روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

«مطبوعات» و «جرایم مطبوعاتی» از ابتدا تاکنون


در گفت‌وگوی با علی نجفی‌توانا

زمانی که واژه «جرایم مطبوعاتی» بیان می شود آنچه که به ذهن متبادر می‌کند این است که جرایم مطبوعاتی، جرایمی‌اند که از طریق مطبوعات به وقوع می‌پیوندد. از این رو بررسی جرم مطبوعاتی با ابعاد وسیعی که دارد نیازمند تفسیر بسیار بالایی است چرا که گاهی اوقات خود مطبوعاتی که مرتکب آن می شوند شاید ناخواسته و به صورت غیرعمد مطلبی را منتشر می‌کنند که از آن بی خبر بوده‌اند.

برای بررسی تفاسیر متنوع از جرایم مطبوعاتی و این که اصولا جرم مطبوعاتی چیست و به چه صورت به وقوع می پیوندد، خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت وگویی با دکتر علی نجفی‌توانا استاد جرم شناس دانشگاه و حقوقدان انجام داده است که ماحصل آن درپی می‌آید.

این وکیل دادگستری معتقد است که در گستره جغرافیایی جامعه امروزی ممکن است جرایمی اتفاق بیفتد که وسیله ارتکاب آن مطبوعات باشند مانند توهین و افترا که اگر درحالت عادی انجام شود یک جرم عادی است اما اگر از طریق نشریات به وقوع بپیوندد می تواند جرم مطبوعاتی تلقی شود.

نجفی توانا افزود: زمانی که بشر نوشتن را آموخت و احساسات، افکار و اندیشه‌های خود را در قالب کلمات بی‌جان، جان بخشید، برآیند انتشار احساسات و افکار قطعا اثراتی را متوجه اطراف به ویژه هم‌نوعان و افراد جامعه کرد.

این مدرس دانشگاه تصریح کرد: به تدریج که مطبوعات ابزار قدرتمندی برای بیان دیدگاه‌ها شد، در یکی دو قرن گذشته نتایج استفاده از این وسیله در مبارزات مردمی شکل جدیدی از اعتراضات را به دنبال داشت که مرزی نمی‌شناخت. به همین دلیل حکومت‌ها سعی در قانونمند کردن نشر اطلاعات و افکار و مهار تخلفات ناشی از آن شدند.

مطبوعات آموزش محور و مطبوعات جرم زا

این حقوقدان با اشاره به تاریخچه‌ا‌ی از پیدایش مطبوعات، خاطرنشان کرد: مفهوم مطبوعات زمانی کتاب و نوشته‌ها را در بر می‌گرفت و مجموعه‌ای از آنچه که طبع می‌شد، اعم از کتاب، مجله، سالنامه و نشریه اما هم اکنون که اشکال الکترونیکی این وسیله قوی‌تر، موثرتر و سریع‌تر از شکل سنتی و نوشتاری اثرگذار شده است را شامل می شود. این وسیله می‌تواند دارای جنبه آموزش، پرورش و اطلاع‌رسانی، تفرج و تفریح باشد و در عین حال هم جنبه جرم‌زایی پیدا کند و در پیام و اطلاعات منتشره بسترساز ارتکاب جرم شود.

وی با اشاره به جرایمی که می‌توان از طریق مطبوعات مرتکب شد، ادامه داد: این جرایم قطع نظر از جنس و طبیعت آن دارای اشکال مختلف است و می‌تواند از جرایم امنیتی تا سیاسی، جرایم عمومی تا مطبوعاتی را در بر گیرد.

ماهنامه‌ی میرزا صالح شیرازی

نجفی توانا با یادآوری اینکه در کشور ما همانند سایر موارد مربوط به سوابق تقنینی، مباحث مربوط به جرایم مطبوعاتی و تحولات مطبوعات و قوانین مرتکب با آن به سالهای بسیار دور مربوط می شود، گفت: نخستین چاپخانه ایران در زمان سلطنت شاه صفی (ششمین پادشاه صفویه) به وسیله رهبران مذهبی کلیسای ارامنه‌ی ایرانی در جلفای اصفهان ایجاد شد و در سال ۱۶۳۸ میلادی مورد بهره‌برداری قرار گرفت و بعدها در زمان فتح‌علی‌شاه که اولین چاپ‌خانه در تبریز و تهران دایر شد؛ به تدریج بعد از سومین سلطنت محمدشاه، عباس‌میرزا عده‌ای را برای تحصیل به اروپا فرستاد که از جمله این افراد شخصی به نام میرزاصالح شیرازی کازرونی چاپخانه کوچکی را بوجود آورد و اولین ماهنامه را در سال ۱۲۵۳ هجری‌شمسی (۱۸۳۷ میلادی) منتشر کرد.

«وقایع الاتفاقیه» و آغاز صنعت چاپ

این وکیل دادگستری تصریح کرد: به تدریج در سال‌های بعد با تولد نشریات دیگر بویژه در زمان حکومت ناصرالدین شاه و به همت امیرکبیر و انتشار روزنامه وقایع‌الاتفاقیه آرام آرام صنعت چاپ زمینه‌ساز توسعه انتشار مطالب از طریق روزنامه‌ها شد و به تدریج مقالاتی در روزنامه‌های مستقلی مانند صور اسرافیل، حبل‌المتین، مساوات، روح‌القدوس در تهران، مجاهد در تبریز و جهاد اکبر در اصفهان و سایر شهرها منتشر شد که در این روزنامه‌ها کم‌کم اطلاعات و اخباری که بسترساز تحرکات مردمی و انقلابی بود علیه حاکم وقف (محمدعلی‌شاه قاجار) و سایر وابستگان آن منتشر شد.

محاکمه «شاه در چاه است»

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه اولین قانون مطبوعات کشور در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی به تصویب رسید، گفت: اولین محاکمه‌ای که در اجرای این قانون انجام شد،‌محاکمه سیدمحمدرضا شیرازی به اتهام درج مقاله‌ای در شماره ۲۱ مجله مساوات تحت عنوان «شاه در چاه است» انجام گرفت.


پهلوی دوم و توقیف ۷۵ مجله و روزنامه

این حقوقدان یادآور شد: بعد از کودتای ۱۲۹۹ هجری‌شمسی رضاشاه برای نشان دادن زهر چشم بیانیه‌ای مشهور به «حکم می‌کنم» صادر کرد و تمام روزنامه‌ها و اوراق مطبوعه را تا زمان تشکیل دولت، توقیف کرد و با جمله‌ای معروف در ۱۷ اسفند ۱۳۰۰ هجری شمسی طی اعلامیه‌ای نظامی اعلام کرد که «قلم مخالفین را می‌شکنم و از زبان می‌برم» سپس بعد از شهریور ۱۳۲۰ هجری شمسی و خلع رضا شاه آرام‌آرام، آزادی مطبوعات شروع شد و به تدریج با اوج گرفتن مخالفت مردم و تغییر پیاپی حکومتها بعد از کودتای ۱۳۳۲ هجری‌شمسی، قانون مطبوعات نوسانات فراوانی داشت به ویژه در دوره پهلوی دوم در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی که در این دوره ۷۵ مجله و روزنامه به دستور محمدرضا‌شاه دوم توقیف شد.

تصویب قانون مطبوعات بعد از انقلاب اسلامی

وی با بیان اینکه لایحه مطبوعات بعد از انقلاب اسلامی برای اولین بار در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ هجری‌شمسی به تصویب رسید، اظهار کرد: در دوره جنگ و پس از آن در برخورد با برخی از روزنامه اقداماتی انجام شد و به تدریج نگاه‌های علمی و تقنینی در خصوص قوانین مربوط به مطبوعات دچار استحاله شد تا اینکه در سال ۱۳۶۴ هجری‌شمسی قانونی تحت عنوان «قانون مطبوعات» به تصویب رسید که بسترساز قانون فعلی مطبوعات است و این قانون در سال ۱۳۷۹ هجری‌شمسی دچار تغییراتی شد که قانون فعلی ضمن حفظ بخش‌های مهمی از قانون ۱۳۶۴، در اجرای اصل ۲۴ قانون اساسی با نگاهی جدید فعالیت مطبوعات و چگونگی کسب مجوز و مسئولیت افراد دست‌اندرکار و جرایم مطبوعاتی را بیان کرده است.


نجفی توانا با اشاره به اصل ۲۴ قانون اساسی که به صراحت بیان کرده که نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد، گفت: این اصل از قانون اساسی چارچوب معینی را برای مطبوعات و نشریات مشخص کرده است و مطبوعات در این امر اصل ابزار و وسیله انتشار اطلاعات و بیان آن را بر عهده دارند.


آزادی در مطبوعات نباید مخل منافع دیگران باشد


این مدرس دانشگاه با بیان اینکه استفاده از آزادی در مطبوعات نباید مخل منافع دیگران باشد، ادامه داد: دو شرط محوری و محدودکننده در اصل ۲۴ قانون اساسی برای مطبوعات مشخص شده است یکی اینکه اقدامات مطبوعات نباید مخل به مبانی اسلام باشد و دیگری اینکه در عین حال نباید مضر به حقوق عمومی باشد. لذا انتظار هر حقوقدان و آزاداندیشی این است که قانون عادی در راستای اجرای اصل مذکور تدوین می‌شد ولی به نظر می‌رسد که قانون مطبوعات با اضافه کردن موارد دیگری عملاً محدودیت‌های جدیدی را برای اصحاب رسانه ایجاد کرده است.

این وکیل دادگستری ادامه داد: این محدودیت‌ها می‌تواند در قالب اخلال به مبانی دین اسلام و یا حقوق عمومی مندرج در قانون اساسی باشد ولی در مواردی ظاهراً زمینه‌هایی را ایجاد کرده که تا حدی می‌تواند بسترساز محدودکردن پیام مندرج در رسانه‌ها باشد.


محدودیت های رسانه‌ای

این حقوقدان تصریح کرد: نشر مطالب الحادی، تبلیغ وترویج اسراف و تبذیر، اهانت به مقدسات دین مبین اسلام، پخش شایعات و مطالب خلاف واقع یا تحریف مطالب دیگران، انتشار مطالب علیه اصول قانون اساسی، اخلال به احکام اسلام و انتشار مطالب مخالف موازین اسلامی از جمله مواردی هستند که به عنوان اخلال به مبانی دین اسلامی مطرح و یک محدودیت برای رسانه ها محسوب می‌شوند.

وی با اشاره به این که در بعضی از واژه‌ها مانند انتشار مطالب علیه قانون اساسی، پخش شایعات و سایر موارد ابهاماتی وجود دارد، اظهارکرد: این که چه مطلبی اهانت، شایعه و تبلیغ و ترویج و اسراف و تبذیر است، باعث تفسیرهای گوناگونی می شد، به همین دلیل در زمانی که بحث تدوین قانون اساسی مطرح بود، خبرگان تنظیم کننده قانون اساسی در زمان تدوین اصل ۲۴ قانون اساسی واژه های دارای ابهام و با معانی گوناگون مثل مقدسات، شعائر اسلامی، حیثیت اشخاص را حذف کردند.

نجفی توانا یادآور شد: پیش نویس اصل ۲۴ قانون اساسی که در شصت و سومین جلسه مجلس بررسی کننده نهایی قانون اساسی قرائت شد در ابتدا به این صورت بود که ''نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخالف استقلال یا عفت عمومی یا توهین به مقدسات و شعائر اسلامی و حیثیت اشخاص بوده باشد، حدود این امر و جرایم مطبوعاتی و کیفیت رسیدگی به آنها را قانون مشخص می کند''. لذا در آن زمان برای این که ابهام و تفسیرهای گوناگون ایجاد نشود این موارد را از اصل ۲۴ حذف کردند و در این اصل دو اصل مخل به مبانی اسلام و یا حقوق عمومی را معین کردند و به حقوق خصوصی اشاره‌ای نکردند.


ابهامات قانون مطبوعات سال ۷۹

این وکیل دادگستری با اشاره به این که قانون مطبوعات سال ۷۹ از ابهاماتی مانند مخالفت با احکام اسلام برخوردار است، ادامه داد: مخالفت با احکام اسلام و قانون اساسی به نظر می رسد که از باب احتیاط و پرهیز باید حذف می شد زیرا موجب این می شود که وقتی اشخاص نسبت به بعضی از مسایل مملکتی یا قوانین نقد داشته باشند احتیاط و پرهیز کنند و این مطالب را بیان نکنند و از طرح هر گونه مباحث علمی، حقوقی و تخصصی پیرامون مسایل مربوط به جامعه خودداری نمایند. به عنوان مثال اگر درخصوص سن مسوولیت کیفری یا در مورد مسایل و ضوابطی که در فقه آمده، مطلب علمی نگاشته شود ممکن است تحت عنوان مخالفت با احکام اسلام با مدیر روزنامه و یا نگارنده متن برخورد شود.

این حقوقدان با اشاره به این که به نظر می رسد که در قانون عادی با نوعی توسعه محدودیت های مربوط به انتشار اطلاعات و اخبار و افکار در مطبوعات مواجه هستیم، خاطرنشان کرد: بسیاری از احکام فقهی در نزد فقها و حتی در حوزه‌های علمیه مورد نقد و بحث قرار می‌گیرند و بعد از این که به یک نظر جامع رسیدند، نظر اصلح را انتخاب می کنند اما این مانع از نقد کردن اقلیت در مورد دیدگاه اکثریت نیست لذا از این حیث ما با اشکالاتی مواجه‌ایم که امیدواریم در بازنگری این قانون، وسعت نظر اسلامی مورد لحاظ قرار گیرد و زمینه لازم برای نقد، نقد سازنده و نقد برای اصلاح مسایل توسط متخصصین فراهم شود.

مطبوعات؛ ویژگی مشخص جرم مطبوعاتی

این مدرس دانشگاه با اشاره به تعریف مطبوعات، گفت: آنچه مسلم است جرم مطبوعاتی در قوانین فعلی ما از جهات مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و به دلیل این که مطبوعات معمولا هم در نظر اکثر حقوقدانان و هم در ماده یک قانون مطبوعات سال ۶۴ که در طرح اصلاحی سال ۷۹ عینا حفظ شده نشریاتی هستند که به طور منظم با نام ثابت و تاریخ و شماره ردیف در زمینه های گوناگون خبری، انتقادی، سیاسی، اقتصادی، کشاورزی، فرهنگی، علمی، فنی ونظامی و... منتشر می شوند و براین اساس برای حفظ ارزش هایی که در قانون اساسی برای صیانت از این ارزش ها در مورد افراد، جامعه، استقلال، امنیت کشور باید لحاظ شود، جرم مطبوعاتی در بسیاری از موارد به دلیل مشابهتی که با جرم عادی دارد برای تمیز و تشخیص یک ویژگی مشخص دارد و ویژگی جرم مطبوعاتی این است که از طریق مطبوعات انجام می شود.

وی با اشاره به تعریف جرم مطبوعاتی تصریح کرد: در جرم مطبوعاتی ما با جرمی مواجه هستیم که وسیله ارتکاب آن مطبوعات است مثل توهین و افترا که اگر در حالت عادی انجام شود یک جرم عادی است اما از طریق مطبوعات ویژگی جرمی را دارد که ما آن را جرم مطبوعاتی تلقی می کنیم.


نجفی توانا با اشاره به ماده ۳۴ قانون مطبوعات، ادامه داد:در این ماده آمده است که جرایم مطبوعاتی، جرایمی هستند که حسب مورد در محاکم عمومی یا سایر مراجع قضایی به صورت علنی و با حضور هیات منصفه به آنها رسیدگی می شود. در مجموع به کلیه جرایمی می تواند اطلاق شود که از طریق مطبوعات انجام می شود البته ارتکاب جرایم مطبوعاتی مانع از این نیست که وقتی جرمی به وسیله مطبوعات انجام می شود ما آن جرم را جرم عادی تلقی نکنیم.

جرم مطبوعاتی و تفاسیر متفاوت

این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: آنچه که مسلم است در کشورهای مختلف ما تعریف مشابهی از جرم مطبوعاتی داریم ولی فراموش نکنیم که کشورهای مختلف، دیدگاه های متفاوتی نسبت به تفسیر جرم مطبوعاتی دارند به هر حال آنچه مسلم است جرم مطبوعاتی، جرمی است که مطبوعات آلت جرم باشند.


این وکیل دادگستری با اشاره به تعاریف متعدد از جرایم مطبوعاتی گفت: بعضی معتقدند که هر جرمی که توسط مطبوعات انجام شود، جرم مطبوعاتی است و این تفسیر موسع است. بعضی دیگر نیز بر این عقیده اند که جرایم مطبوعاتی، جرایمی هستند که به وسیله مطبوعات در رابطه با افکار و اندیشه ها انجام می گیرد. برخی دیگر معتقدند که جرایم مطبوعاتی، جرایمی هستند که به عنوان جرایم حرفه ای مانند انتشار مذاکرات غیرعلنی مجلس یا وقفه در انتشار یا عدم رعایت شرایط کسب مجوز و امثالهم می باشند و بعضی دیگر بر این باورند که جرایم مطبوعاتی، جرایمی است که فقط در قانون مطبوعات ذکر شده است. لذا آنچه مسلم است در تطبیق با استانداردهای جهانی می توان وجه مشابهی در رابطه با احکام دانست اما در خصوص مصادیق با توجه به وجود دیدگاه های مختلف قانون ما، نگاه متفاوتی وجود دارد.

جنبه‌های مثبت و منفی قانون مطبوعات

این حقوقدان با اشاره به جنبه مثبت و منفی قانون مطبوعات گفت: قانون مطبوعاتی که امروز در پیش رو داریم از ابعاد مختلف قابل ارزیابی است بعضی آن را دارای جنبه مثبت می دانند زیرا معتقدند که این شکل استحال یافته و کامل قانون سابق است و بعضی آن را دارای ابهام و اشکال فراوان در زمینه صدور و انتشار صدور مجوز تلقی می کنند و حتی معتقدند که نوع واکنش ها در خصوص رویکرد این قانون با بعضی از موازین قانون اساسی و حقوق بشرمطابقت ندارد. اما آنچه مسلم است در تعریف مطبوعات و در تعریف جرم ، ما ابهام داریم.


