روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

رئیس قوه‌ قضائیه :نسبت به ارادل و اوباش هیچ ترحمی روا نخواهیم دا

رئیس قوه‌ قضائیه :نسبت به ارادل و اوباش هیچ ترحمی روا نخواهیم داشت

آیت‌الله صادق آملی لاریجانی در همایش سراسری قوه‌ قضائیه با تاکید بر احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع و کشف جرم، تعقیب، مجازات و تعزیر مجرمان به ارادل و اوباش اخطار داد مسیر خود را تغییر دهند و بدانند که نسبت به آنان هیچ ترحمی روا نخواهد شد.

 

آیت‌الله صادق آملی لاریجانی طی سخنانی در همایش سراسری قوه‌ قضائیه با بیان اینکه «دستگاه قضایی مستقل و پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی است»، تصریح کرد: احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع و کشف جرم، تعقیب، مجازات و تعزیر مجرمان، گستردگی و سنگینی وظایف دستگاه قضایی را که در اصل 156 مورد اشاره قرار گرفته، نشان می‌دهد.

وی با تاکید بر اینکه «همه مسئول هستیم تا به قوه‌ قضائیه خدشه وارد نشود»، ادامه داد: در گوشه و کنار کشور شنیده می‌شود که فلان قاضی و کارمند رشوه گرفته است. این امر هرچند کم باشد ولی چهره‌ دستگاه قضایی را مخدوش می‌کند و موجب بدنامی قضات و کارکنان سختکوش دستگاه قضایی می‌شود.

رئیس دستگاه قضایی با اشاره به نظارت‌های خارج از قوه قضائیه افزود: مهم‌ترین ابزار ما در این راستا نظارت سازمان بازرسی کل کشور و دیوان عدالت اداری است. ضمن تشکر از این دو نهاد از آنها می‌خواهم که در کار خود اهتمام بیشتری داشته باشند. دستگاه‌های اجرایی بدانند که تخلفات آنان در مرئی و مسمع قوه‌ قضائیه است و احدی نباید به خود اجازه دهد که حق مردم را پایمال کند و از مسیر قانون خارج شود.

آملی لاریجانی در ادامه، وضعیت مالی و معیشتی قضات و کارمندان دستگاه قضایی را مورد اشاره قرار داد و یادآور شد: بسیاری از قضات شریف که مشغول خدمت در دستگاه قضایی هستند توقع بالایی ندارند و با متانت به انجام وظایف مشغولند اما این موضوع از مسئولیت ما درخصوص امور معیشتی آنان نمی‌کاهد. با پی‌گیری‌های بسیار و حمایت‌های مقام معظم رهبری تا حدی توانستیم به بهبود وضعیت مادی قضات و کارکنان کمک کنیم.

وی نیروی انسانی شاغل در دستگاه قضایی را حائز اهمیت عنوان کرد و ادامه داد: با پی‌گیری مستمر و همکاری مجلس و دولت در برنامه‌ پنجم توسعه، مسئله‌ جبران کاستی نیروهای انسانی در قوه‌ قضائیه دیده شده است. با برنامه‌ریزی خوبی که معاونت آموزش دستگاه قضایی انجام داده است حدود هزار نفر در امتحانات پذیرفته شده‌اند و جذب آنان در مراحل نهایی قرار دارد؛ البته در کنار جذب واجدان شرایط، آموزش ضمن خدمت به کارمندان را نباید از نظر دور داشت.

رئیس قوه‌ قضائیه در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: از جمله اقدامات چشمگیر دستگاه قضایی در سال گذشته مبارزه با مجرمان جرایم خاص، قاچاقچیان مواد مخدر، سارقان مسلح، متجاوزان به نوامیس مردم و اراذل و اوباش بوده است.

آملی لاریجانی تاکید کرد: اخطارهای مکرر مسئولان عالی قوه‌ قضائیه، تهدیدات توخالی نبوده است. اشرار دیده‌اند که محاکمه و مجازات قطعی در راه است. قاچاقچیان مواد مخدر دیده‌اند که چوبه‌های دار در انتظارشان است و سارقان مسلح نیز اعدام‌ها را با چشم خود دیده‌اند. همه‌ این اقدامات که با پی‌گیری‌های مسئولان دستگاه قضایی صورت گرفته آثار خوبی داشته و برای مردم نیز محسوس بوده است.

وی اشرار را مورد خطاب قرار داد و گفت: بار دیگر به اشرار اخطار می‌دهم که مسیرتان را تغییر دهید. ما در اجرای شرع هیچ ترحمی روا نخواهیم داشت. اقدامات ما در سال جاری جدی‌تر می‌شود. ضابطان قوه‌ قضائیه نیز باید با اقدامات مناسب خود، زندگی را برای اشرار سخت کنند و شایسته نیست که امنیت از جامعه سلب شود.

رئیس قوه قضائیه با بیان این‌که مبارزه با مفاسد اقتصادی از اولویت‌های دستگاه قضایی در سال گذشته بوده است، گفت: محاکمه‌ عده‌ای هنوز ادامه دارد. برخورد قوه‌ قضائیه باید بدون تبعیض، مقتدرانه و عادلانه باشد. ضعیف‌کشی شان قوه‌ قضائیه نیست و هیچ خللی در این اراده به وجود نیامده است.

