تا صدور حکم بدوی ادامه خواهد یافت الف) قتل عمد، آدمربائی، اسید پاشی و محاربه و فساد فیالارض ب... قصاص و ضرورت اجرا وقتی به موضوع قصاص در اسلام مینگریم درمییابیم که خداوند حتی نسبت به خود انسان برای او دلسوزتر است زیرا اگر این حکم نبود هر جنایتی انجام میشد و قوانین خودساخته بشری ظلم در حق دیگری را آزاد میکردند. قصاص علاوه بر حیات، مانع از تجری شدن متجاوزان به حقوق دیگران است. البته گذشت از اجرای حکم قصاص نیزتنها با رضایت شاکی مجاز دانسته شده است. قرآن مجید هم برای توجه بشر به اجرای حدود قصاص مثالهای فراوانی زده است و ما در تاریخ هم داشتهایم که برای احقاق حق و قصاص یک نفر، چند طایفه در جنگها و خونریزیها نابود شدهاند در حالیکه اگر "یک چشم، با یک چشم و یک گوش با یک گوش" قصاص میشد، چنان وضعیت خطرناکی پدید نمیآمد. برخی معتقدند اولین ملاک برای اجرای حکم قصاص خداخواهی و خدا محوری است و در کنار آن تداوم حیات بشری است که آن نیز در راستای حکم خداوند قرار دارد و نمیتوان خللی در آن وارد ساخت. وظیفه اصلی دستگاه قضایی هم علاوه بر شناخت حق، یاری کردن مظلومان برای رسیدن به حق و حقوق خود است. همه قضات نیز برای این تعهد اخلاقی، شرعی و قانونی خود قسم یاد کردهاند. روند صدور حکم و مراحل طی شده آن نشان میدهد که قاضی و دادگاه طبق قانون و شرع به تکلیف الهی خود عمل کردهاند و اکنون این دستگاه قضایی است که میبایست به دور از حاشیه سازیهای احتمالی سیاسی و بینالمللی به تکلیف خود عمل کند.. قاضی و حکومت اسلامی برای احقاق حق در یک مسیر قرار دارند و رابطه منسجمی میان این دو وجود دارد که نمیتوانند جدای از هم باشند و حکومت برای معرفی اسلام راستین اکنون باید مدافع قاضی عادلی باشد که براساس احکام جزایی اسلام حکم صادر کرده است. منافع شخصی، سیاسی و جناحی و حتی حقوقهای به اصطلاح بینالمللی نباید خللی در اجرای حق، پس از شناخت آن ایجاد کند. البته این حق هم وجود دارد که قوه قضائیه برای ایجاد صلح و سازش تلاش کند؛ ولی اگر علیرغم تلاشها شاکی خواستار احقاق حق خود باشد، نمیتوان بر خلاف خواست او حکم را معطل نگه داشت، همچنانکه همیشه موضوع داوری و ریش سفیدی وجود داشته است. بحث کیفری، بحث حساسی در اجرای احکام است همچنان که قصاص از حساسترین بخش احکام کیفری محسوب میشود و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت. در این عرصه هرگونه حرکت احساسی یا به منظور جلب رضایت فرد، گروه، طایفه، طرفداران افراطی و حتی پیشبرد مسایل سیاسی و یا مراودهای باشد، به زیان حق، قانون و شرع مقدس خواهد شد که تعلل و کوتاهی خاصی را به هیچ وجه نمیپذیرد. مطمئنا برخورد با این جرم باز هم نیاز به شجاعت و رعایت مصالح عمومی دارد تا با متناسب کردن مجازات این جرم بتوان تا حد امکان جلوی تکرار این حوادث ناگوار را گرفت. منابع: 1- خبرگزاری مهر، 29 خرداد 1390 2- روزنامه تهران امروز، اول خرداد 1390 3- روزنامه کیهان، اول خرداد 1390 4- .ایمانی، عباس؛ «فرهنگ اصطلاحات حقوق کیفری»، تهران، آریان، 1382، ص 51 5- آقائینیا، حسین؛ «حقوق کیفری اختصاصی (جرائم علیه اشخاص)»، تهران، بنیاد حقوقی میزان، چ سوم، 86، ص 311. 6- «مجموعه جرائم و مجازاتها»، تدوین و تنفیع از عباسعلی رحیمیاصفهانی، مصطفی سلیمانی و مهدی روحانی؛ تهران؛ ریاستجمهوری، معاونت پژوهش؛ تدوین و تنفیع قوانین و مقررات، اداره چاپ و انتشار، 1383، چ دوم، ص 526 – 527 7- آشوری، محمد؛ «آیین دادرسی کیفری»، تهران، سمت، 1386؛ چ هشتم، ج دوم، ص 178
عالمان
ربانی چلچراغهای پر فروغی هستند که در هر عصری در آسمان علم و عمل
میدرخشند و با کسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت بر زمینیان تجلی
میکنند و آنان را به سوی منابع نور و برکت دودمان وحی رهنمون میسازند در
میان آن دین باوران کفرستیز، چهره محبوب قرن، حضرت امام خمینی از موقعیتی
ویژه برخوردار است.