بهتر است در قانون مطبوعات تغییراتی اعمال شود

وی با بیان این که بهتر است که در قانون مطبوعات به ویژه در بحث حضور هیات منصفه تغییراتی را ایجاد کنیم، اظهار کرد: اعضای هیات منصفه در بسیاری از موارد قاضی اصلی و تعیین کننده هستند،در واقع هیات منصفه هم در مورد این که شخص مجرم است یا خیر و هم در تخفیف مجازات مجرم اعمال نظر دارد. در تمام کشورها که هیات منصفه حضور دارد نقش هیات منصفه تعیین کننده است اما در قانون ما، اشکالی که وجود دارد این است که اگر هیات منصفه اظهارنظر کرد قاضی رسیدگی کننده می تواند به نوعی نظر هیات منصفه را تعدیل کند و برخلاف آن اعلام نظر کند. به ویژه در تبصره ۲ ماده ۴۳ قانون مطبوعات این موضوع محرز است.


نجفی توانا با اشاره به نحوه و انتصاب ترکیب هیات منصفه گفت: از ماده ۱۰ به بعد قانون مطبوعات شرایطی تعیین شده که هیات نظارت ابتدا انتخاب می شوند و این هیات نظارت از بین افراد مختلف از جمله اساتید دانشگاه، مدیران مسوول مطبوعات و برخی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، وزیر فرهنگ و یکی از قضات به انتخاب رییس قوه قضاییه انتخاب می شوند. این افراد ضمن این که راجع به درخواست صدور پروانه در تشخیص صلاحیت اظهار نظر می کنند، به نوعی مسوولیت بزرگی در قبال تایید یا عدم تایید مدیرمسوول، صاحب امتیاز و هم چنین بررسی تخلفات نشریه را به عهده دارند و در ضمن می توانند راجع به ادامه کار یا توقف نشریه اظهارنظر کنند.


هیات منصفه؛ تضمینی برای اجرای عدالت


این وکیل دادگستری با اشاره به ماده ۳۶ قانون مطبوعات که نحوه انتصاب هیات منصفه را ذکر کرده است، گفت:طبق ماده ۳۶ قانون مطبوعات، اعضای هیات منصفه به دعوت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و با حضور رییس کل دادگستری استان، شورای شهر و سازمان تبلیغات ، نماینده شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور جلسه ای را تشکیل می دهند. این افراد اعضای هیات منصفه را که در تهران ۲۱ و در شهرستان ها ۱۴ نفر هستند از بین گروه های مختلف روحانیون، اساتید دانشگاه، نویسندگان، روزنامه نگاران، وکلای دادگستری و کارگران ... انتخاب می کنند که شرایط خاصی دارد که این شرایط حداقل ۳۰ سال سن، نداشتن سابقه کیفری، امانتداری است. اگر در انتخاب اعضای هیات منصفه استقلال و عدم وابستگی آنها رعایت شود، حضورشان می تواند تضمینی برای اجرای عدالت قضایی برای ارباب جراید و مطبوعات باشد.


این حقوقدان درباره نحوه رسیدگی به جرایم مطبوعاتی گفت: باید رسیدگی به جرایم مطبوعاتی با حضور هیات منصفه صورت گیرد. در ماده ۴ قانون مطبوعات رسیدگی به جرایم مطبوعاتی در دادگاه کیفری استان به صورت علنی انجام می شود که اصل ۱۶۸ قانون اساسی این موضوع را مشخص کرده است و منظور از علنی بودن دادگاه این است که افراد می توانند در دادگاه حضور داشته باشند چراکه حضورشان، حضور نمایندگان جامعه برای رعایت حقوق متهم و تامین استقلال و بی طرفی است. در واقع حضور هیات منصفه، بازوی نظارتی مردم در اجرای عدالت کیفری است و وجود آنها باعث می شود که عدالت رعایت شود.


این استاد دانشگاه با اشاره به قانون مطبوعات مصوب ۱۳۷۹گفت: در قانون مطبوعات مصوب سال ۷۹، انواع جرایم مورد اشاره قرار می گیرد. از ماده ۷ قانون مطبوعات مشخص شده که اگر افرادی نشریه ای را بدون پروانه چاپ و منتشر کنند مجرم هستند. همچنین انتشار نشریه بدون ذکر نام مدیر مسوول و نیز نشر و چاپ وتوزیع و فروش نشریاتی که از سوی دادگاه صالح یا هیات نظارت مغایر با اصول مندرج در قانون باشد، جرم است و در کنار این موارد، جرایم دیگری تحت عنوان «جرایم مطبوعاتی» ذکر شده است.


وی با بر شمردن جرایم مطبوعاتی اظهار کرد: جرایمی مانند افشای اسناد و اسرار محرمانه ارتش، تحریک به ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی کشور یا ارتکاب جنایت، اهانت به دین مبین اسلام، اهانت به مقام معظم رهبری و مراجع تقلید و هم چنین انتشار عکس ها و تصاویر خلاف عفت عمومی و همچنین انتشار مذاکرات غیرعلنی مجلس شورای اسلامی و مذاکرات غیرعلنی محاکم دادگستری ، انتشار هر نوع مطلب که متضمن تهمت و افترا و الفاظ رکیک و توهین باشد یا انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید یا هتک و شرف و حیثیت شخصی افراد باشد می تواند جرم مطبوعاتی باشد.اگر این اقدامات در قانون مجازات اسلامی، مجازات داشته باشد طبق این قانون عمل می شود وگرنه در ماده ۳۵ قانون مطبوعات مجازات هایی تعیین شده که از جزای نقدی از دو میلیون تا ۵۰ میلیون ریال، تعطیلی نشریه حداکثر تا شش ماه ، محرومیت از مسوولیت های مطبوعاتی حداکثر تا ۵ سال تعیین شده است.

رابطه‌ی جرایم مطبوعاتی و جرایم عادی

نجفی توانا تصریح کرد: ممکن است عملی که جرم مطبوعاتی تلقی می شود، در مواردی جرم عادی هم باشد. به عنوان مثال شخصی از طریق مطبوعات مبادرت به کلاهبرداری در سطح وسیع با انتشار تبلیغات کند که در این صورت باید گفت که مطبوعات وسیله ارتکاب جرم است که در این صورت مدیر مسوول ونویسنده آن مسوول خواهد بود که در اینجا می توان این جرم را به عنوان جرم عمومی هم تعقیب کرد. در حقیقت تعقیب مدیر مسوول ونویسنده به عنوان جرم مطبوعاتی تلقی می‌شود اما این موضوع مانع از تعقیب شخص به عنوان یک جرم عادی هم نخواهد بود.

این وکیل دادگستری اضافه کرد: مسوولیت اصلی انتشار مطالب در روزنامه بر عهده صاحب امتیاز و مدیر مسوول است که در ماده ۱۴ و ۱۵ قانون مطبوعات به آن اشاره شده است. براساس تبصره ۴ ماده ۹ قانون مطبوعات صاحب امتیاز در قبال خط و مشی کلی نشریه مسوول است.

این حقوقدان درباره این که مدیر مسوول پاسخگوی اصلی جرایم مطبوعاتی است، گفت: مدیر مسوول به صراحت مسوولیت ناشی از آنچه که در نشریه منتشر می شود را برعهده دارد. مع الوصف در مواردی مانند بزه مندرج در ماده ۲۷ قانون مطبوعات، اهانت به رهبری یا مراجع مختلف تقلید علاوه بر مدیر مسوول، نویسنده هم قابل تعقیب و مجازات است.

وی یادآور شد: در سال ۱۳۶۴ برای خبرنگاری که اخبار کذبی را مخابره می کرد، اگر متضمن بزه ای بود قابل تعقیب در دادسرای عمومی بود لذا سردبیر، خبرنگار، ویراستار و حروفچین تنها در صورتی مجرم هستند که مشمول عناوین مجرمانه قانونی باشند. به عنوان مثال اگر فردی زمانی که نشریه ای را که متضمن مطالب و یا صور خلاف عفت و اخلاق عمومی باشد توزیع کند، در این گونه موارد هم این اشخاص مسوول هستند ولی مسوولیت کیفری اصلی متوجه مدیرمسوول است.

می‌توانیم از خودسانسوری مطبوعات جلوگیری کنیم

نجفی‌توانا در پایان گفت: با ایجاد رویه واحد می توانیم به گونه ای عمل کنیم که در تفسیر مفاد ماده ۶ و ۸ قانون مطبوعات که به نوعی با اصل ۲۴ قانون اساسی هماهنگی ندارد و محدودیت ها را وسیع تر کرده است، با وسعت نظر بیشتری مباحثی مانند تبلیغ و ایجاد اختلاف مابین اقشار، نشر مطالب الحادی مورد قضاوت قرار گیرد تا مطبوعات با ترس از برخورد قضایی با آنها به نوعی دچار خودسانسوری نشوند امیدواریم که اصلاحاتی در ماده ۶ قانون مطبوعات در انطباق با اصل ۲۴ قانون اساسی صورت بگیرد.

منبع:پرتالجامع علوم انسانی
منبع: ایسنا

رابطه صلح و حقوق بشر


رابطه صلح و حقوق بشر
حقوق بشر  - *نوذر شفیعی

صلح از قدیمی ترین آرمان بشری است وبرقراری صلح درجهان ارتباط مستقیمی با حقوق بشردارد. از صلح تعاریف مختلفی به عمل آمده است. یکی از تعاریف رایج آن، این است که صلح مساوی است با فقدان جنگ، یعنی زمانی که جنگ نباشد صلح است. اما امروزه با دید وسیع تر وهمه جانبه تری به موضوع نگریسته می شود و آن اینکه صلح به معنای فقدان جنگ نیست، بلکه صلح مفهوم گسترده تری را در برمی گیرد که شامل موارد مختلف امنیتی می شود:
- امنیت اقتصادی خصوصا در حوزه رفاه اجتماعی، نبود فقرو توسعه یافتگی
- امنیت زیست محیطی یعنی برخورداری انسان ها از یک محیط زیست سالم
- امنیت اجتماعی یعنی برخورداری شهروندان از تمام حقوق اجتماعی
- امنیت سیاسی یعنی ثبات و ساختارهای سیاسی درست و چرخش آزاد قدرت
- امنیت نظامی یعنی نبود جنگ و زندگی در صلح
بنابراین صلح امروزه یک مفهوم چند بعدی دارد و ما نمی توانیم فقط آن را به مقوله نظامی محدود کنیم. از طرفی  در تفسیرهایی که اخیرا از منشور ملل متحد به عمل آمده حقوق بشر دارای جایگاه ویژه ای است. در مقدمه واصول منشور ملل متحد ارتقاء حقوق بشر ،احترام به شان،منزلت وکرامت انسانی جزء رسالت اصلی همه دولت ها ذکر شده است. بنابراین این طور نیست که بحث مساله حقوق بشر فقط یک مساله داخلی قلمرو کشورها باشد وامروزه نقض حقوق بشر در هر جایی می تواند تهدیدی برای امنیت وصلح بین المللی تلقی شود.در طول تاریخ معاصر ، از وسیله های متعددی به عنوان مداخلات بشر دوستانه برای دفاع از حقوق بشراستفاده شده است.

اگر چه در حقوق بین الملل، حقوق بشر دارای ارزش و جایگاه والایی است و در کنوانسیون ها ،اعلامیه ها ،بیانیه ها و مصوبه های مختلف، از حقوق بشر دفاع شده است، اما امروزه این موضوع به طور جدی تری در دستور کار دولت ها قرار گرفته و بر این اساس حقوق بشر یکی از انشعابات اصلی  و مهم حقوق بین الملل است. از این حیث هر نقض حقوق بشری که در عرصه بین المللی صورت گیرد، بر سایر کشورها نیز تاثیر می گذارد.

یکی از مواردی که امروزه در صحنه بین المللی شاهد آن هستیم ، تحریم است . اگر چه گفته می شود هدف اصلی تحریم ها دولت ها هستند، اما مستقیما زندگی آحاد بشررا در جوامع تحت تاثیر قرار می دهد. این بحث به طور جدی در ادبیات و روابط بین الملل مطرح است که تحریم ها بیش از آنچه به نظام ها آسیب برساند به ملت ها آسیب می رساند. امروز دیدگاه های مختلفی پیرامون تحریم ها شکل گرفته است. به عنوان مثال صهیونیست ها آن را مغایر با حقوق زنانه قلمداد می کنند، چون معتقدند که در تحریم ها یکی از بخش هایی که بیشترین آسیب را می بینند، زنان هستند.لیبرال ها تحریم ها را یک پدیده اجتماعی می دانند چون معتقدند در نهایت این حقوق افراد است که تحت تاثیرو آسیب قرار می گیرد.به هر حال مکاتب فکری و فلسفی درباره آثارتحریم ها، دیدگاه های متفاوتی دارند، اما نکته ای که امروزه در تمام این مکاتب مشخص و جالب توجه است این است که تحریم ها باید به عنوان یک ابزار ضد بشری ،علیه دولت ها و ملت ها کنار گذاشته شود.

تحریم های غرب و آمریکا علیه ایران که بر اساس تفکرات سنتی صورت گرفته، استفاده از ابزار سیاسی ،برای اعمال فشار بر ایران است، اما وقتی به محتوای تحریم ها بیاندیشید، می بینید که آثار ضد بشری متعددی به دنبال دارد. به عنوان مثال تحریم دارو ،خودداری غرب از فروش قطعات هواپیمایی به ایران ، محروم کردن کودکان ایرانی از دستیابی به بازی های کامپیوتری که اخیرا در چارچوب تحریم وزارت ارشاد صورت گرفته ،ظلم به حقوق کودکان ودر بعد ملی ظلم به حقوق شهروندان ایرانی است. ابزارهای تحریمی که با شکل ها و ظواهر متعدد نمود یافته ، نقض آشکار حقوق بشر است.

روش هایی که درباره صلح جهانی مطرح شده متعدد است. صلح دائمی و یا همیشگی از دیدگاه کارشناسان این طور تعریف می شود که هر چه دولت ها به سمت دموکراتیزه شدن حرکت کنند به همان میزان امکان استقرار صلح در جهان بیشتر است. این یکی از راه هایی است که می شود به آن توجه داشت، اما دموکراتیزه شدن فقط شامل دولت ها نمی شود. جهان امروز شاهد موج چهارم دموکراتیزه شدن است. درموج چهارم دموکراتیزه شدن جهان، سازمان های بین المللی مورد توجه اند، لذا وقتی بحث اصلاحات سازمان ملل متحد مطرح می شود در واقع ، دموکراتیزه کردن نهادهایی مثل شورای امنیت سازمان ملل مورد توجه قرار می گیرد که از ابزار قدرت علیه کشورها بهره می جوید.

پس از دموکراتیزه شدن ، گفتمان عدالت مطرح است. اگر چه از عدالت تعاریف مختلفی به عمل آمده، اما هر تعریفی که جامعه از عدالت داشته باشد، موضوعی که بر خلاف این تعاریف اتفاق بیافتد بی عدالتی است. یعنی تلاش ها باید به سمتی باشد که به بی عدالتی ها در جامعه پایان دهد مثل بی عدالتی در ثروت، تجارت وبازرگانی ،توزیع منابع چه در داخل وچه در خارج و بی عدالتی در تمام عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی. بنابراین توجه به عدالت هم یکی از مبناهای حقوق بشری است.

پس از توجه به عدالت، مشارکت مطرح می شود. منظور از مشارکت یعنی ورود جوامع مختلف در تصمیم گیری های بین المللی. قطعا زمانی که کشورهای متعدد در تصمیم گیری های بین المللی مشارکت داشته باشند، بی عدالتی از بین خواهد رفت. اما اگر مشارکت نباشد، نظرها شنیده نمی شود و تصمیم گیری ها به غلط گرفته می شود. هر چه برنامه های جهانی گسترده تر باشد و مشارکت جهانی بیشتر، این موضوع ما را به صلح جهانی نزدیک تر خواهد کرد و اگر بخواهیم از تعابیر اسلامی استفاده کنیم،  ظهور حضرت صاحب الزمان(ع) بدون تردید به تمام بی عدالتی ها و به تمام جنایاتی که علیه بشریت صورت می گیرد، خاتمه می دهد.

 * استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی وبین الملل

منبع:ستاد حقوق بشر قوه قضاییه

سوره فجر آیات 30 – 1

تفسیر نمونه : سوره فجر آیات 30 – 1

تفسیر نمونه ج : 26ص :437


( 89 )سوره فجر این سوره در مکه نازل شده و داراى 30 آیه است


تاریخ شروع 3 رمضان المبارک 1407


تفسیر نمونه ج : 26ص :438


محتوى و فضیلت سوره فجر


این سوره همانند بسیارى دیگر از سوره‏هائى که در مکه نازل شده داراى آیاتى کوتاه ، تکان دهنده ، پر طنین ، و توأم به انذارهاى فراوان است.


در بخش اول این سوره به سوگندهاى متعددى برخورد مى‏کنیم که در نوع خود بیسابقه است ، و این قسمها مقدمه‏اى است براى تهدید جباران به عذاب الهى .


در بخش دیگرى از این سوره اشاره‏اى به بعضى از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شدید خداوند از آنان کرده است ، تا قدرتهاى دیگر حساب خود را برسند.


در سومین بخش این سوره به تناسب بخشهاى گذشته اشاره مختصرى به امتحان و آزمایش انسان دارد ، و کوتاهى او را که در اعمال خیر به باد انتقاد مى‏گیرد.