آملی لاریجانی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: هر تخلف اقتصادی، فساد نیست و ما نمی‌توانیم هرکسی را که معوقات بانکی دارد، مفسد اقتصادی بدانیم. همچنین رسانه‌ها اعم از دولتی و غیردولتی و کسانی که راه به تریبون آزاد دارند از متهم ساختن اشخاص، با نام و نشان خودداری کنند. قوه‌ قضائیه موظف است متهمان را به دادسرا احضار کند اما این بدان معنا نیست که متهم تبرئه نمی‌شود.

وی یادآور شد: برادر بزرگواری از مجلس برای من نامه نوشته که عملکرد قوه‌ قضائیه نسبت به نمایندگان مجلس خلاف قانون اساسی است. من به این برادر بزرگوار که به دیانتش اطمینان دارم گفتم کجای قانون اساسی گفته که نمایندگان مجلس می‌توانند دروغ بگویند و نسبت ناروا بدهند و از تعقیب قضایی مصون باشند؟ همین مسئله در مورد آمرین به معروف و ناهیان از منکر موضوعیت دارد. نمی‌توان به بهانه‌ آمریت، خود منکر بزرگ‌تری انجام داد و با صرف احتمال نمی‌توان افراد را متهم کرد.

رئیس قوه قضائیه گفت: به خاطر دارم در اواخر ایام حضورم در شورای نگهبان، نسبت به اصل 86 قانون اساسی (مصونیت نمایندگان از تعقیب قضایی به سبب اظهار نظر در مقام ایفای وظایف نمایندگی) تفسیری شد که به خاطر شرایط آن زمان اعلام نشد ولی اصل تفسیر، رای بالایی آورد.

آملی لاریجانی در ادامه به اقدامات معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه اشاره کرد و گفت: فعالیت‌های گسترده‌ای در این راستا انجام شده که جای تقدیر و تشکر دارد؛ البته روشن است که اقدامات قوه‌ قضائیه بدون همکاری قوای دیگر نمی‌تواند مطلوب نهایی باشد. امیدواریم با پیگیری این معاونت، لایحه‌ پیشگیری از وقوع جرم به سرانجام برسد.

وی یادآور شد: ترویج فرهنگ گذشت و ایثار باید یکی از برنامه‌های مطرح در این معاونت باشد؛ البته قوه‌ قضائیه موظف است به شکایات رسیدگی کند ولی این وظیفه امری است و وظیفه‌ طرفین دعوا، امری دیگر.

رئیس قوه قضائیه در ادامه با تقدیر از فعالیت‌ها و اقدامات مرکز آمار و انفورماتیک قوه‌ی قضائیه، گفت: این مرکز فعالیت‌های چشمگیری در توسعه‌ زیرساخت‌های سخت‌افزاری و طراحی نرم‌افزاری برای ارائه‌ خدمت به مردم داشته است. آمارهای تهیه شده توسط این مرکز بهترین یاری‌دهنده به مدیران است تا از وضعیت کلی قوه‌ قضائیه تصویری به‌دست آورند.

آملی لاریجانی فعالیت‌های ستاد حقوق بشر را نیز ارزشمند توصیف کرد و افزود: این ستاد علاوه بر شرکت در مجالس بین‌المللی، مطالعات گسترده‌ای را در زمینه‌ حقوق بشر در سایر کشورها داشته است و امیدواریم شاهد تلاش‌های بیشتری در این زمینه از سوی این ستاد باشیم.

وی تصریح کرد: در قوه‌ قضائیه خلائی وجود دارد که هنوز مرتفع نشده و آن وجود مرکزی است که متصدی پژوهش‌های قوه‌ قضائیه باشد. دستگاه عظیم قضایی نیازمند مرکز پژوهش‌هاست که تحقیقات لازم را انجام دهد. اکنون در دنیا تحقیقات بسیاری در مورد فلسفه‌ حقوق صورت می‌گیرد و ما برای به دست آوردن دانش در این زمینه نیازمند کار و تلاش هستیم.

نقل از وبسایت دادستانی کل کشور

مولوی

جلال‌الدین محمد بلخی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
جلال‌الدین محمد بلخی

تصویری پندارین از مولانا
زادروز ۶ ربیع‌الاول ۶۰۴ قمری
بلخ یا وخش
درگذشت ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ قمری
قونیه
آرامگاه قونیه ترکیه
لقب مولانا
مولوی
خَمُش
دوره خوارزمشاهیان
مذهب مسلمان سنی اشعری
آثار مثنوی معنوی
دیوان شمس
فیه ما فیه

جلال‌الدین محمد بلخی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ[۱] یا وخش[۲] - ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران فارسی‌زبان ایرانی[۳] است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است [۴].

محتویات

مولوی، پیونددهندهٔ ملت‌ها

مولوی خود زادهٔ بلخ یا وخش بود در خراسان بزرگ (که اکنون بخش‌هایی از آن واقع در افغانستان و تاجیکستان است)، و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم (واقع در ترکیهٔ امروزی) می‌زیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی ایرانیان و پارسی زبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر می‌دانند، چرا که آثار او به زبان پارسی سروده شده، و از محیط فرهنگ ایرانی بیشترین تاثیر را پذیرفته‌است. داستانهای مثنوی عموما با فرهنگ ایران آن روزگار منطبق بوده‌است. داستان کبودی زدن قزوینی نمونه‌ای بارز از اینگونه تاثیر فرهنگی ایران بر مثنوی و مولوی است.[۵]

پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است

آثار مولانا تأثیر زیادی روی ادبیات و فرهنگ ترکی نیز داشته‌است. دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقه صوفی‌گری مربوط به او از ناحیه قونیه بودند و آرامگاه وی نیز در قونیه است.[۶]


ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان

برخی مولوی‌شناسان (ازجمله عبدالحسین زرین‌کوب) برآنند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده‌است.[۷]

زندگی‌نامه

آغاز زندگی

موزهٔ مولانا در قونیه

جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد.[۱] پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه‌ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچم‌داران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. سلطان‌العلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری، هم‌زمان با هجوم چنگیزخان از بلخ کوچید و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش بازنگردد. روایت شده‌است که در مسیر سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و عطار، مولانا را ستود و کتاب اسرارنامه را به او هدیه داد. وی به قصد حج، به بغداد و سپس مکه و پس از انجام مناسک حج به شام رفت و تا اواخر عمر آن‌جا بود و علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. سلطان‌العلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.[۸]

همه کردند رو به فرزندش
که تویی در جمال مانندش
شاه ما زین سپس تو خواهی بود
از تو خواهیم جمله مایه و سود

سید برهان‌الدین محقق ترمذی، مرید پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی سفر کرد تا با مرشد خود، سلطان‌العلما در قونیه دیدار کند؛ اما وقتی که به قونیه رسید، متوجه شد که او جان باخته‌است. پس نزد مولانا رفت و بدو گفت: در باطن من علومی است که از پدرت به من رسیده. این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شوی. مولانا نیز به دستور او به ریاضت پرداخت و نه سال با او همنشین بود تا اینکه برهان‌الدین جان باخت.

بود در خدمتش به هم نه سال
تا که شد مثل او به قال و به حال

طلوع شمس

مولانا در ۳۷ سالگی عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و مردم از وجودش بهره‌مند بودند تا اینکه شمس‌الدین محمد بن ملک داد تبریزی روز شنبه ۲۶ جمادی‌الاخر ۶۴۲ نزد مولانا رفت و مولانا شیفته او شد. در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد. در این ۳۰ سال مولانا آثاری برجای گذاشت که از عالی‌ترین نتایج اندیشه بشری است. و مولانا حال خود را چنین وصف می‌کند:

زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر حلقهٔ بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچهٔ کودکان کویم کردی

پیوستن شمس به مولانا

روزی مولوی از راه بازار به خانه بازمی‌گشت که عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید: «صراف عالم معنی، محمد برتر بود یا بایزید بسطامی؟» مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد: «محمد(ص) سر حلقه انبیاست، بایزید بسطام را با او چه نسبت؟» درویش تاجرنما بانگ برداشت: «پس چرا آن یک سبحانک ما عرفناک گفت و این یک سبحانی ما اعظم شأنی به زبان راند؟» مولانا اندیشید و گفت: «بایزید تنگ حوصله بود به یک جرعه عربده کرد. محمد دریانوش بود به یک جام عقل و سکون خود را از دست نداد.»پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد. نگاه شمس به مولانا گفته بود از راه دور به جستجویت آمده‌ام اما با این بار گران علم و پندارت چگونه به ملاقات الله می‌توانی رسید؟

و نگاه مولانا به او پاسخ داده بود: «مرا ترک مکن درویش و این‌بار مزاحم را از شانه‌هایم بردار.»

شمس در حدود سال ۶۴۲ هجری قمری به مولانا پیوست و چنان او را شیفته کرد، که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پر شور عرفانی پرداخت. کسی نمی‌داند شمس به مولانا چه گفت و آموخت که دگرگونش کرد؛ اما واضح است که شمس عالم و جهاندیده بود و برخی به خطا گمان کرده‌اند که او از حیث دانش و فن بی‌بهره بوده‌است که نوشته‌هایش او بهترین گواه بر دانش گسترده‌اش در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.

غروب موقت شمس

مریدان که می‌دیدند که مولانا مرید ژنده‌پوشی گمنام شده و توجهی به آنان نمی‌کند، به فتنه‌جویی روی آوردند و به شمس ناسزا می‌گفتند و تحقیرش می‌کردند. شمس از گفتار و رفتار مریدان رنجید و در روز پنجشنبه ۲۱ شوال ۶۴۳، هنگامی‌که مولانا ۳۹ سال داشت، از قونیه به دمشق کوچید. مولانا از غایب بودن شمس ناآرام شد. مریدان که دیدند رفتن شمس نیز مولانا را متوجه آنان نساخت با پشیمانی از مولانا پوزش‌ها خواستند.

پیش شیخ آمدند لابه‌کنان
که ببخشا مکن دگر هجران
توبهٔ ما بکن ز لطف قبول
گرچه کردیم جرم‌ها ز فضول

مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه جمعی به دمشق فرستاد تا شمس را به قونیه باز گردانند. شمس بازگشت و سلطان ولد به شکرانهٔ این موهبت یک ماه پیاده در رکاب شمس راه پیمود تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رها شد.

غروب دائم شمس

پس از مدتی دوباره حسادت مریدان برانگیخته شد و آزار شمس را از سر گرفتند. شمس از کردارهایشان رنجید تاجایی‌که که به سلطان ولد شکایت کرد:

خواهم این بار آنچنان رفتن
که نداند کسی کجایم من
همه گردند در طلب عاجز
ندهد کس نشان ز من هرگز
چون بمانم دراز، گویند این
که ورا دشمنی بکشت یقین

شمس سرانجام بی‌خبر از قونیه رفت و ناپدید شد. تاریخ سفر او و چگونگی آن به درستی دانسته نیست.