امام
خمینى(ره) در طول مبارزات و زندگی سیاسی خود هـدفها، آرمانها و هـر آنچه
را که بایست ابـلاغ کنـد، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیاش را بـراى
تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود. اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال
1368 خـود را آماده ملاقات عزیزى مىکرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او
صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده و
چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود. سرودههاى عارفانهاش همه حاکى از درد
فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد
بـراى او و جانــکاه و تحملناپذیر بـراى پیروانـش، فـرا مىرسید. ایشان در
وصیتنامه شان اینگونه نـوشـتهاند: با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد
و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و بهسـوى
جایگاه ابــدى سفر مىکنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى
رحمان و رحیـم مىخـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر
بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهىها و قصـور و تقصیـرها
بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.
شگفت آنکه امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است:
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم سالها مىگذرد حادثهها مىآید
و بالاخره در 14 خرداد سال 1368 پس از عمری مجاهدت، به ملکوت اعلا پیوست.
باشد که از اندیشه و رفتار آن رهبر فقید درس آموزیم.
خاطراتی از امام
احترام به مقدسات(1)
-
در نوفل لوشاتو که اکثر اوقات بارندگی میشد و زمین خیس بود جلوی درگاهی
که حضرت امام کفشهایشان را میگذاشتند روزنامه میانداختیم و برای این کار
همیشه از روزنامههای خارجی استفاده میکردیم. یک روز مقداری از آگهیهای
یک روزنامه ایرانی را که برایمان آورده بودند جلوی درگاهی انداختم که امام
کفشهایشان را در آنجا میگذاشتند همین که امام پاهایشان را بلند کردند تا
بر روی روزنامه بگذارند، سؤال کردند مثل اینکه این روزنامهها ایرانی است؟
عرض
کردم بله حاج آقا ولی این صفحه آگهیهاست. با این حال پاهایشان را روی
روزنامهها نگذاشتند و مجدداً برگشتند و فرمودند: «شاید اسم محمد یا علی در
آنها باشد».
-
آقای رحیمیان نقل کردند که وقتی خدمت امام میرسیدیم و دقالباب میکردیم،
امام به جای کلمه (بفرمایید) از کلمه (بسمالله) استفاده میکردند و با
آن که (بفرمایید) کلمه مطبوع و متعارفی است به جای آن از کلمه (بسم الله)
استفاده میکردند که ضمن نام خدا با استعارهای لطیف اجازه ورود و آغاز
دیدار را با نام خدا قرین میکردند و یا بهجای کلمه (مرسی) از (الحمدالله)
استفاده میکردند.
عدم ملاحظه در قضاوتها(2)
-
امام میفرمودند: اگر علما و مجتهدان ما.... احکام و قضاوتها را بهخاطر
رودربایستی و پارتی بازی و رشوهگیری تغییر بدهند و درباره افراد و اشخاص
عصبیت به خرج بدهند، یعنی خشک و متعصب باشند و حرف حسابی توی کلهشان نرود و
حب و بغض شخصی و این پسر برادرم است، آن پسرخاله نوه عمه فلان بزاز است و
آن را اگر الان اعدام کنیم به مناسبت سمت روحانی و سیاسی یا نظامی و
تجاریاش صلاح نیست و آن که معاون وزارتخانه است،آن که دکتر است و دکتر را
که نمیشود اعدام کرد، نه این حرفها نبوده،چون طبیب نداریم دکتر را
نمیشود اعدام کرد، از این قبیل مسخره بازیها که یک عمر علی بدون ملاحظه
با آنها مبارزه کرد،عصبیت نباید به خرج بدهد. حق یکی را نباید به دیگری
بدهد. یعنی اگر حق یکی را به دیگری داد،یعنی یک عالمیباشد که حق دیگری را
به دیگری بدهد، اگر علما اینطوری بودند چه یهودی،چه عیسوی، چه مسلمان و
چه دارای هر ایدئولوژی و مرام مکتبی،حرف اینها را نباید قبول کنید. به حکم
الهامات فطری،به حکم الهامات عمومی، به حکم سرشت هر کس تکویناً، در ذات
هر کسی این مسئله را قرار داده که هر کس که چنین اعمالی را داشته
باشد،نباید قول او را پذیرفت.