در آخرین بخش این سوره به سراغ مساله معاد و سرنوشت مجرمانو کافران ، و همچنین پاداش عظیم مؤمنانى که صاحب نفوس مطمئنه هستند مى‏رود.


در فضیلت تلاوت این سوره ، در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏خوانیم : من قرأها فى لیال عشر غفر الله له و من قرأها سائر الایام کانت له نورا یوم القیامة : کسى که آن را در شبهاى دهگانه ( ده شب اول ذى الحجة ) بخواند خداوند گناهان او را مى‏بخشد ، و کسى که در سایر ایام بخواند نور و روشنائى خواهد بود براى روز قیامتش.


و در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم : سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن على (علیهماالسلام‏) است ، هر کس آن را بخواند با حسین بن على (علیهماالسلام‏) در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود .



تفسیر نمونه ج : 26ص :439


معرفى این سوره به عنوان سوره حسین بن على (علیهماالسلام‏) ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن نفس مطمئنه که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن على (علیهماالسلام‏) است ، همانگونه که در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) ذیل همین آیات آمده است.


و یا به خاطر اینکه لیالى عشر ( شبهاى دهگانه ) یکى از تفسیرهایش شبهاى دهگانه آغاز محرم است که رابطه خاصى با حسین بن على (علیهماالسلام‏) دارد .


و به هر حال اینهمه پاداش و فضیلت از آن کسانى است که تلاوت آن را مقدمه‏اى براى اصلاح خویش و خودسازى قرار دهند.



تفسیر نمونه ج : 26ص :440


سوره فجر.


سورة الفجر


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ الْفَجْرِ(1) وَ لَیَالٍ عَشرٍ(2) وَ الشفْع وَ الْوَتْرِ(3) وَ الَّیْلِ إِذَا یَسرِ(4) هَلْ فى ذَلِک قَسمٌ لِّذِى حِجْرٍ(5)


ترجمه:


بنام خداوند بخشنده مهربان


1 -به سپیده دم سوگند.


2 -و به شبهاى دهگانه.


3 -و به زوج و فرد.


4 -و به شب هنگامى که ( به سوى روشنائى روز ) حرکت مى‏کند سوگند ( که پروردگارت در کمین ظالمان است ) .


5 -آیا در آنچه گفته شد سوگند مهمى براى صاحبان خرد نیست ؟!


تفسیر نمونه ج : 26ص :441


تفسیر : به سپیده صبح شما سوگند!


در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده : نخست مى‏فرماید : قسم به فجر و شکافتن پرده سیاه شب ( و الفجر).


و قسم به شبهاى دهگانه ( و لیال عشر).


فجر در اصل به معنى شکافتن وسیع است ، و از آنجا که نور صبح تاریکى شب را مى‏شکافد از آن تعبیر به فجر شده است ، و مى‏دانیم فجر بر دو گونه است کاذب و صادق .


فجر کاذب همان سپیدى طولانى است که در آسمان ظاهر مى‏شود و آن را تشبیه به دم روباه مى‏کنند که نقطه باریک آن در طرف افق است و قاعده مخروط آن در وسط آسمان.


فجر صادق از همان ابتدا در افق گسترش پیدا مى‏کند ، صفا و نورانیت و شفافیت خاصى دارد ، مانند یک نهر آب زلال افق مشرق را فرا مى‏گیرد ، و بعد در تمام آسمان گسترده مى‏شود.


فجر صادق اعلام پایان شب ، و آغاز روز است ، در این موقع روزه‏داران باید امساک کنند ، و وقت نماز صبح وارد مى‏شود.


بعضى فجر را در این آیه به معنى مطلق آن یعنى سپیده صبح تفسیر کرده‏اند که مسلما یکى از نشانه‏هاى عظمت خداوند است ، نقطه عطفى است در زندگى انسانها و تمام موجودات زمینى ، و آغاز حاکمیت نور و پایان گرفتن ظلمت است ، آغاز جنبش و حرکت موجودات زنده ، و پایان یافتن خواب و سکوت


تفسیر نمونه ج : 26ص :442


است ، و به خاطر این حیات خداوند به آن سوگند یاد کرده.


ولى بعضى آن را به معنى فجر آغاز محرم که آغاز سال جدید است تفسیر کرده‏اند.


و بعضى به فجر روز عید قربان که مراسم مهم حج در آن انجام مى‏گیرد ، و متصل به شبهاى دهگانه است.


و بالاخره بعضى به صبحگاهانماه مبارک رمضان و یا فجر صبح جمعه.


ولى آیه مفهوم وسیعى دارد که همه اینها را شامل مى‏شود ، هر چند بعضى از مصداقهاى آن از بعضى دیگر روشنتر و پراهمیت‏تر است.


بعضى معنى آیه را از این هم گسترده‏تر دانسته‏اند ، و گفته‏اند منظور از فجر هر روشنائى است که در دل تاریکى مى‏درخشد.


بنابر این درخشیدن اسلام و نور پاک محمدى (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در تاریکى عصر جاهلیت یکى از مصادیق فجر است ، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام مهدى (علیه‏السلام‏) به هنگام فرو رفتن جهان در تاریکى و ظلمت ظلم و ستم ، مصداق دیگرى از آن محسوب مى‏شود ( همانگونه که در بعضى از روایات به آن اشاره شده است ) .


و قیام عاشوراى حسینى در آن دشت خونین کربلا ، و شکافتن پرده‏هاى تاریک ظلم بنى امیه ، و نشان دادن چهره واقعى آن دیوصفتان مصداق دیگر بود.


و همچنین تمام انقلابهاى راستینى که بر ضد کفر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام مى‏گیرد.


و حتى نخستین جرقه‏هاى بیدارى که در دلهاى تاریک گنهکاران ظاهر مى‏شود و آنها را به توبه دعوت مى‏کند فجر است.


ولى البته این یک توسعه در مفهوم آیه است در حالى که ظاهر آیه همان


تفسیر نمونه ج : 26ص :443


فجر به معنى طلوع سپیده صبح است.


و اما لیال عشر ( شبهاى دهگانه ) مشهور همان شبهاى دهگانه ذى الحجه است که شاهد بزرگترین و تکاندهنده‏ترین اجتماعات عبادى سیاسى مسلمین جهان است.


این معنى در حدیثى از جابر بن عبد الله انصارى از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نقل شده است.


بعضى نیز آن را به ده شب آخر ماه مبارک رمضان که شبهاى قدر در آن است تفسیر کرده‏اند.


و بعضى آن را به شبهاى آغاز ماه محرم.


جمع میان این تفسیرهاى سه‏گانه نیز کاملا ممکن است.


در بعضى از روایاتى که اشاره به بطون قرآن مى‏کند فجر به وجود حضرت مهدى (علیه‏السلام‏) و لیال عشر به ده امام قبل از او ، و شفع که در آیه بعد مى‏آید به حضرت على و فاطمه زهرا (علیهاالسلام‏) تفسیر شده است .


به هر حال سوگند به این شبهاى دهگانه به هر تفسیرى که باشد دلیل بر اهمیت فوق العاده آنها است چرا که همیشه سوگند به امور مهمه یاد مى‏کنند جمع میان معانى نیز ممکن است.


سپس سوگندها را ادامه داده مى‏افزاید : قسم به زوج و فرد ( و الشفع و الوتر).



تفسیر نمونه ج : 26ص :444


در اینکه منظور از شفع و وتر ( زوج و فرد ) در این آیه چیست ؟ مفسران اقوال و احتمالات فراوانى ذکر کرده‏اند : بعضى بالغ بر بیست قول و بعضى از آن هم فراتر رفته و بالغ بر سى و شش قول نقل کرده‏اند ! .


و مهمترین آنها اقوال زیر است.


1 -منظور اعداد زوج و فرد است ، مطابق این تفسیر خداوند به کل اعداد که از زوج و فرد تشکیل شده است سوگند یاد کرده ، اعدادى که همه محاسبات و نظامها بر محور آن مى‏چرخد ، و سراسر عالم هستى را فرا مى‏گیرد ، گوئى فرموده است قسم به نظم و حساب ، و در حقیقت مهمترین مطلب در جهان هستى همین مساله نظم و حساب و عدد است و در زندگى انسانها نیز پایه اصلى را تشکیلمى‏دهد.


2 -منظور از شفع مخلوقات است چرا که همه آنها داراى زوج و قرینى هستند و منظور از وتر خدا است که هیچ شبیه و نظیر و مانند ندارد ، بعلاوه ممکنات همگى مرکب از ماهیت و وجود هستند که در فلسفه از آن تعبیر به زوج ترکیبى مى‏شود ، تنها هستى بى‏انتها و بدون ماهیت ذات پاک خدا است ( این تفسیر در بعضى از روایات معصومین به آن اشاره شده است).


3 -منظور از زوج و فرد کل مخلوقات جهان است که از یک نظر بعضى زوجند و بعضى فرد.



تفسیر نمونه ج : 26ص :445


4 -منظور نمازها است که بعضى از نظر تعداد رکعات زوج است و بعضى فرد ( این معنى نیز در روایتى از معصومین (علیهم‏السلام‏) نقل شده است ) یا اینکه منظور همان نماز شفع و وتر است که در آخر نافله شب خوانده مى‏شود .


5 -منظور از شفع روز ترویه ( هشتم ماه ذى الحجة که حاجیان آماده کوچ به عرفات مى‏شوند ) و منظور از وتر روز عرفه است که زائران خانه خدا در عرفاتند ، یا اینکه منظور از شفع روز عید قربان ( دهم ذى الحجه ) و منظور از وتر روز عرفه است ( این تفسیر نیز در روایات معصومین آمده است).


عمده آن است اگر الف و لام در این دو کلمه براى عموم باشد همه این معانى در آن جمعمى‏گردد ، چرا که هر کدام از این تفسیرها و غیر اینها بیان مصداقى است از مصداقهاى شفع و وتر ، و ذکر هر یک به خصوص به معنى انحصار در آن مفهوم نیست ، بلکه از قبیل تطبیق بر یک مصداق روشن است.


ولى اگر الف و لام در آنها براى عهد باشد اشاره به زوج و فرد خاصى است ، و در اینجا به تناسب سوگندهاى گذشته دو معنى از همه مناسبتر است نخست اینکه منظور روز عید و روز عرفه باشد که با شبهاى دهگانه آغاز ذى الحجه مناسبت کامل دارد ، و مهمترین قسمتهاى مناسک حج در آنها انجام مى‏شود ، و یا اینکه نمازها است به تناسب سوگند به فجر کهوقت سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است به خصوص اینکه هر دو تفسیر در روایاتى که از معصومین نقل شده نیز وارد است.


و بالاخره در آخرین سوگند مى‏فرماید : و قسم به شب هنگامى که به


تفسیر نمونه ج : 26ص :446


سوى صبحگاهان و روشنائى روز پیش مى‏رود ( و اللیل اذا یسر).


چه تعبیر جالبى که راه رفتن را به خود شب نسبت داده است ؟ آن هم راه رفتن در شب ( زیرا یسر از ماده سرى ( بر وزن شما ) به گفته راغب در مفردات به معنى راه رفتن در شب است).


گوئى شب موجود زنده‏اى است و داراى حس و حرکت که در تاریکى خود گام برمى‏دارد ، و به سوى صبحى روشن حرکت مى‏کند .


آرى قسم به آن تاریکى یاد شده که رو به سوى روشنائى است ، تاریکى متحرک نه ایستا و ثابت ، تاریکى آن گاه وحشتناک است که به صورت ثابت در آید ، اما اگر در آن حرکتى باشد به سوى نور ، پر ارزش است.


بعضى نیز گفته‏اند که ظلمت شب بر صفحه کره زمین در حال حرکت است و اصولا آنچه از شب مهم و مفید و حیاتبخش است همین شبى است که در حال حرکت مى‏باشد ، یعنى دائما و به طور متناوب جاى خود را با روز عوض مى‏کند که اگر شب در نیمى از کره میخکوب شود هم آن نیم مى‏میرد ، و هم نیم دیگر که در برابر تابش دائم آفتاب قرار گرفته است ! در اینکه منظور از شب در اینجا چیست ؟ آیا همه شبهاست یا شب خاصى ؟ باز در میان مفسران گفتگو است ، اگر الف و لام آن به معنى عموم باشد تمام شبها را شامل مى‏شود که خود آیتى است از آیات خدا ، و پدیده‏اى است از پدیده‏هاى مهم آفرینش .


و اگر الف و لام آن عهد باشد اشاره به شب معینى است ، و به تناسب سوگندهاى گذشته منظور شب عید قربان است که حاجیان از عرفات به مزدلفه ( مشعر الحرام ) و بعد از گذراندن شب را در آن وادى مقدس


تفسیر نمونه ج : 26ص :447


به هنگام طلوع آفتاب به سوى سرزمین منى روان مى‏شوند ( این تفسیر در روایاتى که از معصومین نقل شده نیز آمده است ) .


کسانى که از نزدیک منظره آن شب را در عرفات و مشعر دیده‏اند مى‏دانند که چگونه از هر گوشه و کنار هزاران هزار نفر در حال حرکتند ، گوئى احساس مى‏کند که شب با تمام وجودش در آنجا حرکت مى‏کند ، درست است که حجاج در حرکتند اما این حرکت عمومى به قدرى گسترده است که گوئى تمام زمین و زمان در حرکت است و این تنها وقتى احساس مى‏شود که انسان شب عید را در آن سرزمین باشد و معنى و اللیل اذا یسر را با چشم خود ببیند.


به هر حال شب به هر معنى بوده باشد ( عام یا خاص ) از آیات عظمت الهى است ، و از موضوعات پر اهمیت عالم هستى ، شب حرارت هوا را تعدیل مى‏کند ، و به همه موجودات آرامش مى‏بخشد ، و جو آرامى براى راز و نیاز به درگاه خدا فراهم مى‏سازد ، و اما شب عید قربان که آن را لیله جمع مى‏نامند ، آن نیز از عجیب‏ترین شبهاى سال در آن وادى مقدس مشعر الحرام است .


به هر حال پیوند این قسمهاى پنجگانه ( سوگند به فجر ، و شبهاى دهگانه ، و زوج ، و فرد ، و شب به هنگامى که حرکت مى‏کند ) در صورتى که همه را ناظر به ایام ذى الحجه و مراسم بزرگ حج بدانیم روشن است .


در غیر این صورت اشاره به مجموعه‏اى از حوادث مهم عالم تکوین و تشریع شده که نشانه‏هائى هستند از عظمت خداوند و پدیده‏هائى هستند شگفت‏انگیز در عالم هستى.


بعد از ذکر این قسمهاى پر معنى و بیدارگر مى‏افزاید : آیا در آنچه


تفسیر نمونه ج : 26ص :448


گفته شد سوگند مهمى براى صاحبان عقل و خرد وجود ندارد ؟ ! ( هل فى ذلک قسم لذى حجر).


حجر در اینجا به معنى عقل است و در اصل به معنى منع مى‏باشد مثلا گفته مى‏شود قاضى فلانکس را حجر ( بر وزن زجر ) کرد ، یعنى او را از تصرف در اموالش ممنوع ساخت ، و یا اینکه به اطاق حجره گفته مى‏شود چون محلى است محفوظ و ممنوع از اینکه دیگران وارد آن شوند ، و به دامان نیز حجر ( بر وزن فکر ) گفته مى‏شود ، به خاطر حفظ و منع دیگران ، و از آنجا که عقل نیز انسان را از کارهاى نادرست منع مى‏کند از آن تعبیر به حجر شده ، همانگونه که خود واژه عقل نیز به معنى منع است ، لذا به طنابى که بر زانوى شتر مى‏بندند تا مانع حرکت او شود عقال مى‏گویند .


در اینکه مقسم به ( چیزى که این سوگندها به خاطر آن یاد شده است ) چیست ؟ دو احتمال وجود دارد : نخست اینکه جمله ان ربک لبالمرصاد ( پروردگار تودر کمینگاه است ) جواب این قسمها است.


دیگر اینکه جواب قسم محذوف است و آیات آینده که سخن از مجازات طغیانگران مى‏گوید گواه بر آن است ، و در معنى چنین است : قسم به آنچه گفته شد که ما کفار و طغیانگران را عذاب مى‏کنیم.


و به این ترتیب قسم و مقسم به روشن مى‏گردد.



تفسیر نمونه ج : 26ص :449


أَ لَمْ تَرَ کَیْف فَعَلَ رَبُّک بِعَادٍ(6) إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ(7) الَّتى لَمْ یخْلَقْ مِثْلُهَا فى الْبِلَدِ(8) وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصخْرَ بِالْوَادِ(9) وَ فِرْعَوْنَ ذِى الأَوْتَادِ(10) الَّذِینَ طغَوْا فى الْبِلَدِ(11) فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ(12) فَصب عَلَیْهِمْ رَبُّک سوْط عَذَابٍ‏(13) إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ(14)


ترجمه:


6 -آیا ندیدى پروردگارت به قوم عاد چه کرد ؟


7 -و با آن شهر ارم با عظمت.


8 -همان شهرى که نظیرش در بلاد آفریده نشده بود.


9 -و قوم ثمود که صخره‏هاى عظیم را از دره مى‏بریدند ( و از آن خانه و کاخ مى‏ساختند).



تفسیر نمونه ج : 26ص :450


10 -و فرعونى که قدرتمند و شکنجه‏گر بود.


11 -همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند.


12 -و فساد فراوان در آنها ببار آوردند .


13 -لذا خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت.


14 -مسلما پروردگار تو در کمینگاه است.


تفسیر : پروردگارت در کمین ظالمان است


به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهاى پر معنائى در باره مجازات طغیانگران بود ، در این آیات به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین که هر کدام براى خود قدرتى عظیم داشتند ، اما بر مرکب غرور سوار شدند و راه طغیان و کفر را پیش گرفتند اشاره مى‏کند ، و سرنوشت دردناک آنها را روشن مى‏سازد ، تا مشرکان مکه و اقوام دیگر که شاید از آنها بسیار ضعیف‏تر بودند حساب خود را برسند، و از خواب غفلت بیدار شوند.