شیدایی مولانا

مولانا در دوری شمس ناآرام شد و روز و شب به سماع پرداخت و حال آشفته‌اش در شهر بر سر زبان‌ها افتاد.

روز و شب در سماع رقصان شد
بر زمین همچو چرخ گردان شد

مولانا به شام و دمشق رفت اما شمس را نیافت و به قونیه بازگشت. او هر چند شمس را نیافت؛ ولی حقیقت شمس را در خود یافت و دریافت که آنچه به دنبالش است در خودش حاضر و متحقق است. مولانا به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت و جوان و خاص و عام مانند ذره‌ای در آفتاب پر انوار او می‌گشتند و چرخ می‌زدند. مولانا سماع را وسیله‌ای برای تمرین رهایی و گریز می‌دید. چیزی که به روح کمک می‌کرد تا دررهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می‌دارد پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید. چندین سال گذشت و باز حال و هوای شمس در سرش افتاد و به دمشق رفت؛ اما باز هم شمس را نیافت و به قونیه بازگشت.

مولانا و صلاح‌الدین زرکوب

مولانا همچون عارفان و صوفیان بر این باور بود که جهان هرگز از مظهر حق خالی نمی‌گردد و حق در همهٔ مظاهر پیدا و ظاهر است و اینک باید دید که آن آفتاب جهان‌تاب از کدامین کرانه سر برون می‌آورد و از وجود چه کسی نمایان می‌شود.

روزی مولانا از کنار زرکوبان می‌گذشت. از آواز ضرب او به چرخ در آمد و شیخ صلاح‌الدین زرکوب به الهام از دکان بیرون آمد و سر در قدم مولانا نهاد و از وقت نماز پیشین تا نماز دیگر با مولانا در سماع بود. بدین ترتیب مولانا شیفته صلاح‌الدین شد و شیخ صلاح‌الدین زرکوب جای خالی شمس را تا حدودی پر کرد. صلاح‌الدین مردی عامی و درس‌نخوانده از مردم قونیه بود و پیشهٔ زرکوبی داشت. مولانا زرکوب را جانشین خود کرد و حتی سلطان ولد با همه دانشش از او اطاعت می‌کرد. هر چند سلطان ولد تسلیم سفارش پدرش بود ولی مقام خود را به ویژه در علوم و معارف برتر از زرکوب می‌دانست؛ اما سرانجام دریافت که دانش و معارف ظاهری چاره‌ساز مشکلات روحی و معنوی نیست. او با این باور مرید زرکوب شد. صلاح‌الدین زرکوب نیز همانند شمس مورد حسادت مریدان بود اما به هر حال مولانا تا ۱۰ سال با او انس داشت تا اینکه زرکوب بیمار شد و جان باخت و در قونیه دفن شد.

مولانا و حسام‌الدین چلبی

حسام‌الدین چلبی معروف به اخی ترک از عارفان بزرگ و مرید مولانا بود. مولانا با او نیز ۱۰ سال همنشین بود.

درگذشت مولانا

آرامگاه مولوی در قونیه، ترکیه

مولانا، پس از مدت‌ها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ هجری قمری درگذشت.

در آن روز پرسوز، قونیه در یخ‌بندان بود. سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی می‌گوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود:

بعد چل روز سوی خانه شدند
همه مشغول این فسانه شدند
روز و شب بود گفتشان همه این
که شد آن گنج زیر خاک دفین


آثار

آثار منظوم

مثنوی معنوی

نوشتار اصلی: مثنوی معنوی
نسخه‌ای خطی از مثنوی معنوی در شیراز

مولانا کتاب مثنوی معنوی را با بیت «بشنو این نی چون شکایت می‌کند/از جدایی‌ها حکایت می‌کند» آغاز می‌کند. در مقدمهٔ عربی مثنوی معنوی نیز که نوشته خود مولانا است، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده می‌شود («هذا کتابً المثنوی، وهّو اصولُ اصولِ اصولِ الدین»).

مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. چون بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. اهمیت مثنوی نه از آن رو که از آثار قدیم ادبیات فارسی است؛ بلکه از آن جهت است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد. مثنوی فقط عرفان نظری نیست بلکه کتابی است جامع عرفان نظری و عملی. او خود گفته‌است: «مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است نه آنکه نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.» بنابراین، عرفان مولانا صرفاً عرفان تفسیر نیست بلکه عرفان تغییر است.

اگر بخواهیم مجموعۀ عظیم و پربار بیست و شش هزار بیتی مثنوی معنوی را کوتاه و خلاصه کنیم، به هجده بیتی می‌رسیم که سرآغاز دفتر اوّل مولاناست و به « نی نامه » شهرت یافته‌است. گرچه آغاز مثنوی مولانا ( نی نامه ) با دیگر آثار نثر و نظم فارسی تفاوت دارد امّا روح نیایش و توجّه به حق، در تار و پود آن نهفته‌است.

این «نی» همان مولاناست که به عنوان نمونۀ یک انسان آگاه و آشنا با حقایق عالم معنا، خود را اسیر این جهان مادّی می‌بیند و «شکایت می‌کند» که چرا روح آزادۀ او از «نیستانِ» عالم معنا بریده‌است. او در مثنوی و دیوان شمس، بارها خود، یا انسان آگاه را به نی و چنگ تشبیه کرده‌است:

ما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنی...