رعایت نظم در امور و وقتشناسی(3)
-
یکی از رموز موفقیت امام عزیز رعایت نظم در تمام امورشان و وقتشناسی و
استفاده بهینه از آن بود بطوری که برای ثانیههای زندگیشان هم برنامه
داشتند. یک روز که امام در حیاط خانهشان قدم میزدند (معمول این بود که
بعد از راهپیمایی برای ایشان چای میآوردند) به ایشان عرض کرده بودند که
آقا برایتان چای بیاوریم؟ ایشان به ساعتشان نگاه کرده بودند و فرموده بودند
«23 ثانیه دیگر مانده است».
-
آقای دکتر بروجردی نقل کردهاند که امام همیشه به ایشان میفرمودند: «در
ساعت تفریح درس نخوانید و در ساعت درس خواندن هم تفریح نکنید هرکدام در جای
خود». و در ادامه خود امام فرموده بودند «که از زمان کودکی به یاد دارم که
هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نکرده ام و این دو لازم و ملزوم
یکدیگرند»..
شاید از طرف امام زمان باشد(4)
-
روز 22 بهمن که امام فرمان دادند مردم در خیابانها بریزند، چون ما مملکت
نظامی نداریم. این جریان را به مرحوم آیتالله طالقانی اطلاع دادند، در
آنجا من در خدمت ایشان بودم. آیتالله طالقانی از منزلشان به امام در مدرسه
علوی تلفن زد و مدت یک ساعت یا نیم ساعت با امام صحبت کردند،....
آیتالله طالقانی مرتب به امام عرض میکنند آقا شما ایران نبودید،این نظام
پلید است به صغیر و کبیر ما رحم نمیکنند. شما حکمتان را پس بگیرید و مرتب
شروع کردند از پلیدی و ددمنشی نظام گفتن تا شاید بتوانند موضع امام را
تغییر بدهند. تا ایشان این فرمانی را که راجع به ریختن مردم به خیابانها
دادهاند پس بگیرند. برادارن یک مرتبه متوجه شدند آقای طالقانی گوشی را
زمین گذاشته و به حالت متأثر رفت و در گوشه اتاق نشست. برادارن که این گونه
دیدند بعد از لحظاتی خدمت ایشان رفتند.... به مرحوم آیتالله طالقانی
اصرار کردند که جریان چه بود؟ ایشان گفتند: هر چه به امام عرض کردم، حرف
مرا رد کردند و وقتی دیدند من قانع نمیشوم فرمودند: « آقای طالقانی،شاید
این حکم از طرف امام زمان باشد» این را که از امام شنیدم دست من لرزید و با
امام خداحافظی کردم چون دیگر قادر نبودم که حتی پاسخ امام را بدهم.
به من خدمتگزار بگویید(5)
مشخصه
دیگر عصری که امام موجد آن بودند،عبارت است از گرایش و احترام به
ارزشهای انسانی و عدالت و حریت و آرای مردم. همان شخصیت با عظمت که امروز
مردم دنیا و دشمنان او نیز به عظمتش اعتراف میکنند،میگفت: اگر به من
خدمتگزار بگویند،بهتر از آن است که رهبر بگویند.
پایبندی به اصول(6)
-
یکی از سفیران کشور نوشته بود در بعضی مجالس که دعوت میشویم مشروبات
الکلی وجود دارد و اگر نپذیریم و نرویم،حمل به چیزهای دیگری میشود که
مشکلاتی در روابط پیش میآید. حضرت امام در جواب فرموده بودند: « به جهنم.
نباید از این چیزها بترسند. نباید بروند. دلیلش را هم بگویند تا آنها کم کم
بفهمند برای چیست ».
تمایل نداشتن امام به شنیدن تعریف و تمجید(7)
-
در رهنمودهای سیاسی امام (ره) بارها این نکته آمده است که منشأپیروزی نهضت
مردم ایران، قدرت الهی بوده است و نمیتوان این انقلاب را وامدار کسی یا
گروهی دانست. از این رو،حضرت امام(ره) همواره الطاف نهان و آشکار
پروردگار را به یاد میآورد و دیگران را از ستایش خود باز میداشت.
ایشان
میفرمودند: «تذکر میدهم این قدر تعریف نکیند از یک شخصی، برای این که
{او}چیزی نیست،هر چه هست او است. ما چیزی نیستیم، ما جز یک بنده ضعیف
چیزی نیستیم. نباید در ذهن کسی بیاید که انقلاب مربوط به شخصی است. من باید
عرض کنم که... یک فردی از افراد جامعه هستم... آنچه هست از خدای تبارک و
تعالی است. خدای تبارک و تعالی است که این ملت را منقلب کرد از یک حالی به
حال دیگر. او مقلب القلوب است. او است که همه کارها و زمام همه امور در دست
او است و ما هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم!»