نخست مى‏فرماید : آیا ندیدى پروردگارت به قوم عاد چه کرد ؟ ؟ ! ( ا لم تر کیف فعل ربک بعاد).


منظور از رؤیت ( دیدن ) در اینجا علم و آگاهى است ، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده که گوئى مردم زمانهاى بعد نیز آن را با چشم خود مى‏دیدند تعبیر به رؤیت شده است.


البته مخاطب در این آیه پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) است ، ولى هشدارى است براى همگان.


عاد همان قوم پیامبر بزرگ خدا هود است بعضى از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق مى‏شود : قبیله‏اىکه در گذشته بسیار دور زندگى


تفسیر نمونه ج : 26ص :451


داشتند ، و قرآن از آنها تعبیر به عاد الاولى کرده است ( نجم - 50).


آنها احتمالا قبل از تاریخ زندگى مى‏کرده‏اند.


قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر ، و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (علیه‏السلام‏) وجود داشتند ، و به نام عاد مشهورند در سرزمین احقاف یا یمن زندگى مى‏کردند.


قامتهائى بلند و اندامى نیرومند داشتند ، و به همین دلیل جنگجویانى زبده محسوب مى‏شدند.


به علاوه از نظر تمدن ظاهرى نیز پیشرفته بودند ، شهرهائى آباد و زمینهاى خرم و سرسبز ، و کاخهاى عظیم و باغهاى پر طراوت داشتند .


بعضى مى‏گویند عاد نام جد این قبیله است ، و قبیله را معمولا بنام جد آن قبیله مى‏خواندند.


سپس مى‏افزاید : همان شهر ارم پرشکوه و عظیم ( ارم ذات العماد).


در اینکه ارم نام شخص یا قبیله است ، یا محل و شهرى است ؟ در میان مفسران گفتگو است.


زمخشرى در کشاف از بعضى نقل مى‏کند که عاد فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام فرزند نوح است ، و از آنجا که نام جد قبیله بر آن قبیله اطلاق مى‏شده به قبیله عاد نیز ارم مى‏گفتند.


بعضى نیز معتقدند که ارم همان عاد اولى است ، و عاد قبیله دوم است در حالى که بعضى دیگر معتقدند ارم نام شهر و سرزمین آنها است .


ولى مناسب با آیه بعد این است که ارم نام شهر بى‏نظیر آنها باشد.



تفسیر نمونه ج : 26ص :452


عماد به معنى ستون و جمع آن عمد ( بر وزن شتر).


بنابر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیکرهاى ستون مانند قوم عاد است ، و بنابر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و کاخهاى رفیع و ستونهاى عظیمى است که در این کاخها به کار رفته بود ، و در هر دو صورت اشاره‏اى است به قدرت و قوت قوم عاد.


ولى تفسیر دوم ( یعنى ستونهاى عظیم کاخهاى آنها ) مناسبتر است .


و لذا در آیه بعد مى‏افزاید : همان شهر و دیارى که مانند آن در بلاد آفریده نشده بود ( التى لم یخلق مثلها فى البلاد).


این تعبیر نشان مى‏دهد که منظور از ارم همان شهر است ، نه قبیله و طایفه.


و شاید به همین دلیل است که بعضى از مفسران بزرگ همین تفسیر را پذیرفته‏اند و ما نیز آن را ترجیح دادیم.


بعضى از مفسران داستان مفصلى از کشف شدن شهر زیبا و پرشکوه ارم در بیابانهاى جزیرة العرب ، و صحارى عدن ، نقل کرده‏اند که از ساختمان با عظمت و زینت آلات فوق العاده عجیب و بى‏نظیر آن سخن مى‏گوید ولى داستان مزبور به افسانه یا خواب شبیه‏تر است تا به یک واقعیت ! اما به هر حال جاى تردید نیست که قوم عاد و شهرهاى آنان از نیرومندترین قبائل ، و پیشرفته‏ترین بلاد بود ، و همانگونه که قرآن اشاره مى‏کند همانند آن در بلاد پیدا نمى‏شد .


داستانهاى زیادى نیز از بهشت شداد که فرزند عاد بوده در افواه،


تفسیر نمونه ج : 26ص :453


و تواریخ وجود دارد ، تا آنجا که بهشت شداد و باغهاى ارم به صورت ضرب المثل درآمده ، ولى این داستانها به اساطیر شبیه‏تر است ، اساطیرى که ریشه‏اى از واقعیت دارد ، اما پیرامونآن شاخ و برگهاى زیادى درست کرده‏اند.


سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین مى‏رود و مى‏فرماید : آیا ندیدى پروردگارت با قوم ثمود چه کرد ، همان قومى که صخره‏هاى عظیم را در وادى مى‏بریدند و از آن خانه‏ها و کاخها مى‏ساختند ( و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد).


قوم ثمود از قدیمى‏ترین اقوامند و پیامبرشان صالح (علیه‏السلام‏) بود ، و در سرزمینى بنام وادى القرى میان مدینه و شام زندگى داشتند ، تمدنى پیشرفته و زندگانى مرفه ، و صاحب ساختمانهاى عظیم و پیشرفته بودند.


بعضى گفته‏اند : ثمود نام پدر قبیله بود که به آن نام نامیده شده‏اند .


جابوا در اصل از جوبة ( بر وزن توبه ) به معنى زمین پست گرفته شده ، سپس به معنى قطع و بریدن هر قطعه زمینى آمده است ، و پاسخ کلام را از این رو جواب نامیده‏اند که گوئى هوا را قطع مى‏کند و از دهان گوینده به گوش شنونده مى‏رسد ( یا به این جهت که سؤال را قطع کرده و به آن پایان مى‏دهد).


به هر حال منظور در اینجا بریدن قطعات کوهها ، و ایجاد خانه‏هاى مطمئن است ، همانگونه که در آیه 82 سوره حجر در باره همین قوم ثمود


تفسیر نمونه ج : 26ص :454


مى‏خوانیم : و کانوا ینحتون من الجبال بیوتا آمنین : آنها در دل کوهها خانه‏هاى امن مى‏تراشیدند نظیر همین معنى در آیه 149 سوره شعراء نیز آمده ، و در آنجا تعبیر به بیوتا فارهین شده که دلیل بر آن است آنها در این خانه‏ها به عیش و نوش و هوسرانى مى‏پرداختند .


بعضى گفته‏اند قوم ثمود نخستین قومى بودند که بریدن سنگها را از کوه و ایجاد خانه‏هاى محکم در دل کوهها اقدام کردند.


واد که در اصل وادى بوده ، و به معنى بستر رودخانه ، یا محل عبور سیلابها ، و گاه به معنى دره نیز آمده چرا که سیلابها از دره‏هائى که در کنار کوهها است مى‏گذرد.


و در اینجا مناسبمعنى دوم یعنى دره‏ها و کوهپایه‏ها است زیرا با توجه به آیات دیگر قرآن که در باره این قوم سخن مى‏گوید و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانه‏هاى خود را در دامنه کوهها مى‏ساختند ، به این ترتیب که سنگها را مى‏بریدند و در درون آنها خانه‏هاى امنى ایجاد مى‏کردند.


در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در غزوه تبوک در مسیر خود به شمال عربستان به وادى ثمود رسید ، در حالى که سوار بر اسب بود ، فرمود سرعت کنید که شما در سرزمین ملعون و نفرین شده‏اى هستید.


بدون شک قوم ثمود نیز در عصر خود تمدنى پیشرفته و شهرهائى آباد داشتند ، ولى باز در اینجا به اعداد و ارقامى برخورد مى‏کنیم که مبالغه‏آمیز یا افسانه به نظر مى‏رسد ، مثل اینکه جمعى از مفسران نوشته‏اند که آنها یکهزار و هفتصد شهر ساخته بودند که همه آنها از سنگ بود !


تفسیر نمونه ج : 26ص :455


سپس به سومین قوم پرداخته ، مى‏گوید : و همچنین فرعون صاحب قدرت ! ( و فرعون ذى الاوتاد).


اشاره به اینکه آیا ندیدى خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بیدادگر چه کرد ؟ ! اوتاد جمع وتد ( بر وزن صمد ) به معنى میخ است.


در اینکه چرا فرعون را ذى الاوتاد گفته‏اند تفسیرهاى مختلفى است ، نخست اینکه او داراى لشکر فراوانى بود که بسیارى از آنها در خیمه‏ها زندگى مى‏کردند ، و چادرهاى نظامى را که براى آنها بر پا مى‏شد با میخها محکم مى‏کردند .


دیگر اینکه بیشترین شکنجه فرعون نسبت به کسانى که مورد خشم او قرار مى‏گرفتند این بود که آنها را به چهار میخ مى‏کشید ، دستها و پاهاى او را با میخ به زمین مى‏بست ، یا با میخ به زمین مى‏کوبید ، و یا او را بر روى قطعه چوبى مى‏خواباندند و دست و پاى او را با میخ به آن مى‏کوبیدند ، یا مى‏بستند و به همان حال رها مى‏کردند تا بمیرد ! این تفسیردر حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) نقل شده چنانکه در تواریخ آمده هنگامى که همسرش آسیه به موسى (علیه‏السلام‏) ایمان آورد او را به همین صورت شکنجه کرد و کشت.


دیگر اینکه : ذى الاوتاد اصولا کنایه از قدرت و استقرار حکومت است.


البته این سه تفسیر با هم منافاتى ندارد و ممکن است در معنى آیه جمع باشد.



تفسیر نمونه ج : 26ص :456


سپس در یک جمع‏بندى به اعمال این اقوام سه‏گانه اشاره کرده ، مى‏افزاید : همانها که در شهرها طغیان کردند ( الذین طغوا فى البلاد).


و فساد فراوان در آنها ببار آوردند ( فاکثروا فیها الفساد ) .


فساد که شامل هر گونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانى و عیاشى مى‏شود در واقع یکى از آثار طغیان آنها بود ، و هر قوم طغیانگرى سرانجام در فساد همه جانبه فرو مى‏رود.


سپس در یک جمله کوتاه و پر معنى به مجازات دردناک همه این اقوام طغیانگر اشاره کرده ، مى‏افزاید : لذا خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت ( فصب علیهم ربک سوط عذاب).


سوط به معنى تازیانه و در اصل به معنى مخلوط کردن چیزى به چیزى است سپس به تازیانه که از رشته‏هاى مختلف چرم و مانند آن بافته شده اطلاق گردیده است ، و بعضى آن را کنایه از عذاب مى‏دانند ، عذابى که با گوشت و خون انسان آمیخته مى‏شود ، و او را سخت ناراحت مى‏کند .


در کلام امیر مؤمنان على (علیه‏السلام‏) در مورد امتحان مى‏خوانیم : و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر : سوگند به کسى که پیامبر را به حق مبعوث کرد ، به سختى ، مورد آزمایش قرار مى‏گیرید ، و غربال مى‏شوید ، و مانند محتویات دیگ به هنگام جوشش مخلوط و زیر و رو خواهید شد.


تعبیر به صب که در اصل به معنى فرو ریختن آب است در اینجا اشاره


تفسیر نمونه ج : 26ص :457


به شدت و استمرار اینعذاب است و ممکن است اشاره به تطهیر صفحه زمین از وجود این طاغیان باشد ، و به هر حال از همه معانى سوط مناسبتر همان معنى اول یعنى تازیانه است ، تعبیرى که در گفتگوهاى روزمره نیز رائج است که مى‏گوئیم فلانکس تازیانه عذاب را بر پشت دشمن کوبید.


این تعبیر کوتاه اشاره به مجازاتهاى شدید و مختلفى است که دامنگیر این اقوام شد ، اما عاد به گفته قرآن مجید به وسیله تندباد سرد و سوزناک هلاک شدند و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیة ( حاقه - 6).


و اما قوم ثمود بوسیله صیحه عظیم آسمانى نابود شدند فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة(حاقه - 5).


و اما قوم فرعون در میان امواج نیل غرق و مدفون گشتند فاغرقناهم اجمعین ( زخرف - 55).


و در آخرین آیه مورد بحث به عنوان هشدارى به همه کسانى که در مسیر آن اقوام طغیانگر گام برمى‏دارند ، مى‏فرماید : مسلما پروردگار تو در کمینگاه است ( ان ربک لبالمرصاد).


مرصاد از ماده رصد به معنى آمادگى براى مراقبت از چیزى است ، و معادل آن در فارسى کمینگاه است ، این واژه معمولا در جائى به کار مى‏رود که افراد ناچارند از گذرگاهى بگذرند ، و شخصى در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است ، و در مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسى مى‏تواند از چنگال عذاب الهى بگریزد ، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات مى‏نماید .


بدیهى است خداوند مکان ندارد ، و در گذرگاهى نمى‏نشیند ، این تعبیر


تفسیر نمونه ج : 26ص :458


کنایه از احاطه قدرت پروردگار به همه جباران و طغیانگران و مجرمان است ، و لذا در حدیثى از على (علیه‏السلام‏) آمده است که معناى این آیه این است : ان ربک قادر على ان یجزى اهل المعاصى جزائهم : پروردگارت توانائى دارد که کیفر گنهکاران را به آنها بدهد.


در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم که فرمود : المرصاد قنطرة على الصراط ، لا یجوزها عبد بمظلمة عبد : مرصاد پلى است بر طریقى که از روى جهنم مى‏گذرد کسى که حق مظلومى بر گردن او باشد از آنجا نخواهد گذشت .


و این در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است چرا که کمینگاه الهى منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست ، خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالم است ، و عذاب اقوام سه گانه پیشین مصداق بارز آن است.


تعبیر به ربک ( پروردگار تو ) اشاره به این است که سنت الهى در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جارى مى‏شود ، هم تسلى خاطرى است براى پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه‏توز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد ، و هم اعلام خطرى است به آنها که هر گونه ظلم و ستمى را به پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و مؤمنان روا مى‏داشتند ، آنها باید بدانند کسانى که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد ، یک طوفان ، و یا یک جرقه و صیحه آسمانى ، تاب مقاومت نیاوردند ، اینها چگونه فکر مى‏کنند مى‏توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهى نجات یابند .


در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏خوانیم .


که فرمود : روح الامین


تفسیر نمونه ج : 26ص :459


به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف مى‏سازد ، جهنم را مى‏آورد ، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن مى‏نهد ، و بر صراط سه پل قرار دارد ، روى پل اول امانت و درستکارى و رحمت و محبت است ! و بر پل دوم نماز ! و بر پل سوم عدل پروردگار جهان ! و به مردم دستور داده مى‏شود که از آن بگذرند ، آنها که در امانت و رحم کوتاهى کرده‏اند در پل اول مى‏مانند ، و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهى کرده باشند ، در پل دوم مى‏مانند ، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهى قرار مى‏گیرند ، و این است معنى آیه ان ربک لبالمرصاد .


در سخنان على (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم : و لئن امهل الله الظالم فلن یفوت اخذه ، و هو له بالمرصاد ، على مجاز طریقه ، و بموضع الشجى من مساغ ریقه : اگر خداوند ظالم را مهلت دهد هرگز مجازات او از بین نمى‏رود ، او بر سر راه در کمین ستمگران است ، و چنان گلوى آنها را در دست دارد که هر زمان بخواهد آن را چنان مى‏فشارد که حتى آب دهان از گلویشان فرو نرود.



تفسیر نمونه ج : 26ص :460


فَأَمَّا الانسنُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبى أَکْرَمَنِ‏(15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبى أَهَنَنِ‏(16) َکلابَل لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ‏(17) وَ لا تحَضونَ عَلى طعَامِ الْمِسکِینِ‏(18) وَ تَأْکلُونَ الترَاث أَکلاً لَّمًّا(19) وَ تحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا(20)


ترجمه:


15 -اما انسان هنگامى که خداوند او را براى آزمایش اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد ( مغرور مى‏شود و ) مى‏گوید:پروردگارم مرا گرامى داشته!.


16 -و اما هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مایوس مى‏شود و مى‏گوید پروردگارم مرا خوار کرده!


17 -چنان نیست که شما خیال مى‏کنید ، بلکه شما یتیمان را گرامى نمى‏دارید.


18 -و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمى‏کنید.



تفسیر نمونه ج : 26ص :461


19 -و میراث را ( از طریق مشروع و نامشروع ) جمع کرده مى‏خورید.


20 -و مال و ثروت را بسیار دوست مى‏دارید.


تفسیر : نه از نعمتش مغرور باش و نه از سلب نعمت مایوس!


در تعقیب آیات گذشته که به طغیانگران هشدار مى‏داد و آنها را به مجازات الهى تهدید مى‏کرد ، در آیات مورد بحث به مساله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مساله زندگى انسان محسوب مى‏شود مى‏پردازد .


نخست مى‏فرماید : اما انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش اکرام کند و نعمت بخشد ، مغرور مى‏شود ، و مى‏گوید : خداوند مرا گرامى داشته است ! ( فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن).


او نمى‏داند که آزمایش الهى گاه با نعمت است ، و گاه با انواع بلا ، نه روى آوردن نعمت باید مایه غرور گردد ، و نه بلاها مایه یاس و نومیدى ، ولى این انسان کم ظرفیت در هر دو حال هدف آزمایش را فراموش مى‏کند ، به هنگام روى آوردن نعمت چنان مى‏پندارد که مقرب درگاه خدا شده ، و این نعمت دلیل بر آن قرب است .


قابل توجه اینکه در آغاز آیه مى‏گوید : خداوند او را مورد اکرام قرار مى‏دهد ولى در ذیل آیه از اینکه انسان خود را مورد اکرام خدا مى‏بیند ملامت مى‏شود این به خاطر آن است که اکرام اول به همان معنى انعام است و اکرام دوم به معنى قرب در درگاه خداست.