ما چو ناییم و نوا در ما زتوست...

دیوان شمس

نوشتار اصلی: دیوان شمس
نسخه‌ای خطی از کلیات شمس در قونیه

غزلیات و «دیوان شمس» (یا دیوان کبیر)، محبوبیت فراوانی کسب کرده‌اند. درصد ناچیزی از این غزلیات به زبان‌های یونانی[۹] و عربی و ترکی است و عمده غزلیات موجود در این دیوان به زبان پارسی سروده شده‌اند. به علاوه بیش از سی و پنج هزار بیت به فارسی، او حدود هزار بیت به عربی و کمتر از دویست بیت (اغلب به ملمع فارسی-ترکی یا فارسی-یوانی) به ترکی و یونانی ( جمعاً کمتر از یک سوم از یک درصد اشعارش) در این دیوان دارد.[۱۰] [۱۱].


رباعیات

رباعیات مولانا بخشی از دیوان اوست. این قسمت از آثار مولانا در مطبعۀ اختر (اسلامبول) به سال ۱۳۱٢ هجری قمری به طبع رسیده و متضمن ۱۶۵۹ رباعی یا ۳۳۱۸ بیت است که بعضی از آنها به شهادت قرائن از آن مولاناست و دربارۀ قسمتی هم تردید قوی حاصل است و معلوم نیست که انتساب به وی درست باشد.

برای نمونه:

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده عشق بی‌عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود

آثار منثور

نسخه‌ای خطی از مثنوی در قونیه

فیه ما فیه

نوشتار اصلی: فیه مافیه

این کتاب مجموعۀ تقریرات مولاناست که در طول سی سال در مجالس فراهم آمده‌است. این سخنان توسط پسر او سلطان ولد یا یکی دیگر از مریدان یادداشت شده و بدینصورت درآمده‌است. نثر این کتاب ساده و روان است و درون‌مایه‌ای ازمطالب عرفانی دینی واخلاقی دارد.

مجالس سبعه

نوشتار اصلی: مجالس سبعه

مجموعهٔ مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به وجه اندرز و به‌طریق تذکیر بر سر منبر بیان کرده‌است. نسخۀ خطی این کتاب در کتابخانۀ سلیم آقا دراسگدار محفوظ و در تاریخ کتابت آن سال ۷۸۸ می‌باشد.

مکتوبات

نوشتار اصلی: مکتوبات (مولوی)

(همچنین مشهور به مکاتیب) مجموعهٔ نامه‌های صد و پنجاه‌گانۀ مولاناست به معاصرین خود و دو نسخۀ آن در کتابخانۀ دارالفنون اسلامبول موجود است.

مولوی و عارفان پیشین

بجز پدر مولانا و شمس تبریزی، مولانا به عارفان پیشین نیز اشاره می‌کند:

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

یا:

عطار روح بود و سنائی دو چشم او
ما از پی سنائی و عطار می‌رویم

سال جهانی مولانا

مولانا در ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای غربی بسیار پرطرفدار است. یادبودی به مناسبت درگذشت یکی از اساتید و هیئت علمی کالج سن آنتونیو مزین به اشعار مولانا شده‌است.

یونسکو با پیشنهاد ترکیه، سال ۲۰۰۷ را سال جهانی مولانا نامیده‌است.

روی‌دادهای سال مولانا

  • برگزاری همایش بین‌المللی داستان‌پردازی مولوی در روزهای ۶ و ۷ آبان ۱۳۸۶، در مرکز همایش‌های بین‌المللی صداوسیما.[۱۶]
  • برگزاری مراسم هشتصدمین سالروز تولد مولانا در سازمان ملل.[۱۷]

ترکیه در برنامه‌هایی که به مناسبت سال جهانی مولانا برگزار کرده‌است، تلاش کرده‌است که مولانا را به عنوان یک چهره فرهنگی کشور خود به دنیا معرفی کند. در این میان کم‌توجهی مقامات ایران در کنار تشدید انزوای ایران در سال‌های اخیر، در موفقیت دولت ترکیه نقش فراوانی داشته‌است و این در صورتی است که به قول دکتر میرجلال‌الدین کزازی: بزرگداشت مولانا را توسط دوستانمان در ترکیه به فال نیک می‌گیریم، اما نباید فراموش کنیم که این بزرگ مرد ادبیات جهان، نخست به ما (ایرانیان) تعلق دارد و سپس به دیگران. نباید کوتاهی کنیم.[۱۸]

همچنین مولانا در مثنوی معنوی پیرامون سخن گفتن به پارسی گفته:

پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است

آثار درباره مولانا و اشعار او

حقوق و سینما

حقوق و سینما

در مورد حقوق و سینما اقتضاء و ایجاب می نماید که بگوییم حقوق و قوانین و مقررات وسیله ای است برای عدالت و سینما هم وسیله ای است که آموزه های حقوقی و اجتماعی و انسانی را به تماشاگر یا مخاطب می آموزد تا تماشاگر، آن را در زندگی روزمره به کار بندد ودر جهت ترقی و تعالی و تکامل به دیگران منتقل نماید. در مورد حقوق و سینما اقتضاء و ایجاب می نماید که بگویم حقوق و قوانین و مقررات وسیله ای است برای عدالت و سینما هم وسیله ای است که آموزه های حقوقی و اجتماعی و انسانی را به تماشاگر یا مخاطب می آموزد تا تماشاگر، آن را در زندگی روزمره به کار بندد ودر جهت ترقی و تعالی و تکامل به دیگران منتقل نماید.
۱- ترقی و تعالی و تکامل سینمایی به صورت موضوعاتی از قبیل آزادی و آزادگی که عالی ترین ارزش انسانی است به نمایش در می آید.
میوه ای نیست به آزادی نتوان گفت که سروبی ثمراست
به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری جواب داد آزادگان تهی دستند
در فیلم اسپارتاکوس، کرک داگلاس، برای آزادی علیه امپراطوری رم به مبارزه برمی خیزد و تلاش برای بدست آوردن آزادی و رسیدن به تکامل به عالی ترین شکل به تصویر در می آید.
۲- عدالتخواهی و دادگری که همگان تشنه و شیفته آن هستند، زیباترین واژه حقوقی و انسانی است که همگان در جهت رسیدن به سعادت، برای آن مبارزه می کنند.
درفیلم «عدالت» ماکسیمیلیان شل، وکیل دعاوی، از مردی بی گناه که متهم به قتل شده است دفاع می کند و پس از مبارزات پی گیر سرانجام حکم برائت می گیرد.
۳- صلح و خردورزی: در فیلم جنگ و صلح ساخته سرگی باندارجوک، فیلم ساز به مخاطب می آموزد که جنگ و آتش و خونریزی مایه بدبختی و ویرانی و نابودی است و صلح و خردورزی مایه آرامش و نشاط است زیرا که در سایه آرامش می توان رشد کرد و به هدف رسید.
۴- تفکر و اندیشه و آزادی بیان و قلم: با تفکرمی توان به تکامل انسانی رسید و از تعلقات دنیوی دور شد.
در فیلم فارنهایت ۴۵۱ ساخته فرانسوا ترونو، فیلم ساز یک حکومت فاشیستی و دیکتاتوری را نشان می دهد که مامور آتش، با دستگاهی، دردرجه ۴۵۱، کتاب ها را می سوزاند و آزادی را در نطفه خفه می کند. ولی همین پلیس (اسکارورنر) دچار تحول فکری شده و با کتابی که می خواند دگرگون می شود. همین پلیس که خود کتاب ها را می سوزاند علاقمند به کتاب و کتابخوانی می شود و فرد مستبد و کتاب سوز تبدیل به فردی آزاد اندیش و کتابخوان می شود؟؟؟!!!
۵- عشق و مهروزی در فیلم شکوه علفزار ساخته الیا کازان، به تصویر کشیده می شود که می توان با عشق و مهرورزی به سرمنزل مقصود رسید.
۶- داشتن آیین و روش برای رسیدن به عدالت: آیین دادرسی مدنی و آیین دادرسی کیفری از قوانین آمرانه و شکلی هستند وحقوقدان را مکلف می کند که طبق یک آیین و روش و یا یک مانیفست و چهارچوب شکلی-اصولی، احقاق حق کند. بنابراین یک حقوقدان و کارآموز وکالت و وکیل و قاضی دادگستری نمی تواند از آن عدول کند و اگرعدول کند به دیکتاتوری و استبداد و آنارشیسم نزدیک می شود. چرا که آیین دادرسی دشمن قسم خورده و درجه یک دیکتاتوری و خود کامگی است وخواهر توامان آزادی و آزادگی است.
در فیلم منظومه پداگوژیکی، عده ای مجرم و بزهکار بایستی اصلاح شوند و دولت انقلابی، حکومت حبس زدایی یا قضازدایی را ایجاد کرده است. حقوقدانان و جامعه شناسان و روانشناسان به این نتیجه رسیدند که با آیین و روش صحیح و اصولی می توان بزهکار را تربیت و اصلاح کرد و آن را تبدیل به یک انسان هدفدار و آرمانگرا و مسئولیت پذیرنمود.
در فیلم تعقیب ساخته آرتورین، یک کلانتر یا قاضی شهربایستی با داشتن اصول و آیین و روش صحیح با بی عدالتی مبارزه کند تا به سرمنزل مقصود برسد.
۷- تبعیض ناروا: شرکتی با تبعیض ناروا کارمند خود را اخراج می کند به این علت که کارمند مبتلا به بیماری ایدز است. سرانجام، بیمار مبتلا به ایدز، تمام خسارات مادی و معنوی خود را مطالبه می کند. با توجه به این که همه انسان ها درمقابل قانون یکسان هستند پس بیمار مبتلا به ایذرهم بایستی از تمام حقوق انسانی برخوردار باشد. (فیلم فیلادلفیا ساخته جاناتان دمی). مشابه آن در کشور خودمان، پرونده موسوم به هموفیلی هاست که زیاندیدگان مادی و معنوی مبتلا به ایدز توانستند دولت را محکوم به پرداخت خسارات مادی و معنوی و اداره بهداشت و درمان را ملزم به عذرخواهی و پرداخت غرامت و هزینه دادرسی و حق الوکاله وکیل نمایند.
فیلم های حقوقی از چه ترکیبی می تواند برخوردار باشد؟ آیا حقوق می تواند برای سینما موضوع باشد؟ یا این که نه این سینما است که برای حقوق می تواند موضوع باشد؟
در پاسخ باید گفت حقوق برای سینما موضوع است. سینما، به موضوعات حقوقی غنای تصویری می بخشد و آنرا تا مرز«همه» می گستراند و در مقابل، حقوق به سینما غنای مفهومی و موضوعی می بخشد.
بنابراین سینما، موضوعات حقوقی را که در گذشته ها فقط در جلسه دادگاه دنبال می شد به عنوان پدیده ای جامعه شناختی و روان شناختی به عرصه اجتماع می کشاند و به آنها بار مثبت و منفی می دهد و اتفاقات دادگاهی را (حتی آنهایی که بنابر مصالح عمومی یا خصوصی غیرعلنی هستند) علنی می سازد تا دایره شناخت را وسیع و گسترده کند.
فیلم های حقوقی نشان می دهد که مفاهیم و پدیده های حقوقی دربستر تاریخ و اجتماع حضوری لازم وجاودان دارند و از خصوصیات ذاتی و طبیعی زندگی بشری هستند. تنوع و وسعت فیلم های حقوقی به ما نشان می دهد که دشواریهای زندگی انسانی و تشکل های بشری و صنفی بی پایان است و از چالش ها و اختلاف نظرها و متناقض گویی ها و مناقشه ها و تغییرعقیده ها خلاصی نتوان یافت. فیلم های حقوقی، آمیختگی دادرسی ها را با سیاست، قدرت، ثروت، شهرت و شهوت به تصویر می کشد و نظر بیننده و تماشاگر را نسبت به کاربرد عینی و عملی حقوق و قانون، دقت و وسعت می بخشد چون حقوق، مسئله جامعه است و به همه تعلق دارد و اندیشه، عرصه گسترده و وسیعی است و مثل خود اندیشه، تاریخ جهان، خبرهای گوناگون دارد.
اگر به ژرفای فیلم های حقوقی نیک بنگریم و ازدنیای پرهیبت و گریزناپذیر(فیلم و سینما) و فهم عمیق تر و عالی تر حقوق در پهنه نامحدود این جاذبه بی نظیر سده اخیر، خوشه ها برچینیم، وسعت ذهن و فکرو طبع فروزان و بهداشت و سلامتی روان و نشاط در نظر و عمل به ارمغان خواهیم داشت.
فیلم ها، به نقش مهم و پرچالش وکلای دادگستری در ایران و کشورهای جهان اشارات بسیاری دارند و از لابلای مضامین و روایت آنها می توان به ویژگی های وکیل خوب و وکیل شر پی برد. وکیلی که مستعد قهرمان شدن است و هم آماده سقوط به ورطه شرخری و دلالی، شرارت، زشتی و پستی. هم می تواند مسیر رسیدن به عدالت را درجامعه هموار سازد و هم آن را پیچیده و منحرف نماید. هم می تواند مافیا و بزهکاران را مدد سازد وهم می تواند بزه دیدگان و ستمدیدگان را ملجا و مامن باشد. تا حدی که شاید نتوان هیچ حرفه دیگری را این چنین دورو یا از دو سوی بی انتها دانست. وکلا درجامعه، مدام بر روی لبه حرکت می کنند به هر سوی که بیفتند درد است و دهشت.
درد است که چرا یک فرد فرهیخته وکیل نباید ازمافیا و بزهکاران دفاع کند چون همگان این امر را نکوهش می کنند. دهشت است که دفاع از زیاندیدگان و ستمدیدگان سخت و پیچیده و مشکل است و مدام در وحشت و اضطراب به سرمی برد که مبادا حق موکلش ضایع شود؟؟؟!!! چون باید جوابگوی قاضی محکمه، جوابگوی طرف مقابل خود، جوابگوی موکل خود، جوابگوی وجدان عمومی و خرد جمعی (درصورتی که جلسه علنی باشد) و در آخر جوابگوی وجدان علمی و حقوقی و شخصی خود باشد که مبادا خطایی از وی سرزده باشد یا اشتباهی کرده باشد.