خضوع(8)
-
امام در دل شب هنگامیکه برای نماز شب بر میخواستند از یک چراغ قوه بسیار
کوچک استفاده میکردند که تنها جلوی پایشان را روشن کند و لامپ را روشن
نمیکردند.هنگام وضوی نماز شب، تکهای ابر را زیر شیر آب میگذاشتند تا
صدای ریختن آب کسی را از خواب بیدار نکند.
قناعت امام(9)
-
آقای آشتیان در خاطرات خود از امام نقل کردهاند که وقتی امام آب لیوان را
میخوردند اگر آب لیوان به نصف میرسید بر روی آن تکه کاغذی را میگذاشتند
و بقیه آن را برای رفع تشنگی نگه میداشتند و یا اگر زخم و جراحتی بر
قسمتی از بدنشان وارد میشد، دستمال کاغذی را به چند تکه تقسیم میکردند و
قسمتی از آن را استفاده میکردند.
ویژگیهای شخصی(10)
-
زمانی که امام به بیمارستان منتقل شدند، سفارش فرمودند ساعت اقامه نماز
ظهر و عصر را به ایشان اطلاع دهند و در مراحل اول نمازشان را خواندند و بعد
به صرف غذا پرداختند. یکی از روزها یکدفعه متوجه شدند که سینی حامل غذا
وارد اتاق شد. ایشان پرسیدند:« مگر وقت اقامه نماز فرا رسیده؟» حاضران در
جواب گفتند: «بله، وقت نماز رسیده است.» امام با نهیبی به حاضران روکردند و
فرمودند: «پس چرا مرا بیدار نکردید؟» که در جواب گفته بودند: «به دلیل وضع
خاص شما نخواستیم بیدارتان کنیم.» و باز ایشان با ناراحتی گفتند: «چرا با
من به این شکلی برخورد می کنید؟ غذا را پس ببرید تا من نماز را اقامه
سازم.»
-
امام در یکی از سفرهایشان که مصادف با ماه رمضان بود، در مسجدی
دورافتاده،متروک و بسیار کوچک – که بیش از یک اتاق گلی نداشت- به اقامه
نماز جماعت میپرداختند. این در حالی بود که عدهای از علما به ایشان
پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت کنند. اما آن بزرگوار قبول
نکردند و فرمودند: «در مسجد جامع کسی هست که اقامه جماعت کند، ولی در این
مسجد کسی نیست که اقامه جماعت کند. ازاینرو این مسجد را باید احیا کرد».
فرازی کوتاه از وصیت نامه امام راحل (ره)
به
قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت می کنم که با در نظرگرفتن
احادیثی که از معصومین - صلواتالله علیهم - در اهمیت قضا و خطرعظیمی که
قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه درباره قضاوت به غیر حق واردشده است، این
امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود. و
کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان
ندهند؛ و بدانند که همان طور که خطر این مقام بزرگ است اجرو فضل و ثواب آن
نیز بزرگ است. و می دانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است.
واقعه پانزده خرداد
«15 خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن، هرچه بیشتر آن را زنده نگاه داشت.» (صحیفه امام؛ ج 2، ص 287)
پانزدهم
خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی
تودههای عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملت ایران؛
نمایشی است از به پاخاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛
تجسمی است از تاریخ اسلام و درجهای است برای سنجش فداکاری و از خود
گذشتگی انسانهایی که به دنبال آرمان الهی حرکت میکنند. پانزدهم خرداد،
روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان
آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند.