تفسیر نمونه ج : 26ص :462


و اما هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد ، مایوس مى‏شود و مى‏گوید : پروردگارم مرا خوار کرده ! ( و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربى اهانن ) .


یاس سر تا پاى او را فرا مى‏گیرد ، و از پروردگارش مى‏رنجد و ناخشنود مى‏شود ، غافل از اینکه اینها همه وسائل آزمایش و امتحان او است ، امتحانى که رمز پرورش و تکامل انسان ، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب ، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.


این دو آیه هشدار مى‏دهد که نه اقبال نعمت دلیل بر تقرب به خدا است ، و نه ادبار نعمت دلیل بر دورى از حق ، اینها مواد مختلف امتحانى است که خداوند طبق حکمتش هر گروهى را به چیزى آزمایش مى‏کند ، این انسانهاى کم‏ظرفیتند که گاه مغرور ، و گاه مایوس مى‏شوند .


در آیه 51 فصلت نیز آمده است : و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نا بجانبه و اذا مسه الشر فذو دعاء عریض : هنگامى که نعمتى به انسان مى‏دهیم روى مى‏گرداند و با تکبر از حق دور مى‏شود ، اما هنگامى که مختصر ناراحتى به او برسد پیوسته دعا مى‏کند و بیتابى مى‏نماید.


و در آیه 9 سوره هود آمده است : و لئن اذقنا الانسان منا رحمة ثم نزعناها منه انه لیؤس کفور : هر گاه ما به انسان رحمتى بچشانیم سپس از او بگیریم نومید و ناسپاس مى‏شود.


این دو آیه علاوه بر اینکه مساله آزمایش الهى را از طرق مختلف گوشزد مى‏کند این نتیجه را نیز مى‏بخشد که هرگز نباید برخوردار شدن از نعمتها ، و یا محرومیت از آن را دلیل بر شخصیت و مقام در پیشگاه خداوند ، و یا دورى از ساحت مقدس او بدانیم ، بلکه معیار همیشه و همه جا ایمان و تقوى است .



تفسیر نمونه ج : 26ص :463


چه بسیار پیامبرانى که به انواع مصائب در این دنیا گرفتار شدند ، و در مقابل چه بسیار کفار ستمگرى که از انواع نعمتها برخوردار بودند ، و این است طبیعت زندگى دنیا.


در ضمن ، این آیه اشاره سربسته‏اى بهفلسفه بلاها و حوادث دردناک نیز مى‏کند.


سپس به شرح اعمالى که موجب دورى از خدا و گرفتارى در چنگال مجازات الهى مى‏شود پرداخته ، مى‏فرماید : چنان نیست که شما خیال مى‏کنید ( که اموالتان دلیل بر مقام شما نزد پروردگار است ، بلکه اعمالتان حاکى از دورى شما از خدا است ) شما یتیمان را گرامى نمى‏دارید ( کلا بل لا تکرمون الیتیم).


و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمى‏کنید ( و لا تحاضون على طعام المسکین).


قابل توجه اینکه در مورد یتیمان از اطعام سخن نمى‏گوید ، بلکه از اکرام سخن مى‏گوید ، چرا که در مورد یتیم تنها مساله گرسنگى مطرح نیست ، بلکه از آن مهمتر جبران کمبودهاى عاطفى او است ، یتیم نباید احساس کند که چون پدرش را از دست داده خوار و ذلیل و بى‏مقدار شده ، باید آنچنان مورد اکرام قرار گیرد که جاى خالى پدر را احساس نکند ، و لذا در روایات اسلامى به مساله محبت و نوازش یتیمان اهمیت خاصى داده شده است : در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم ما من عبد یسمح یده على رأس یتیم رحمة له الا اعطاه الله بکل شعرة نورا یوم القیامة : هیچ بنده‏اى دست مرحمت بر سر یتیمى نمى‏کشد مگر اینکه خداوند به تعداد موهائى که از زیر


تفسیر نمونه ج : 26ص :464


دست او مى‏گذرد نورى در قیامت به او مى‏بخشد.


در آیه 9 سوره ضحى نیز آمده است : فاما الیتیم فلا تقهر : اما یتیم را مورد قهر و تحقیر قرار مده.


و این درست در مقابل چیزى است که در جوامع دور از ایمان و اخلاق همچون جامعه عصر جاهلیت دیروز و امروز رواج داشته و دارد ، که نه تنها به انواع حیله‏ها براى تملک اموال یتیمان متوسل مى‏شوند بلکه خود او را در جامعه چنان تنها مى‏گذارند که درد یتیمى و فقدان پدر را به تلخ‏ترین صورتى احساس مى‏کند.


از آنچه گفتیم روشن مى‏شود که اکرام یتیمان منحصر به حفظ اموال آنها نیست ، آنچنانکه بعضى از مفسران پنداشته‏اند ، بلکه معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم آن ، و هم امور دیگر را شامل مى‏شود .


جمله تحاضون از ماده حض به معنى تحریص و ترغیب است ، اشاره به اینکه تنها اطعام مسکین کافى نیست ، بلکه مردم باید یکدیگر را بر این کار خیر تشویق کنند ، تا این سنت در فضاى جامعه گسترش یابد.


عجب اینکه در آیه 34 سوره حاقه این موضوع را همردیف عدم ایمان به خداوند بزرگ ذکر کرده مى‏فرماید : انه کان لا یؤمن بالله العظیم و لا یحض على طعام المسکین : او به خداوند بزرگ ایمان نمى‏آورد و دیگران را به اطعام مستمندان تشویق نمى‏کند .



تفسیر نمونه ج : 26ص :465


سپس به سومین کار زشت آنها اشاره کرده و آنها را مورد نکوهش قرار مى‏دهد ، و مى‏افزاید : شما میراث را ( از طریق حلال و حرام ) جمع کرده و مى‏خورید ( و تاکلون التراث اکلا لما).


بدون شک خوردن اموالى که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومى نیست ، بنابر این نکوهش این کار در آیه فوق ممکن است اشاره به یکى از امور زیر باشد : نخست اینکه منظور جمع میان حق خود و دیگران است ، زیرا کلمه لم در اصل به معنى جمع است ، و بعضى از مفسران مانند زمخشرى در کشاف مخصوصا آن را به جمع میان حلال و حرام تفسیر کرده است ، به خصوص اینکه عادت عرب جاهلى این بود که زنان و کودکان را از ارث محروم مى‏کردند ، و حق آنها را براى خود برمى‏داشتند ، و معتقد بودند ارث را باید کسانى ببرند که جنگجو هستند ( زیرا بسیارى از اموالشان از طریق غارت به دست مى‏آمد ، تنها کسانى را سهیم مى‏دانستند که قدرت بر غارتگرى داشته باشند ! ) .


دیگر اینکه وقتى ارثى به شما مى‏رسد به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمى‏کنید ، جائى که با اموال ارث که بدون زحمت به دست مى‏آید چنین مى‏کنید ، مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخیل‏تر و سخت‏گیرتر خواهید بود و این عیب بزرگى است .


سوم اینکه منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است زیرا بسیار دیده شده است که افراد بى‏ایمان ، یا بى‏بندوبار هنگامى که دستشان به اموال


تفسیر نمونه ج : 26ص :466


ارث مى‏رسد به هیچوجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمى‏کنند ، و از اینکه آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند حداکثر سوء استفاده را مى‏کنند ، و این از زشت‏ترین و شرم‏آورترین گناهان است.


جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است.


بعد به چهارمینعمل نکوهیده آنها پرداخته مى‏افزاید : و شما بسیار ثروت و اموال را دوست مى‏دارید ( و تحبون المال حبا جما).


شما افرادى دنیاپرست ، ثروت‏اندوز ، عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستید ، و مسلما کسى که چنین علاقه فوق العاده‏اى به مال و ثروت دارد به هنگام جمع‏آورى آن ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمى‏کند ، و نیز چنین شخصى حقوق الهى آن را اصلا نمى‏پردازد ، و یا کم مى‏گذارد ، و نیز چنین کسى که حب مال تمام قلبش را فرا گرفته جائى براى یاد خدا در دل او نیست.


و به این ترتیب بعد از ذکر آزمایش انسانها به وسیله نعمت و بلا آنها را متوجه به چهار آزمایش مهم که این گروه مجرم در همه آنها ناکام و مردود شده بودند مى‏کند : آزمایش در مورد یتیمان .


اطعام مستمندان.


آزمایش جمع‏آورى سهام ارث از طریق مشروع و نامشروع.


و بالاخره آزمایش جمع اموال بدون هیچ قید و شرط.



تفسیر نمونه ج : 26ص :467


و عجب اینکه تمام این آزمونها جنبه مالى دارد ، و در واقع اگر کسى از عهده آزمایشهاى مالى برآید آزمایشهاى دیگر براى او آسانتر است.


این مال و ثروت دنیا است که به قول معروف ایمان فلک داده به باد چرا بزرگترین لغزشهاى فرزندان آدم در همین قسمت است ؟ کسانى هستند در حدى از مال امینند ، اما هنگامى پیمانه آنها پر شود و از آن حد بگذرد وسوسه‏هاى شیطان آنها را به خیانت مى‏کشاند ، مؤمنان راستین کسانى هستند که امانت و درستکارى و رعایت حقوق واجب و مستحب دیگران را در هر حدى از مال و بدون هیچ قید و شرط رعایت کنند چنین کسانى مى‏توانند دم از ایمان و تقوى زنند .


کوتاه سخن اینکه کسانى که از عهده امتحانات مالى در هر اندازه و کمیت و در هر شرایط برآیند افرادى قابل اعتماد متقى و پرهیزکار و با شخصیتند ، و بهترین دوستان و یاران محسوب مى‏شوند ، آنها در زمینه‏هاى دیگر نیز ( غالبا ) افراد پاک و درستى هستند ، تکیه آیات فوق بر آزمونهاى مالى نیز از همین جهت است .



تفسیر نمونه ج : 26ص :468


َکلا إِذَا دُکَّتِ الأَرْض دَکًّا دَکًّا(21) وَ جَاءَ رَبُّک وَ الْمَلَک صفًّا صفًّا(22) وَ جِاى‏ءَ یَوْمَئذِ بجَهَنَّمَیَوْمَئذٍ یَتَذَکرُ الانسنُ وَ أَنى لَهُ الذِّکْرَى‏(23) یَقُولُ یَلَیْتَنى قَدَّمْت لحَِیَاتى‏(24) فَیَوْمَئذٍ لا یُعَذِّب عَذَابَهُ أَحَدٌ(25) وَ لا یُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ(26)


ترجمه:


21 -چنان نیست که آنها خیال مى‏کنند ، در آن هنگام که زمین سخت درهم کوبیده شود .


22 -و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند.


23 -و در آن روز جهنم را حاضر کنند ( آرى ) در آن روز انسان متذکر مى‏شود ، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد.


24 -مى‏گوید : ایکاش براى این زندگى چیزى فرستاده بودم.


25 -در آن روز هیچکس عذابى همانند عذاب او نمى‏کند.


26 -و هیچکس همچون او کسى را به بند نمى‏کشد.



تفسیر نمونه ج : 26ص : 469


تفسیر : روزى بیدار مى‏شوند که کار از کار گذشته!


به دنبال نکوهشها که در آیات قبل از طغیانگران دنیاپرست و متجاوز به حقوق دیگران شده بود ، در این آیات به آنها اخطار مى‏کند که سرانجام قیامتى در کار است ، و حساب و کتاب و مجازات شدیدى در پیش است ، باید خود را براى آن آماده کنند .


نخست مى‏فرماید : چنان نیست که آنها خیال مى‏کنند ( که حساب و کتابى در کار نیست ، و اگر خدا مال و ثروتى به آنها داده به خاطر احترام آنها بوده نه براى آزمایش و امتحان ) ( کلا).


در آن هنگام که زمین سخت درهم کوبیده شود ( اذا دکت الارض دکا دکا).


دک در اصل به معنى زمین نرم و صاف است ، و سپس به درهم کوبیدن در ارتفاعات و ساختمانها و صاف کردن آن اطلاق شده ، دکان به محلى گفته مى‏شود که صاف و بدون پستى و بلندى است ، و دکه به سکوئى مى‏گویند که آن را صاف و آماده نشستن کرده‏اند .


تکرار دک در آیه فوق براى تاکید است.


رویهمرفته این تعبیر اشاره به زلزله‏ها و حوادث تکاندهنده پایان دنیا و آغاز رستاخیز است ، چنان تزلزلى در ارکان موجودات رخ مى‏دهد که کوهها همه از هم متلاشى شده ، و زمینها صاف و مستوى مى‏شوند ، چنانکه در آیه 106 - 108 سوره طه آمده است : و یسئلونک عن الجبال فقل ینسفها ربى نسفا فیذرها قاعا صفصفا لا ترى فیها عوجا و لا امتا : از تو در باره کوهها سؤال مى‏کنند ، بگو : پروردگارم آنها را بر باد مى‏دهد ، سپس زمین را صاف و هموار و بى‏آب و گیاه


تفسیر نمونه ج : 26ص :470


مى‏سازد ، به گونه‏اى که هیچ پستى و بلندى در آن نمى‏بینى ! بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنى ویرانى جهان ، مرحله دوم آغاز مى‏شود و انسانها همگى به زندگى باز مى‏گردند ، و در دادگاه عدل الهى حاضر مى‏شوند و در آن هنگام فرمان پروردگارت فرا رسد ، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند ( و جاء ربک و الملک صفا صفا).


و گرداگرد حاضران در محشر را مى‏گیرند و آماده اجراى فرمان حقند .


این ترسیمى است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانائى انسان بر فراز چنگال عدالت.


تعبیر به جاء ربک ( پروردگار تو مى‏آید ) کنایه از فرا رسیدن فرمان خدا براى رسیدگى به حساب خلایق است.


یا اینکه منظور ظهور آیات عظمت و نشانه‏هاى خداوند است.


و یا منظور از ظهور پروردگار ظهور معرفت او در آن روز است به گونه‏اى که جاى انکار براى هیچکس باقى نمى‏ماند ، گوئى همه با چشم ، ذات بى‏مثالش را مشاهده مى‏کنند ، و به هر حال مسلم است که آمدن خداوند به معنى حقیقى کلمه که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است ، معنى ندارد چرا که او از جسم و خواص جسم مبرا است .


همین معنى با صراحت در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام‏) نقل


تفسیر نمونه ج : 26ص :471


شده است.


شاهد این تفسیر آیه 33 سوره نحل است که مى‏فرماید : هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکة او یاتى امر ربک : آیا آنها جز این انتظارى دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد ؟ ! تعبیر به صفا صفا اشاره به این است که ملائکه در صفوف مختلفى وارد محشر مى‏شوند و احتمالا فرشتگان هر آسمان در یک صف حضور مى‏یابند و گرداگرد اهل محشر را مى‏گیرند .


سپس مى‏افزاید : و در آن روز جهنم را حاضر کنند و در آن روز انسان متذکر مى‏شود ، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد ( و جى‏ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انى له الذکرى).


از این تعبیر استفاده مى‏شود که جهنم قابل حرکت دادن است ، و آن را به مجرمان نزدیک مى‏کنند ! ، همانگونه که در مورد بهشت نیز در آیه 90 سوره شعرا مى‏خوانیم : و ازلفت الجنة للمتقین : بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مى‏سازند ! گرچه بعضى میل دارند اینها را بر معنى مجازى حمل کنند و کنایه از ظهور بهشت و جهنم در برابر دیدگان نیکوکاران و بدکاران بگیرند ، ولى دلیلى بر این خلاف ظاهر در دست نیست ، بلکه بهتر است آن را به ظاهر خود رها سازیم ، چرا که حقایق عالم قیامت دقیقا بر ما روشن نیست و شرایط حاکم بر آنجا با اینجا تفاوت بسیار دارد ، و هیچ مانعى ندارد که در آن روز بهشت و دوزخ تغییر مکان دهند .



تفسیر نمونه ج : 26ص :472


در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) مى‏خوانیم که وقتى آیه فوق ( و جى‏ء یومئذ بجهنم ) نازل شده رنگ چهره مبارکش دگرگون گشت ، این حالت بر اصحاب گران آمد ، بعضى به سراغ على (علیه‏السلام‏) رفتند و ماجرا را بیان کردند ، على (علیه‏السلام‏) آمد میان دو شانه پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) را بوسید و گفت : اى رسول خدا ! پدرم و مادرم به فدایت باد ، چه حادثه‏اى روى داده ؟ فرمود : جبرئیل آمد و این آیه را بر من تلاوت کرد .


على (علیه‏السلام‏) مى‏گوید : عرض کردم : چگونه جهنم را مى‏آورند.


فرمود : هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى‏کشند و مى‏آورند ! و آن در حال سرکشى است که اگر او را رها کنند همه را آتش مى‏زند ، سپس من در برابر جهنم قرار مى‏گیرم و او مى‏گوید اى محمد ! مرا با تو کارى نیست ، خداوند گوشت تو را بر من حرام کرده ، در آن روز هر کس در فکر خویش است ولى محمد مى‏گوید : رب امتى ! امتى ! پروردگارا ! امتم امتم ! .


آرى هنگامى که انسان مجرم این صحنه‏ها را مى‏بیند تکان مى‏خورد و بیدار مى‏شود ، هاله‏اى از غم و اندوه وجودش را مى‏پوشاند ، نگاهى به گذشته خویش مى‏کند ، و از اعمال خود سخت پشیمان مى‏شود اما این پشیمانى هیچ سودى ندارد.


انسان آرزو مى‏کند بازگردد و گذشته تاریک را جبران کند ، اما درهاى بازگشت به کلى بسته است.


مى‏خواهد توبه کند اما زمان توبه سپرى شده است.