درباره سریال 24

درباره سریال 24






این سریال به سبک اکشن و ماجرایی است. نقش اول این داستان «جک باور» در اداره یک CTU (واحد ضد تروریستی)، شاخه ای خیالی از سازمان CIA مشغول به کار است(که البته شاخه ای شبیه آن با نام دیگر در این سازمان وجود دارد) و هر فصل (Season) یک روز از زندگی او را، در حال مبارزه با یک نقشه ی تروریستی بزرگ و خطرناک نشان می دهد. هر قسمت (Episode) از سریال، یک ساعت از روز جک باور را نشان می دهد و در قسمت 24 روز جک باور به پایان می رسد. این سریال علاوه بر طرفداران اکشن و تیراندازی، به دلیل داشتن داستان پر هیجان، و نشان دادن زندگی شخصی شخصیت ها، به دوستداران سریال های درام وماجرایی نیز توصیه می شود.. ماجرایی نیز توصیه می شود. علیرغم چندین بدشانسی بزرگ، استقبال مردم آمریکا از این سریال خوب بوده و به مرور زمان افزایش چشمگیری داشته است. با توجه به اینکه پخش فصل اول این سریال اندکی پس از حادثه ی 11 سپتامبر آغاز شد و با توجه به محتوای تروریستی فیلم شبکه ی Fox در ابتدا پخش سریال را برای مدتی به تعویق انداخت. اما با پخش سریال استقبال خوبی از آن به عمل آمد به طوری که «کیفر ساترلند» بازیگر کاراکتر جک باور، برای بازی در تنها 10 قسمت اول سریال برنده ی جایزه ی گوی زرین شد. با فروش DVD فصل اول، این سریال رکورد فروش DVD در بریتانیا را، نه فقط در بخش سریال، بلکه در بخش فیلم شکست و ارباب حلقه ها را پشت سر گذاشت. به طوری که خود کیفر ساترلند از این رکورد شکنی اظهار تعجب نمود.