قیام 15 خرداد
ماه
محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت
نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل
آورد.امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمرـی( 13 خرداد
1342شمسى) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15
خرداد بود ایراد کرد. در همیـن سخنرانى بـود که امام خمیـنى بـا صداى بلند
خطاب به شاه فرمـود: آقا مـن به شما نصیحت مىکنـم، اى آقاى شـاه ! اى
جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مىکـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال
مىکنند تو را. مـن میل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه
شکر کـنند... اگر دیکـته مىدهند دسـتت و مىگـویند بخـوان، در اطـرافـش
فکـر کـن.... نصیحت مرا بـشـنـو... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست که
سازمان امنیت مىگـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد... مگر شاه اسـرائیلـى است؟
شاه فـرمان خامـوش کـردن قیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام
خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب (سحـرگاه پانزده
خـرداد 42) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره
کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه
تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب
آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر
دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و
وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد. امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان
قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با
دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام
ظاهراً سرکوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات
بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هیـأت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه
آنرا غیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحیت مىداند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18
فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل
مىشـود. اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه
مـشتـرک امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیههاى جداگانه حـوزههاى
علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
قیام
پانزده خرداد سال 1342، جرقٌهای آتش بار بر خرمن باروت جامعه خفقان گرفته
و شب زده ایران افکند و زمینه جنب و جوش و شور و خروش ایثارگرانه و
فداکارانه را فراهم کرد. ملٌت ایران با الهام از راه و روند حماسه آفرینان
پانزدهم خرداد، به عنوان اسوههای ایثار و شهادت، درس جانبازی، فداکاری و
پایداری آموختند، روزهای شور و حماسه فراوانی پدید آوردند و نهضت اسلامی
امام بر ضد طاغوت را تداوم بخشیدند. مبارزه پیگیر و مقاومت خستگی ناپذیر
ملٌت ایران، از سال 42 تا 57 که به انقلابی اسلامی کشیده شد ریشه در قیام
خونین پانزده خرداد داشت و برگرفته از جانبازیهای زنان و مردان قهرمان آن
روز تاریخی بود.
پس
از واقعه پانزدهم خرداد 1342، با وجود سانسورهای شدید دستگاه شاه، خبرهای
دستگیری امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد؛ در مدت کوتاهی، نه تنها در سراسر
کشور، که به فراتر از مرزها گسترش یافت و موجی از نفرت و خشم بر ضد شاه به
راه افتاد. حوزههای علمیه نجف، کربلا و کاظمین، به حمایت از امام خمینی
(ره)، تلگرافهایی به سران کشورهای اسلامی و سازمانهای بین المللی مخابره و
کشتار پانزدهم خرداد رژیم را به شدٌت محکوم کردند. تمام این جریانها در
حالی صورت میپذیرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبری ازحقایق و وقایع منعکس
نمیشد.(11)
پانزده خرداد در کلام امام خمینی (ره)
امام
خمینی (ره) آن پیر فرزانه انقلاب، درباره روز پانزده خرداد 1342 چنین
فرمودند: "روز پانزده خرداد، در عین حال که چون عاشورا، روز عزای عمومی
ملٌت مظلوم است، روز حماسه آفرین 15 خرداد، بزرگداشت ارزشهای انسانی در
طول تاریخ است." ایشان در سخنانی دیگر فرمودند: "قیام پانزده خرداد، اسطوره
قدرت ستم شاهی را در هم شکست و افسونها را باطل کرد. شهادت جوانان رشید و
زنان و مردان در آن روز، سدٌ عظیم قدرت شیطانی را از بنیان سست کرد. خون
سلحشوران کاخ نشین، کاخهای ستم را درهم کوبید. ملٌت عظیم الشأن با قیام و
نثار خون فرزندان عزیز راه قیام را برای نسلهای آینده گشود و ناشدنیها را
شدنی کرد".
پانزده خرداد در کلام مقام معظم رهبری
در
15 خرداد سه عنصر وجود داشت. یکى عنصر مردم بود، یکى عنصر رهبر و امام بود
و سومى عنصر انگیزهمذهبى و روح شهادتطلبى و فداکارى براى خدا بود.
نطفهانقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتى مىگوئیم مردم بودهاند،
معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسى و سردمداران
سیاسى و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمى کوچکترین نقشى نداشتند.
نه آن کسانى که با انگیزهملىگرایى حرکت مىکردند و نه آن کسانى که با
انگیزههاى مادى و مارکسیستى راه مىرفتند و نه حتى آن گروههایى که با
انگیزههاى مذهبى و اسلامى تشکلى داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومى خونین
پرشکوه کمترین تأثیرى نداشتهاند. چرا، تأثیر منفى بعضى از گروهها
داشتند.
پینوشتها:
1- کتاب عبدصالح، محمدعلی جدیدی، انتشارات طاووس بهشت
2- پابه پای آقتاب، ج 1، ص 120.
3- کتاب عبدصالح، محمدعلی جدیدی، انتشارات طاووس بهشت.
4- برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 158.
5- برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 158.
6- پا به پای آفتاب، ج 3، ص 190.
7- صحیفه امام، ج 20، ص 470.
8- کتاب عبدصالح، محمدعلی جدیدی، انتشارات طاووس بهشت.
9- همان.
10- پا به پای آفتاب، ج 2، ص 56.
11- مؤسسه جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی (AVINNY.COM) نقل از ماوی |