مى‏خواهد اعمال صالحى بجا آورد تا اعمال سوئش را تلافى کند اما پرونده اعمال درهم پیچیده شده .



تفسیر نمونه ج : 26ص :473


اینجا است که فریادش بلند مى‏شود مى‏گوید : ایکاش اعمال صالحى براى زندگى فرستاده بودم ! ( یقول یا لیتنى قدمت لحیاتى).


جالب توجه اینکه نمى‏گوید براى زندگى آخرتم بلکه مى‏گوید براى زندگیم گوئى واژه حیات شایسته غیر زندگى آخرت نیست ، و زندگى زودگذر آمیخته با انواع مصائب در دنیا زندگى محسوب نمى‏شود.


همانگونه که در آیه 64 عنکبوت مى‏خوانیم و ما هذه الحیاة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحیوان لو کانوا یعلمون : این حیات دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست ، و حیات حقیقى حیات آخرت است اگر مى‏دانستند .


آرى آنها که اموال یتیمان را به غارت بردند ، لقمه‏اى در دهان گرسنگان نگذاشتند ، اموال ارث را از این و آن به یغما گرفتند و محبت اموال دنیا تمام قلوبشان را تسخیر کرده بود ، در آن روز آرزو مى‏کنند که ایکاش چیزى براى حیات آخرت که حیات حقیقى و جاویدان است از پیش فرستاده بودند ، ولى این آرزوئى است بى‏نتیجه که هرگز بجائى نمى‏رسد.


سپس در دو جمله کوتاه شدت عذاب الهى را در آن روز تشریح مى‏کند ، مى‏فرماید : در آن روز خداوند او را چنان مجازات مى‏نماید که هیچکس عذابى همانند عذاب او نمى‏کند ( فیومئذ لا یعذب عذابه احد ) .


آرى این طغیانگرانى که به هنگام قدرت بدترین جرائم و گناهان را مرتکب شدند در آن روز چنان مجازات مى‏شوند که سابقه نداشته ، همانگونه که نیکوکاران چنان پاداشهائى مى‏بینند که حتى از خیال کسى نگذشته است ، چرا که او در جاى خود ارحم الراحمین است و در جاى دیگر اشد المعاقبین.



تفسیر نمونه ج : 26ص :474


و نیز در آن روز هیچکس همچون خداوند کسى را به بند نمى‏کشد ( و لا یوثق وثاقه احد).


نه بند و زنجیر او مانندى دارد ، و نه مجازات و عذابش ، چرا چنین نباشد در حالى که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند ، و سخت‏ترین شکنجه‏ها را به آنها دادند .



تفسیر نمونه ج : 26ص :475


یَأَیَّتهَا النَّفْس الْمُطمَئنَّةُ(27) ارْجِعِى إِلى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً(28) فَادْخُلى فى عِبَدِى‏(29) وَ ادْخُلى جَنَّتى‏(30)


ترجمه:


27 -تو اى روح آرام یافته!


28 -به سوى پروردگارت بازگرد در حالى هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.


29 -و در سلک بندگانم داخل شو .


30 -و در بهشتم ورود کن.


تفسیر : اى صاحب نفس مطمئنه!


بعد از ذکر عذاب وحشتناکى که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت مى‏گیرد ، در آیات مورد بحث به نقطه مقابل آن پرداخته ، و از نفوس مطمئنه و مؤمنانى که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته ، و آنها را با یک دنیا لطف و محبت مخاطب ساخته مى‏گوید : اى نفس مطمئنه ! ( یا ایتها النفس المطمئنة).



تفسیر نمونه ج : 26ص :476


به سوى پروردگارت بازگرد ، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ! ( ارجعى الى ربکراضیة مرضیة).


و در سلک بندگانم داخل شو ( فادخلى فى عبادى).


و در بهشتم وارد شو ( و ادخلى جنتى).


چه تعبیرات جالب و دل‏انگیز و روحپرورى ؟ که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن مى‏بارد ! دعوت مستقیم پروردگار ، از نفوسى که در پرتو ایمان به حالت اطمینان و آرامش رسیده‏اند.


دعوت از آنها براى بازگشت به سوى پروردگارشان به سوى مالک و مربى و مصلحشان.


دعوتى که آمیخته با رضایت طرفینى است ، رضایت عاشق دلداده از معشوق ، و رضایت محبوب و معبود حقیقى.


و به دنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن ، و به لباس بندگى مفتخرش کردن ، و در سلک خاصان درگاه او را جاى دادن ! و سپس دعوت از او براى ورود در بهشت ، آنهم با تعبیر وارد بهشتم شو که نشان مى‏دهد میزبان این میهمانى تنها و تنها ذات مقدس او است ، عجب دعوتى ! عجب میزبانى ! و عجب میهمانى ! منظور از نفس در اینجا همان روح آدمى است .


و تعبیر به مطمئنة اشاره به آرامشى است که در پرتو ایمان پیدا و حاصل شده ، چنانکه قرآن مى‏گوید : الا بذکر الله تطمئن القلوب.



تفسیر نمونه ج : 26ص :477


بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام مى‏گیرد ( رعد - 28).


چنین نفسى هم اطمینان به وعده‏هاى الهى دارد ، و هم به راه و روشى که برگزیده مطمئن است ، هم در اقبال دنیا و هم در ادبار دنیا ، هم در طوفانها ، و هم در حوادث و بلاها ، و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است .


منظور از بازگشت به سوى پروردگار به عقیده جمعى از مفسران بازگشت به ثواب و رحمت او است ، ولى بهتر آن است که گفته شود بازگشت به سوى خود او است ، یعنى در جوار قرب او جاى گرفتن ، بازگشتى معنوى و روحانى نه مکانى و جسمانى.


آیا این دعوت به بازگشت به سوى پروردگار تنها در قیامت است ، و یا از لحظهجان دادن و پایان گرفتن عمر ؟ سیاق آیات البته مربوط به قیامت است ، هر چند تعبیر خود این آیه مطلق و گسترده است.


تعبیر به راضیه به خاطر آن است که تمام وعده‏هاى پاداش الهى را بیش از آنچه تصور مى‏کرد قرین واقعیت مى‏بیند ، و آنچنان فضل و رحمت خدا شامل حال او مى‏گردد که یکپارچه رضا و خشنودى مى‏شود و اما تعبیر به مرضیة به خاطر این است که مورد قبول و رضاى دوست واقع شده است.


چنین بنده‏اى ، با چنان اوصاف ، و با رسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل ، حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است دریافته ، و درسلک بندگان خاص خدا گام نهاده ، و مسلما جائى جز بهشت براى او نیست.


در بعضى از تفاسیر آمده است که این آیات در مورد حمزه سید الشهداء نازل شده ، ولى با توجه به اینکه این سوره مکى است این در حقیقت نوعى


تفسیر نمونه ج : 26ص :478


تطبیق است نه شان نزول ، همانگونه که در باره امام حسین نیز در آغاز سوره خواندیم.


جالب اینکه در روایتى که در کافى از امام صادق (علیه‏السلام‏) نقل شده مى‏خوانیم : که یکى از یارانش پرسید آیا ممکن است مؤمن از قبض روحش ناراضى باشد ؟ ! فرمود : نه به خدا سوگند ، هنگامى که فرشته مرگبراى قبض روحش مى‏آید اظهار ناراحتى مى‏کند ، فرشته مرگ مى‏گوید : اى ولى خدا ناراحت نباش ! سوگند به آنکس که محمد (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) را مبعوث کرده من بر تو مهربان‏ترم از پدر مهربان ، درست چشمهایت را بگشا و ببین ، او نگاه مى‏کند ، رسول خدا (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و امیر مؤمنان (علیه‏السلام‏) و فاطمه (علیهاالسلام‏) و حسن (علیه‏السلام‏) و حسین (علیه‏السلام‏) و امامان از ذریه او (علیهم‏السلام‏) را مى‏بیند ، فرشته به او مى‏گوید نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان (علیهم‏السلام‏) دوستان تواند .


او چشمانش را باز مى‏کند و نگاه مى‏کند ، ناگهان گوینده‏اى از سوى پروردگار بزرگ ندا مى‏دهد ، و مى‏گوید : یا ایتها النفس المطمئنة : اى کسى که به محمد و خاندانش اطمینان داشتى ! بازگرد به سوى پروردگارت ، در حالى که تو به ولایت آنها راضى هستى ، و او با ثوابش از تو خشنود است ، داخل شو در میان بندگانم یعنى محمد و اهلبیتش (علیهم‏السلام‏) و داخل شو در بهشتم ، در این هنگام چیزى براى انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از تن جدا شود و به این منادى بپیوندد!.


خداوندا ! ما را به چنان آرامشى مفتخر فرما که شایسته این خطاب بزرگ شویم .



تفسیر نمونه ج : 26ص :479


پروردگارا ! رسیدن به این مقام جز به لطف و عنایتت ممکن نیست ، ما را مشمول الطافت فرما.


خداوندا ! مسلما چیزى از کرمت کم نمى‏شود اگر ما را از صاحبان نفوس مطمئنه قرار دهى ، بیا و بر ما منت گذار و کرم کن.


بار الها ! مى‏دانیم که این آرامش جز در سایه ذکر تو ممکن نیست توفیق ذکر را خودت عنایت فرما.


آمین یا رب العالمین .


پایان سوره فجر و پایان جلد 26 تفسیر نمونه 7 رمضان المبارک 1407.

منبع:اندیشه قم

ناگفته‌های زندانی شیعه از گوانتانامو


ناگفته‌های زندانی شیعه از گوانتانامو
حقوق بشر  -  شاید همه ما می‌خواستیم آن پرواز هرگزبه مقصد نرسد.من درحالی به سخت ترین ندامتگاه دنیا منتقل می شدم.که هیچ جرمی نداشتم و حتی فردی که از قوه قضایی آمریکا آمده بود با بررسی پرونده‌ام، نوید آزادی‌ام را داده بود.اما ظاهرا اقامت در جهنم سوزان، در داستان زندگی‌ام نوشته شده بود.

روزنامه تهران امروزدر گفت وگویی با عنوان "روایت دست اول از جنایت آمریکا در مخوف‌ترین زندان دنیا " به بیان ناگفته‌های زندانی شیعه از گوانتانامو پرداخته است:
« نه حق حرف زدن داشتم، نه حق خوابیدن، نه حق حرکت. لحظه ورودم؛ اسمم فراموش شد و شدم عدد ششصد و نودو پنج. میزبان مخوف من؛ مکانی بود که، گرما در آن بیرحمانه بیداد می‌کرد و پشه‌های مزاحم تنها میزبان همیشگی هستند. باورش سخت بود.اما قساوت هولناکشان خیلی زود می فهماند که خداحافظی با لوازم زنده بودن و هویت انسانی را باور کن. جرمی نداشتم و چهارسال طول کشید تا بدانم دادگاهی برای ثابت کردن جرم وقصور، نزدشان هیچ جایگاهی ندارد. »

راوی این قوانین ناشناخته، دکتر سید محمد علیشاه موسوی گردیزی است. کسی که چهار سال تمام نمی دانست به چه جرمی توسط آمریکایی‌ها، از کنار خانواده اش درافغانستان به جنوب شرقی کوبا و زندان گوانتانامو، پرواز کرده است. کلامش آرام است و محزون، بی‌اجازه حتی کلامت را نمی‌برد. اتهام همکاری با گروه القاعده و تروریست بودن به انسانی چون او در باور نمی‌گنجد. پزشکی که چهار سال تمام از تاریخ هزار وسیصد وهشتاد دو تا هزار سیصد هشتادو شش را ، به همین اتهام، مهمان جهنمی به نام گوانتانامو بوده است. خودش می‌گوید:«آمریکایی‌ها، جلوی چشم خانواده‌ام به خانه‌ام ریختند و گفتند ما خودمان قانونیم اگر با ما همراه نشوی جلوی خانواده‌ات به تو شلیک می‌کنیم و معنی عذاب و زجر را به تو و خانواده‌ات می‌فهمانیم. ابتدا به زندان بگرام در افغانستان منتقل شدم. به جرات می‌توان گفت بگرام به مراتب بدتر از گوانتانامو بود. چیزی که بیش از همه برای من عذاب آور بود این جمله بود که بارها تکرار می‌کردند که شما اکنون در خاک آمریکا هستید و باید بر اساس قوانین آمریکا عمل کنید! پانزده روز با بی‌خوابی شکنجه شدم وسرانجام به علت عدم اثبات جرمم، به زندان گوانتانامو انتقالم دادند!» او با تکیه برنیروی ایمان درونی ؛چهل ماه زندگی درگوانتانامو را تاب آورده است. مکانی که حتی به گفته این «پزشک شیعه» به بلندگوهایش هنگام پخش اذان نمی‌شد اطمینان کرد؛ چون برای دوری زندانی از آداب دینی‌اش تعبیه شده بودند واذان را پس و پیش پخش می‌کردند تا روزه‌ها باطل شوند و تو چاره‌ای جزاعتماد به خورشید افق برای انجام فرایض دینی‌ات پیدا نمی‌کردی.

گفت‌وگوی پیش رو، از ناگفته‌های انسانی است که، در دنیای مدرنی که از انسانیت و حقوق بشر دم زدنش ، جهان را پرکرده است ؛چهارسال به سبک جنگل و به رسم وحوش زندانی و اسیر شده است.


دغدغه ملیت و قانونمندی، از آغاز جوانی
سید محمد علیشاه موسوی گردیزی با آرامشی خاص و با نام و یاد حضرت امیر(ع)، کلامش را آغاز می کند ومی‌گوید:«هنگام کودتای کمونیستی درافغانستان، من دانشجوی پزشکی در کابل بودم. پیروزی انقلاب اسلامی درست با دوران جوانی من همراه بود؛ که این حرکت مردمی، شعارنه شرقی ونه غربی را به رهبری امام خمینی(ره) الگوی خود قرار داده بود؛ این الگونیز به سبب توسعه و اجرایی شدنش به تفکر ما نیز راه پیدا کرد.من هم در بحبوحه همان سالها، ترک تحصیل کردم و به جمع مجاهدین و مبارزین افغانی پیوستم.همچنین مدتی درجنوب و غرب با پیوستن به صفوف جبهه‌های ایران نیز، رزمندگان ایران را همیاری می‌کردم.
بعد از سقوط حکومت کمونیستی در افغانستان، درسم را در رشته پزشکی دانشگاه تهران پیگیری کردم. چیزی از اتمام درسم نگذشته بود، که ریشه‌های تحجر طالبان پا گرفت ومتاسفانه طالبان وجهالتشان بر افغانستان مسلط شدند. با اینکه در دوران مبارزه علیه شوروی، با بسیاری از آنان همسنگر بودم اما تحجر عمیق آنان هرگز برای من پذیرفتنی نبود. به همین خاطر ناگزیر به ترک کشور شدم. بعد از اینکه طالبان نیز با خاک افغانستان خداحافظی کردند؛ شواهد و قرائن خبر از روزهای خوبی برای افغانستان می‌داد.به همین سبب بسیاری از روشنفکران تصور می‌کردند؛ روزهای آباد کردن تن زخمی افغانستان فرا رسیده است. به همین دلیل در انتخابات تصویب قانون اساسی شرکت و در تشکیل مجلس (لویه جرگه) کاندیدا شدم.هدفم از بازگشت به کشورم، تاسیس یک بیمارستان مجهز با امکانات عالی برای هموطنانم بود.اما در آن لحظه تصور نمی‌کردم سالها بین من و این هدف ،وقفه‌ای طولانی بیفتد وتحقق آرزوهایم را، باید به زمانی دور موکول کنم.

آمریکایی‌ها قانون را تحقیر می‌کردند
دکتر علیشاه در ادامه از تلاش ها و آرمان هایش از افغانستان بدون حضور طالبان می گوید :«درآن روزها ،تصور می‌کردم با تصویب قانون اساسی ،قانونمندی و عقل‌گرایی ، بارقه امیدی برکشور افغانستان می‌تاباند اما این امید،عمر دیرینه‌ای نیافت. درست درشب دوم اقامت‌مان در شهر گردیز، آمریکایی‌های مسلح به خانه ما حمله کردند.من فکر می‌کردم قانون اصل مهمی درکشورماست و هنگامی که کسی برای بازجویی یا سوال به خانه کسی مراجعه می‌کند باید حکم قضایی داشته باشد؛ وقتی به فرمانده آمریکایی گفتم:« باید برای ورود به خانه، حکم قضایی یا مجوز ورود داشته باشید. زیرا کشور ما دارای قانون است.» افسر آمریکایی با تمسخر وتهدید ، سینه من را نشانه گرفت و گفت:«ما قانون هستیم واگر مقاومت کنی در برابر خانواده‌ات تورا زخمی خواهیم کرد.» درست در همان لحظه فهمیدم،آرمان‌های ما برای ساختن یک افغانستان قانونمند و مترقی با حضور آمریکایی‌ها محقق نمی‌شود وآنان برای حکومت‌کردن، به خاک افغانستان قدم گذاشته‌اند و شعار احیای نظم و قانون آنان چیزی جز، عوام فریبی برای جهانیان نیست.