سیمای حقوق در قرآن


  

سیمای حقوق در قرآن

حق مالکیت زن
«وَ آتُواالنِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحلَهً» (نساء4)
و مهر و کابین زنان را به صورت هدیه و با رغبت بدهید.
* زن مالک مهریه ی خود است پدر و بستگان زن، حقّ گرفتن مهریه ی او را برای خود ندارند. «آتوا النّساء صدقاتهن»
« وَإِن أَرَدتُمُ استِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ آتَیتُم إِحداهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأ خُذُوا مِنهُ شَیئاً» (نساء20)
و اگر خواستید همسری بجای همسری انتخاب کنید و مال فراوانی به آنان داده باشید، از او چیزی مگیرید.
* زن حقّ مالکیت دارد و مهریه باید بی کم و کاست به او تحویل شود.« فلا تأخذوا منه شیئا»
« لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبُوا وَ لَلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ » (نساء،32)
برای مردان از آنچه بدست آورده اند بهره ای است و برای زنان نیز از آنچه کسب کرده اند بهره ای می باشد.
* هر یک از زن و مرد نسبت به دستاوردهای خود به طور مساوی مالکند. « للرّجال نصیب، للنساء نصیب»
« وَ یَستَفتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللُّه یُفتِیکُم فِیِهنَّ وَ ما یُتلی عَلَیکُم فِی الکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللاَّتی لا تُوتُو نَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَ المُستَضعَفِینَ مِنَ الوِلدانِ وَ أَن تَقُومُوا لِلیَتامی بِالقِسطِ وَ ما َتفعَلُوا مِن خَیرٍ فَإِنَّ اللَّه کانَ بِهِ عَلِیماً»(نساء،127)
و درباره ی (ارث) زنان از تو فتوی می خواهند، بگو: خدا درباره آنها به شما فتوی می دهد، و آیه های قرآن که بر شما تلاوت می شود، درباره ی زنان یتیم که حقّشان را نمی دهید و می خواهید به ازدواجشان در آورید و کودکانی که مستضعفند ( به شما فتوی می دهد) که با یتیمان به انصاف رفتار کنید و هر کار نیکی انجام دهید، خدا از آن آگاه است.
* خدا زنان را مالک دانسته و برایشان بهره ای از ارث قرار داده است.«کتب لهن»
وَ المُحصَناتُ مِنَ المُومِناتُ والمُحصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم إِذا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحصِنِینَ غَیرَ مُسافِحِینَ وَ لا مُتَّخِذِی أَخدانٍ» (مائده،5)
و (ازدواج با) زنان پاکدامن و باایمان و نیز زنان پاکدامن از کساکنی که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده شده مانعی ندارد. در صورتی که مهریه زنان را بپردازید و پاکدامن باشید نه زناکار، و نه دوست گیرنده ی پنهانی(و نامشروع).
* زن چه مسلمان و چه غیر مسلمان حقّ مالکیّت دارد.«اُجورهنّ»
* زن غیر مسلمان هم حق دارد مهریه بگیرد. «مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم إِذا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»
« وَلا یُبدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَو آبائِهِنَّ أَو آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَو أَبنائِهِنَّ أَو أَبناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَو إِخوانِهِنَّ أَو بَنِی إِخوانِهِنَّ أَو بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَو نِسائِهِنَّ أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُنَّ أَو التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإِربَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفلِ الَّذِینَ لَم یَظهَرُوا عَلی عَوراتِ النِّساءِ»(نور،31)
و زینت خود را ظاهر نکنند جز برای شوهر خود، یا پدر خود یا پدر شوهر خود، یا پسر خود، یا پسر شوهر خود( که از همسر دیگر است) یا برادر خود، یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود، یا زنان(هم کیش) خود، یا نچه را مالک شده اند( از کنیز و برده)، یال مردان خدمتگزار که تمایل جنسی ندارند، یا کودکانی که(به سنّ تمییز نرسیده و)بر امور جنسی زنان آگاه نیستند.
* زن حقّ مالکیّت دارد.«مَلَکت ایمانهنّ»
«إِنَّ المُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ و المُؤمِنیِنَ وَالمُؤمِناتِ وَالقانِتِینَ وَ القانِتاتِ وَالصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِراتِ وَالخاشِعِینَ وَالخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقِینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَالصَّائِماتِ وَالحافِظِینَ فُرُوجَهُم وَالحافِظاتِ والذَّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً»(احزاب،35)
همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، و مردان مطیع خدا وزنان مطیع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شکیبا و زنان شکیبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان اتفاق گر و زنان اتفاق گر، و مردان روزه دار وزنان روزه دار، ومردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانی که خدا را بسیار یاد می کنند و زنانی که بسیاربه یاد خدا هستند، خداوند برای (همه ی)آنان آمرزش و پاداشی گرانقدر و بزرگ آماده کرده است.
* زن نیز مثل مرد اهلیت کامل دارد تا جایی که می تواند اموال خود را ببخشد.«المتصدّقین والمتصدّق
نقل از ماوی