اتهام من تا آخرین روز اسارت نامشخص بود این پزشک شیعه درباره دلایل آمریکایی‌ها برای دستگیری و حمله به خانه‌اش می‌گوید:«نیروهای آمریکایی هرگز دلایل منطقی وموجهی برای دستگیری من ارائه ندادند. گویی وقایع کل زندگی من؛ اتهام دستگیری من بود.اتهاماتی نظیر آموزش نظامی دیدن یا مبارزه با حکومت کمونیستی جزو اتهامات بی‌اساس آنها بود.هرچند آنان به ظاهر توجیهاتی ظاهری نیز برای این ادعای واهی می‌تراشیدند. به عنوان مثال من چون نماینده شیعه مردم پکتیا بودم، بسیاری ازسران قبایل به بازدید من آماده بودند. معمولا در افغانستان ،ماشین‌های آمریکایی برای تردد مقدم هستند اما زمانی که من برای بازدید و دیدار به پکتیا سفر کرده بودم، آمریکایی‌ها مجبور به ایست شدند.آنها نیز دلیل دستگیری من را ،طراحی توطئه علیه آمریکایی‌ها و برانگیختن مردم پکتیا بیان می‌کردند.در صورتی که من به عنوان نماینده مردم ،حق دیدار و مذاکره با سران قبایل شهرم را داشتم.علاوه براینها چون من در زمان مبارزه با دولت شوروی با دونفرهمرزم بودم که حالا فرزندانشان جزو سران طالبان و مخالفین آمریکایی‌ها در استان پکتیا بودند ،دلیل ناموجه دیگری بدون اینکه مدرکی داشته باشند، به اتهامات ناوارد خود می افزودند.


بگرام افغانستان؛ خاک آمریکاست
دکترعلیشاه درباره نحوه انتقال غیر‌انسانی وغیر‌اخلاقی خود به زندان توسط آمریکایی‌ها می‌گوید:«من به مدت بیست روز بدون هیچ‌گونه تفهیم اتهام در گردیز در محلی که برای زندگی انسان‌ها ساخته نشده بود، در اسارت به سر می بردم اما این اسارت کوتاه مقدمه زندان دیگری،با شکنجه‌های بیشتر بود. دوماه و بیست روز نیز، مهمان ناخوانده زندان بگرام شدم. بازجوی آمریکایی‌ام هنگام ورودم می‌گفت: بگرام جزو خاک کشور آمریکا محسوب می‌شود. تحقیر و فراموش کردن هویت اجتماعی و انسانی‌ام ،اولین دستور بازجوی من بود که با کلماتی خشونت آمیز به من می‌گفت:«نه تنها حق حرف زدن با دیگران را نداری بلکه حق حرکت کردن نیز نداری. در اتاق‌های عمومی افراد مجبور به دراز کشیدن در کنار یکدیگر بودند؛ در غیر این صورت ،هنگام نشستن چاره‌ای جز نگاه کردن به زمین نداشتند. چون در بگرام نگاه کردن انسان ها به هم نیز،جزو خطاهای نابخشودنی به شمار می‌آمد و با تنبیه شدید مواجهه می‌شد. شکنجه‌های جسمی حساب شده و علمی بود. به عنوان مثال با تکانی کوچک در نقاط حساس بدن درد شدیدی به وجودت منتقل می شد که به نظرم درطراحی این نوع اعمال غیر انسانی ازپزشکان نیز بهره می‌گرفتند. »


پانزده شبانه روزمحرومیت از خواب ؛شکنجه‌ای متداول
علیشاه درادامه از شکنجه‌هایی که بر اتاق‌های بگرام سایه افکنده بود می‌گوید:«صحبت کردن از شکنجه‌ها را خیلی دوست ندارم چون به‌نظرم نوعی بدآموزی نیز به همراه دارد.اتاق‌هایی که برای جلوگیری از خوابیدن تعبیه شده بود؛ بخشی ازاین پروسه خوف انگیز بود. من به مدت پانزده شب باید می‌ایستادم وصداهایی نیز ازبلندگوهای بزرگی پخش می شد وزندانی حتی حق نداشت دستش را به سمت گوش‌هایش ببرد. من حتی بعد از سپری کردن آن دوره هم، نمی‌توانستم درست بخوابم .»


بدترین شکنجه بگرام؛تهدید به انتقال به گوانتانامو دکترعلیشاه درباره نحوه بازجویی‌های بگرام از بی‌مسئولیتی آمریکایی‌ها نسبت به سرنوشت آدم ها، مثال جالبی می‌آورد و می‌گوید«معمولا آمریکایی‌ها ،برای دستگیر کردن افراد از راپورت‌هایی استفاده می‌کردند و بودجه‌ای نیز در این راه صرف می‌کردند اما وقتی می دیدند هیچ دلیلی برای بازداشت فرد مذبور پیدا نمی‌کنند،بازجو در پرونده شخص می‌نوشت که من به نتیجه نرسیده‌ام! و اینگونه راه آزاد شدن افراد بیگناه را می بست. درمورد من این موضوع بسیار صادق بود و مدام تهدید به انتقال به گوانتانامو می شدم .»


سلول انفرادی در بگرام پس از بازداشت به زندان بگرام منتقل شدم یک روز: دو سرباز مانند هیولا وارد اتاق شده و با خشونت چشمان و گوش‌هایم را بستند و با شدت بازوانم را محکم گرفته، حرکت دادند. در راه چندین بار صورتم را به دیوارها کوبیده و از همان مسیر به پایین و طبقه همکف بردند، در راه باز بلند داد می‌زدند که اسمت چیست؟ می‌گفتم: «695» من را داخل راهرو برده و با صدای گوش‌خراش میله آهنی را که برای محکم نگهداشتن دروازه تعبیه شده بود، کشیدند، دری باز شد، مرا به داخل آن پرت کرده، به شدت به زمین کوبیدند و در را بستند. همان میله را با همان صدای خشن کشیدند. داد زدند که حق ندارید کلاه، ماسک، عینک و گوشی را بردارید. دست و پایم که از اول بسته بود. هر پانزده دقیقه زندانبانی جهت بیدارباش و خبرگیری‌ به ما سر می‌زد و نظارت می‌کرد که اوامر اجرا شود، با خارج و وارد شدن هر زندانی از اتاق‌ها، همان صدای گوش‌خراش میله‌آهنی بلند بود. ضمن اینکه برای بیدار ماندن زندانیان هرچند دقیقه‌ای به دیوارهای اتاق‌ها با چوب بلند می‌کوبیدند تا از آرامش و خواب زندانیان جلوگیری کنند. من که تازه در بگرام با انسان‌های وحشی روبه‌رو شده بودم، با ترس چشمان خود را کمی باز کرده ، دیدم اتاق انفرادی است، چهار طرف آن با چوب نئوپان و دیوار و سقف آن با سیم مشبک و تور پوشانیده شده است. مساحت اتاق شاید دو متر و در دو متر بوده باشد؛ (اگر چه واحد آمریکایی‌ها «گز» است). برق تیزی روی شبکه سیمی در سقف کار گذاشته شده بود. به اطراف نگاه کردم. از نگهبان خبری نبود، یعنی نگهبانان جلوی دروازه نبودند. دروازه «سه» دریچه داشت: یکی از زمین به فاصله یک نیم متر و به ابعاد 20 سانتی‌متر در 30 سانتی‌متر که از آن داخل اتاق و زندانی را نظارت می‌کردند و در مواقع ضروری یا انتقال، گوشی و عینک را به سر و صورت زندانی می‌گذاشتند، قرار داشت. دریچه دوم در پایین آن و در اندازه کمر انسان، شاید یک متر یا بلندتر در ابعاد 15 در 40 سانتی‌متر قرار داشت که از آنجا مواد خوراکی مانند غذا و آب را به زندانی‌ می‌دادند اما در اصل برای بستن دست‌بند درست شده بود که زندانیان قبل از خروج باید دست‌بند در دست داشته باشند. دریچه یا شکاف دیگری نیز در پایین و به ابعاد 15 در 30 سانتی‌متر تعبیه شده بود که از آنجا پابند را به پای زندانی می‌بستند. گاهی از آنجا در بعضی اتاق‌ها آب و تشت برای مسواک زدن داده می‌شد. اما من تا وقتی که در این اتاق بودم کسی برایم مسواک نیاورد. دو دریچه پایین بعد از اینکه سربازان دست بند و پابند را بسته یا باز می‌کردند، بسته می‌شدند و قفل روی آنها نصب می‌شد. من به خود جرات داده و بلند شدم. از دریچه بالایی به بیرون نگاه کردم، دیدم اتاق‌های انفرادی پهلوی هم قرار دارند.


زندگی در کوچک‌ترین قفس
این زندانی گوانتانامو گفت: یک روز صبح زود، وقتی شیفت شب عوض شد و سرشماری صورت گرفت، سر زندانبان که زنی بدجنس و بدقواره بود با صدای بلند و با حالت عصبانیت مرا صدا زد که لباس‌ها و اثاثت را جمع کن، انتقال دارید. بدون اینکه دیگر توضیحی بدهد که به کجا و چرا، مرا از اتاق خارج کرده و در صحن سالن در محوطه پنجره‌داری که مقابل اتاق قبلی ما بود و با شبکه و پنجره سیمی و اطرافش را حصار کشیده و از دیگر نواحی سالن جدا کرده بودند، انتقال دادند.
این حصار بر عکس دیگر محوطه‌‌ها که با سیم خاردار محصور و محدود شده بودند با سیم شبکه‌ای و پنجره دیواری احاطه شده بود. جای مرا در محدوده ورودی یا دروازه این حصار قرار دادند که ابعاد آن 180 سانتی‌متر در 70 سانتی‌متر و محل عبور و مرور زندانیان به داخل و خارج محوطه و گرفتن آب و غذا بود. اینجا محل جزایی ها و مکان خرابی‌ بود، شاید من در همین روز در لیست افرادی که باید جزا ببینند قرار گرفته بودم و شاید در لیست افراد اعزامی به کوبا نامم درج شده بود چون همه زندانیان توجیه شده بودند که این افراد را که مکان‌های مشخص نگهداری می‌شوند، بخصوص در دروازه حصارها و محوطه‌ها به هر بهانه جزا بدهند ( این موضوع را بعدا وقتی افرادی را همراه من به کوبا منتقل نمودند فهمیدم) به علاوه این محل برای تحقیر و خرد شدن شخصیت و توهین افراد بود، به همین علت هر روز و هر زندانی به هر بهانه واهی ما را به مدت طولانی مجازات می‌کردند.


سی وشش ساعت انتظار برای رسیدن به پایان دنیا این زندانی شیعه درباره تصور اولیه‌اش از گوانتانامو، خاطره‌ای جالب را بیان می کند و بالحنی شوخ می افزاید :«گاهی، وقتی درتلویزیون تصاویری اززندانیان این زندان نشان داده می شد‌، فکر می‌کردم کاش می‌توانستم حالات و روحیات یکی از این افراد را از نزدیک ببینم. وقتی تهدید آمریکایی‌ها برای رفتن به این زندان مخوف،عملی شد؛حس کردم درمعرض امتحان الهی خود‌خواسته‌ای قرار گرفتم. پرواز برفراز کوبا، تلخ ترین خاطره افرادی است که درآن پرواز همسفرهم بودند.شاید همه ما می‌خواستیم آن پرواز هرگزبه مقصد نرسد.من درحالی به سخت ترین ندامتگاه دنیا منتقل می شدم.که هیچ جرمی نداشتم و حتی فردی که از قوه قضایی آمریکا آمده بود با بررسی پرونده‌ام، نوید آزادی‌ام را داده بود.اما ظاهرا اقامت در جهنم سوزان، در داستان زندگی‌ام نوشته شده بود.


در فضای آزاد طمع اسارت همه جانبه را می چشیدیم دکتر علیشاه به تاریخچه این زندان تاریخ‌ ساز شکنجه، اشاره می‌کند و می‌گوید:«حکومت قبل از فیدل کاسترو در کوبا، این نا‌حیه‌ را در ازای آب به آمریکا داده بود وظاهرا قرار بوده آمریکا به خاطر اجاره این ناحیه پولی به این کشور پرداخت کند. فضای بیرونی گوانتانامو سخت بود و به دور ازهرگونه نگاه انسانی شکل گرفته و تاسیس شده بود‌. دو کانتینر روبه‌روی هم ساخته شده بودند وهرکدام به بخش‌هایی کوچک تقسیم شده بودند و توسط توری‌هایی مجزا ازهم جدا شده بودند.گاهی اوقات امکان دید برای ما ،از ناحیه کنار و روبه رو مهیا بود. بعضی جاها نیز،با دیوار آهنی مشخص شده بود که خبر از اتاق‌های انفرادی گوانتانامو می داد.این زندان به کمپ‌های مختلفی تقسیم می شد که کمپ پنج وشش که با اتاقک سیمانی و خطرناک مجهزمی شد نیز بعد از حضور من ساخته شد. »


انسان‌های بی گناه به جای سران القاعده علیشاه تصورات قبلی‌اش را با دیده‌هایش از گوناتانامو منطبق نمی‌داند ومی‌گوید:«من فکر می کردم سران القاعده و تروریست‌ها ساکنان این جزیره هستند اما،متوجه شدم این بخش دیگری از جنگ روانی آمریکاست و انسان‌های بی گناهی در این جزیره بی‌هیچ جرم ثابت شده‌ای ، ساکن هستند. اعتراف به گناه نکرده اصلا مسئله اصلی نبود. بلکه مسئله اصلی این بود که نمی دانستیم از ما چه می‌خواهند. به عنوان مثال از من می‌پرسیدند چه اسلحه ای را به طالبان داده ای در صورتی که من در زمان حکومت طالبان اصلا در افغانستان نبودم.هدف جمع آوری افراد بیشتر در این سبک زندان‌ها؛ نوعی نمایش برای ایجاد تصور اقتدارداشتن آمریکا در مردم، به خاطر دستگیری تروریست ها بود.

لا تکلمنا و لا نکلمک مسئولان، زندان گوانتانامو را که اعراب در آن محبوس بودند نیز جهت ترمیم و رنگ تخلیه نموده و زندانیان آن را به بلوک‌های دیگر انتقال دادند، به همین جهت، در بلوک ما از کنار پنجره بنده تا اول بلوک، حدود 16 نفر عرب را که اکثرا یمنی بودند جای دادند. همگی در روزهای اول با من برخورد صمیمانه داشته و همه احترام می‌گذاشتند. بعد از یک هفته زمانی که متوجه شدند من شیعه هستم برخوردها تغییر کرد و ارتباطات کند شد تا اینکه شبی بعد از نماز مغرب، فردی یمنی از قفس‌های روبه‌رو از من پرسید، شما برای چه نماز را دست باز می‌خوانید؟ گفتم پیروان بعضی از مذاهب اسلامی اینطور نماز می‌خوانند؛ مانند مالکی و جعفری. گفت: شما از کدام مذاهب هستید؟ گفتم الحمدالله جعفری مذهب هستم. در پنجره روبه‌رویم زندانی دیگری بود که به‌نام ابو انس، اهل و ساکن اردن و حالا مقیم انگلستان. در کار تجارت بوده و طی سفر به کشور اوگاندا به اتهام ارتباط با القاعده دستگیر شده و به افغانستان و سپس کوبا انتقال یافته بود و با جهاد افغانستان سابقه همکاری طولانی داشت.
گفت: من چند روز است شما را می‌بینم که دست باز نماز خوانده و بعد از نماز و درختم آن دست‌های خود را تا کنار گوش بالا برده و تکبیر می‌گویید. چرا سلام را در دو طرف نمی‌دهید؛ چون خارج شدن از نماز فرض است. گفتم در مذهب شما هم سلام سنت است و خارج شدن از نماز فرض من با سلام از نماز خارج می‌شوم و در آخر تکبیر می‌گویم. او قبول نمی‌کرد چون از مسائل شرعی خیلی آگاهی نداشت با او بحث نکردم وگفتم الحمدالله در مذهب امام جعفر صادق(ع) هستم. پرسید: در مذهب شما تقیه چگونه است؟ گفتم من که تقیه نکرده‌ام اما در جایی که لازم باشد جایز است. گفت: صیغه چطور است؟ گفتم صیغه جزو‌ اسلام است و پیامبر گرانقدر اسلام و اصحاب کبار آن حضرت آن را انجام داده‌اند ما هم مسلمان بوده آن را قبول داریم. گفت در اسلام این چیزها وجود نداشته و ندارد. وقتی دیدم سطح مطالعه و فکرش در این حد است سکوت کردم. آنها که اکثرا یمنی بودند با مصلحت گفتند: از این به بعد نه تو با ما حرف بزن و نه ما با شما حرفی داریم. «لا تکلمنا و لا نکلمک»


شکنجه جسمی بگرام؛آزارهای روحی گوانتانامو علیشاه هدف شکنجه های روانی را تخریب تدریجی جسمی و روحی، توصیف می‌کند و می‌گوید:«تهدید و آزار توسط سگ امری واقعی و حیاتی بود اما مسئله اصلی تهدید روانی آمریکایی‌ها برای تخریب شخصیت وآزار انسانی بود که تاکید بر استفاده از سگ هم، این هدف را برایشان تامین می‌کرد.ملیت زندانیان، گوناگون بود‌. شیعه هایی از کشور عراق وپاکستان نیز در آنجا دیده می‌شدند.افرادی با سنین کم‌، در میان زندانیان این زندان هولناک دیده می شدند که کمپ ویژه ای برایشان ساخته بودند. درطول روز،بارها و بارها جا ومکان ما عوض می شد تا احساس امنیت در ما کشته شود یا مجبور بودیم به مدت طولانی دراتاق مخوف بازجویی تنها ومنتظر بمانیم‌.


مخالفت با حضورخارجی ها ؛جرم زندانی شدن در گوانتانامو
علیشاه درباره علل ماندگاری اش به مدت چهل ماه ،در مخوف‌ترین زندان دنیا می‌گوید:«بعد از اینکه آمریکایی‌ها بعد از شکنجه وآزار فراوان من‌، مدرکی دال بر همکاری با القاعده پیدا نکردند.مرا به اتهام سابقه مخالفت با حضور نیروهای خارجی در افغانستان ،محکوم به ماندن درزندان گوانتانامو کردند.»می‌گفتند تو سابقه مبارزه با نیروهای خارجی در کشورت را داری در نتیجه برای آمریکا خطرناک هستی.
تفتیش عقاید؛ شکنجه مرسوم روایان دموکراسی
وی درباره اتهام آخرش که حضورش را در گوانتانامو تثبیت کرد می‌گوید:«تفتیش عقاید و دست گذاشتن روی اعتقادات شیعیان امری عادی و متداول شده بود ، هر روزعده‌ای برای تفتیش عقاید من را مورد بازخواست و پرسش قرار می‌دادند.به عنوان مثال اعتقاد به حجاب یا پرهیز از نوشیدن شراب که جزئی از اعتقادات مسلمانان است، برای آنها نامانوس بود و به دلیل داشتن این اعتقادات من فردی مشکوک و محکوم به ماندن در زیر شکنجه‌های غیر‌انسانی آمریکایی‌ها شدم. یا از من درباره تشکیل حکومت اسلامی در افغانستان سوالاتی می‌پرسیدند که من نیز همیشه بنا به اعتقادات خودم به اینگونه سوالات پاسخ می دادم.یا بارها درباره حکومت ولایت فقیه صحبت می‌کردند و سعی می‌کردند به شکلی عقاید ما را زیر سوال ببرند.


به خاطر اهانت به قرآن به عده‌ای دست به خودکشی زدند دکتر علیشاه درباره بی اثر شدن تهدیدات آمریکایی‌ها بعد از رفتن به جهنم گوانتانامو می‌گوید:«در بگرام همیشه تهدیدات‌ در بردن به گوانتانامو خلاصه می‌شد. به همین دلیل ترس مرموزی درزندانی‌های بگرام برای فراراز موقعیت گوانتانامو دیده می‌شد که دیگر در گوانتانامو این ترس معنایی نداشت. ما به آخر خط رسیده بودیم. به همین دلیل هم ،برای رسیدن به خواسته‌های معقول ومنطقی خودمان تلاش بیشتری می‌کردیم .این خواسته‌ها ازاجرای آزاد مراسم مذهبی تا بهتر شدن وضعیت غذا و بهداشت را در بر می‌گرفت.به عنوان مثال یک‌باربه علت اهانت به قرآن بیست وشش نفر دست به خود کشی زدند. هرچند این خودکشی‌ها ناموفق بود اما فایده اش این بود که آمریکایی‌ها متوجه میزان اهمیت اعتقادات مسلمانان شدند به همین دلیل برگزاری مراسم مذهبی مثل نماز جماعت آزادی بیشتری پیدا کرده بود. دسترسی به دارو برای جلوگیری ازمرگ زندانیان وجود داشت اما بعد ازخودکشی ناموفق سه نفردر زندان، خوردن داروها در زندان توسط زندانبان چک می‌شد.


با خود‌کشی سه نفر ،صدای ما به بیرون قفس ها رسید وی در داستان مخاطره آمیزش درباره حضور در بزرگترین و ضد‌انسانی‌ترین زندان جهان می‌گوید :«جهانی شدن ماجرای گوانتانامو به علت خود‌کشی سه نفر از اعراب ،صورت گرفت. یک روز سه نفر ازاعراب برای اینکه صدای خود را از آزارهای آمریکایی‌ها به گوش جهانیان برسانند. خود را به طناب دار آویختند. این درست چند ماهی قبل از آزادی من بود ومقارن با همین مسئله، رسانه‌ای شدن این ماجرا آغاز شد.»


غذا در گوانتانامو وجود نداشت
دکتر علیشاه با اطمینان خاصی در مورد نگاه یکجانبه و خود محور زندانبانان آمریکایی می‌گوید:«می توانم بگویم قبل ازخودکشی اعراب، چیزی به عنوان غذا خوردن وحقوق طبیعی و انسانی در این زندان امری بعید و غیر‌قابل تصور بود. به همین دلیل زندانیان دست به یک اعتصاب غذای سه ماهه برای رسیدن به شرایطی انسانی وهمراه با حقوق اولیه طبیعی زدند. شروطی را، به عنوان حقوق خود مطرح کردند که برگزاری نماز جماعت و دیدار با خانواده ها و تغذیه بهتر بخشی از آنها بود.این محدودیت شدید در حالی بود که در قوانین قضایی آمریکا حتی برای زندان‌هایی با شرایط محدود نیز، دیدار خانواده‌ها پیش بینی شده است. حتی نامه‌هایی که ما به خانواده‌هایمان ارسال می‌کردیم تماما خط می‌خورد و جز یک کلمه سلام و انتهای خداحافظ چیزی به دستمان نمی‌رسید. آمریکایی‌ها می‌گفتند: شما دراینجا حقی ندارید. اگر هم امکاناتی در اختیار شما قرار می‌گیرد، نوعی امتیاز است که از سرلطف و محبت به شما داده می شود وگرنه شما از هیچ‌گونه حقوق طبیعی بهره مند نیستید و از سر همین اعطای لطف به سبک آمریکایی، من چهل کیلو وزن کم کردم. البته ناگفته نماند که غذای ما بعد از اعتصاب سراسری، اندکی بهبود یافته بود.»


خصوصیات شخصی زندانبان‌ها و محققان آمریکایی
آمریکایی‌ها افرادی را در ارتش استخدام می‌کنند و به عبارت دیگر افرادی جبرا به استخدام ارتش و اردوی آمریکا در‌می‌آیند که دیگر مکانی را برای استخدام در اختیار نداشته ‌یا صلاحیت استخدام در شرکت‌های خصوصی، پردر‌آمد و با امتیاز را ندارند. اکثریت زندانبانان افرادی بیکار، تنبل، کم‌سواد، معتاد، سرراهی تو سری‌خور و عقده‌ای بودند و همگی عقده حقارت داشته و از جامعه خود دل خوش ندارند. چون از اجتماع و دولت خود نمی‌توانند انتقام بگیرند عقده درونی و خشم خود را با رفتار، حرکات و گفتار تند و زشت نسبت به زندانیان خالی می‌کنند.
از طرفی این سربازان مخصوصا برای توهین و رفتار ناشایست و غیر انسانی با زندانیان تربیت شده و تشویق می‌شدند به همین دلیل سر‌بازها و مسئولان زندان خوشحال می‌شدند که دلی را بشکنند فردی را بیازارند و به بهانه‌های واهی زندانی را مجازات کرده و با فریاد، داد و بیداد، لباس زندانی را به اندازه او ندادن، سوال زندانی را بی‌پاسخ گذاشتن، خود را به بی‌خبری زدن، در وقت نماز داد و بیداد کردن، به قرآن و مقدسات بی‌احترامی کردن و به فرهنگ، عادت و حتی به نماز خواندن ما خندیدن و تمسخر کردن و از همه بدتر لخت کردن زندانی و ندادن وقت غسل و قضای حاجت، در وقت نماز او را صدا زدن و قطع نماز او و بی‌عزتی و بی‌حرمتی‌های دیگرو... که از گفتن آنها شرم دارم. این حالات و خصایص نه تنها در سربازان و مسئولان نظامی کمپ‌ها و زندان‌ها بود که محققان بدتر از آنها عمل می‌کردند.


زندانبانان از ما می ترسیدند
دکتر علیشاه درباره ایجاد ترس و ترسیم فضای جنایتکاربودن زندانیان گوانتانامو در اذهان عمومی آمریکا و بخصوص سربازان آمریکایی خاطره‌ای جالب بیان می‌کند و می گوید:«حمام دودریچه داشت.معمولا با اینکه دست و پا و کمر ما بسته بود، دو یا چهار نفر زندانی را تا حمام بدرقه می کردند . یکی از زندانبانان که به تازگی به کادر این زندان افزوده شده بود ،هنگامی که می‌خواست یک قفل را از یک دست من باز کند خیس عرق شده بود، زیرا این افراد تصور می‌کردند ما قاتل و جنایتکار هستیم وهمگی چند نفر را کشته‌ایم. وی درباره تاثیرات عادات مذهبی بر آمریکایی‌ها می‌گوید بسیاری از این افراد سریع ومرتب عوض می شدند چون آمریکایی‌ها اثرات انتقال مفاهیم ارزشی را می‌فهمیدند واز این تاثیرات دینی ، برروحیه سربازان جلوگیری می‌کردند.


بحران در زندان گوانتانامو
دکتر علیشاه افزود: حدود یک هفته از بازدید هیات افغانی گذشته بود که مسئولان کمپ، باد پنکه‌های اتاق‌ها را در کمپ چهار جمع کرد (چون در مقابله با سربازان آمریکایی از پایه‌های پنکه استفاده شده بود) و بعد از چند روز تحمل گرمای طاقت فرسای کوبا در تابستان گرم آن مناطق، پنکه‌های کوچک را در اتاق‌ مراقب جا دادند و آنها را از دسترس زندانیان دور ساختند.
چند روز بدین منوال گذشت که مسئولان کمپ با زندانبان‌های متعدد آمده، مواد غذایی، آب، پرده حمام، کلمن آب یخ و همه لباس‌ها را از ما گرفته و حتی صندوقی که حاوی وسائل، قلم،‌کاغذ و نامه‌ای صلیب بود را به خارج از اتاق‌ها منتقل کردند و برای ما به جز لباس ضخیم و فرش پلاستیکی چیزی نگذاشتند. ما نمی‌دانستیم که چرا با ما چنین برخوردی دارند و هر چه از مسئولان کمپ سوال می‌کردیم که ما چه بی‌انضباطی‌ کرده‌ایم که چنین جزایی شده‌ایم جواب درست نمی‌دادند. فقط بعضی‌ها ابراز می‌کردند که مسئولان کمپ عوض شده و این دستور را داده‌اند. بعضی‌ها هم می‌گفتند در همه کمپ ها این حالت است و ما به جز تعجب و سوال از مسئولین کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم.
هر روز به بهانه‌‌های واهی وجود دارو، حرکت بیجا، اعتراض، حتی با گذشتن دستمال کوچک روی سر و غذا خوردن کنار دیوار افراد را جزایی نموده و به کمپ‌های دیگر انتقال می‌دادند. همه سر در‌گم بودیم چون مراقبت‌ جدی شده بود، تفریح و ساعت خارج شدن محدود آب، غذا و ... جیره بندی شده و سختی‌ها و مشکلات طاقت‌فرسا بود.
بالاخره از طریق محققی با خبر شدیم که در بلوک الفای کمپ اول سه‌نفر زندانی عرب خودکشی کرده‌اند و این همه سختی‌ها و مراقبت‌ها از ترس و وقوع اقدامات مشابه صورت می‌گیرد.
در کمپ اول در بلوک الفا دو نفر یمنی و یک نفر سعودی همزمان و با مشورت هم و با خبر کردن زندانی‌های بلوک در مقابل چشمان سربازان مراقب و در همهمه و نغمه‌های انقلابی و سرود خواندن دیگران‌، خود را حلق‌آویز نموده و در اعتراض به دستگیری و نگهداری غیرقانونی خود و همه زندانیان و به‌خاطر اینکه جهانیان را متوجه وخامت اوضاع نابسامان زندان بسازند و طرفداران و مدعیان حقوق بشر را رسوا ساخته و صدای مظلومیت خود و هم‌سلولی‌های خود را به گوش جهانیان برسانند و کسانی را آگاه سازند که هنوز هم آمریکا و غرب منتهای آمال و آرزوی‌های آنهاست و آنجا را مهد انسان‌دوستی و حقوق بشر می‌دانند و به خاطر اینکه به همه جهانیان اعلام کنند که این داعیه‌داری‌ها دروغ بوده و ظاهر قضیه است، دست به این اقدام زده و جان خود را فدای جمع کرده و در مظلومیت، خود را تسلیم مرگ کرد‌ه‌اند.


کتاب حافظ در گوانتانامو
وی درباره جلوگیری نیروهای آمریکایی از ارتباطات انسانی می‌گوید:«با اینکه نیروهای آمریکایی همه گونه ارتباطات بین زندانیان را در داخل و خارج محدود می‌کردند اما ما برای اوقات خود برنامه‌ای تدارک می‌دیدیم به عنوان مثال دو نفر در کنار هم در قفس سعی می‌کردیم قرآن بخوانیم.البته زمانی که من درکمپ چهار حضور پیدا کردم، این ارتباطات بهتر بود و گاهی به بعضی از کمپ‌ها اجازه استفاده از کاغذ و قلم را نیز می‌دادند.البته من زمانی تقاضای کتاب کردم که کتاب حافظ و قرآن مجید تقاضای من بود که کتاب حافظ را به من دادند.»


روزه گرفتن حتی در کمپ‌های گوانتانامو از یادم نرفت
وی گفت: عادات مذهبی ما حتی در زندان ترک نمی‌شد و آمریکایی‌ها نیز کم‌کم به این مسئله واقف شده بودند. به همین سبب اسم کسانی که روزه می‌گرفتند و روزهای روزه‌داری آنها را می‌نوشتند تا وعده سحر را به جای صبحانه و ناهار به زندانی غذا بدهند.البته من متوجه شدم بلند‌گوهای زندان اذان را در زمان خودش پخش نمی‌کند و به همین دلیل به خورشید اطمینان بیشتری برای زمان افطار داشتم.


پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه همه را خوشحال کرد علیشاه درباره اطلاع از وقایع سیاسی روز درگوانتانامو می‌گوید:«جهان خارج تقریبا در این کمپ‌ها مرده بود. اما کم و بیش از خبرهای کشورهای مختلف نیز بی‌بهره نمی‌ماندیم به عنوان مثال هنگام بروز جنگ سی وسه روزه بین اعراب و حزب الله، اعراب با شنیدن خبر پیروزی حزب‌الله خوشحال بودند.»‌ می‌افزاید:«زمانی که فردی در زندان، خبر کشته شدن صدام را به من داد، شادی وصف‌ناپذیری وجودم را پر کرد و خوشحال شدم که جهان با دیکتاتوری بی‌رحم و خشن خداحافظی کرده است.»


صدای اتحادیه زندانیان گوانتانامو به جایی نمی‌رسد
دکتر علیشاه درباره پیگیری حقوقی‌که حالا بعد از انتشاراسناد رفتار ضد انسانی آمریکایی‌ها از او وهمبندانش انتظار می‌رود با تاسف سری تکان می‌دهد وبا خنده می‌گوید :«اولین کسی که بعد از آزادی از من خواست به دولت افغانستان درباره مصائبی که به ناحق به من روا شده شکایت کنم پسرم بود.اما کدام مرجع رسمی وقانونی برای پیگیری این ماجرا وجود دارد که اثربخشی شکایت ما را تضمین کند؟علاوه براین بعید می‌دانم کسی حاضر قبول به وکالت ما باشد. با اینکه ما اتحادیه زندانیان گوانتانامو را تشکیل دادیم بسیاری ازآنها هنوز حاضر به صحبت یا مصاحبه نیستند زیرا یکی از این افراد که حرف‌هایی هم زده بود، دوباره دستگیر شده است.» هرچند که من بلافاصله بعد از آزادی،خاطرات رنج‌هایم را در دوران اسارت به نام خاطرات زندان گوانتانامو نوشتم که در افغانستان با استقبال زیادی مواجه شد.


داشتن یک اسلحه برای دفاع؛ جرم زندانی بودن درگونتانامو ؟ دکترعلیشاه با همان لحن شوخ و بشاش اضافه می‌کند:«بعد ازچهار سال زندانی بودن در سخت‌ترین شرایط و درست زمانی که قصدی جز اعطای نظم وقانون به کشورم نداشتم با برگزاری چند دادگاه فرمایشی حکم آزادی من صادر شد.
علت این آزادی هم این بود که هیاتی از افغانستان برای بررسی پرونده من به زندان آمدند. علت دستگیری من را داشتن دو عدد اسلحه در خانه بیان کردند در حالی که داشتن اسلحه، در استان پکتیا در شرایط افغانستان امری کاملا عادی وطبیعی است و من از این تعجب کرده بودم که چرا فقط از 18 خانه که متلعق به کل اقوام من است، دو اسلحه پیدا شده است.»


کابوس این اسارت همیشه با من است
دکترعلیشاه درباره تداوم اثرات روحی و روانی که به علت شکنجه‌ها همراه او مانده است می‌گوید :«به جرات می‌گویم اگرکسی مسلمان و افغانی نبود، قطعا شرایط آنجا را تاب نمی‌آورد زیرا تحمل این همه ظلم و تعدی ازشرایط روحی و جسمی یک انسان خارج است و محال است کسی بتواند نه حق حرف زدن داشته باشد و نه خوابیدن و روزانه با سی وشش نخود در آب جوشیده به عنوان قوت روزانه زنده بماند. یک‌بار یک خانم آمریکایی که به زندان آمده بود پرسید شما چگونه توانسته‌اید این شرایط سخت را تحمل کنید و زنده بمانید؟ من هم به او گفتم ما به خداوند اعتقاد داریم وهمین که جهانی به غیر از این دنیا وجود دارد و سختی‌های ما درآن پاداش می‌گیرد، ما را یاری می‌کند. بیشتر مواقع کلام حضرت زینب(س) نیز به یادم می‌آمد که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام فرمودند: جز زیبایی چیزی ندیدم.»


اهداف اولیه‌ام را فراموش نکرده‌ام محمد علیشاه موسوی درباره اقداماتش بعد از آزادی از گوانتانامو و متحمل شدن بسیاری از دردها و رنج‌های بی‌شمار به جرم بی‌گناهی می‌گوید:«بعد از اینکه از زندان آزاد شدم تصمیم داشتم یک دانشگاه بزرگ و یک بیمارستان مجهز تاسیس کنم که این ایده به علت کمبود بودجه دولت؛ به یک درمانگاه ویک دبیرستان تقلیل یافت.معتقدم ایمان به خدا به انسان‌ها نیرو و امید می‌دهد. به همین دلیل انگیزه‌های فرهنگی‌ام را هرگز فراموش نمی‌کنم و همچنان در انتظار رویش جوانه‌های امید و تلاش در دل مردم، برای احیای جوانه‌های امید و تلاش برای کشور افغانستان هستم زیرا که دیو جنگ وناامیدی که دردامن جهل رشد می‌کند، سال‌هاست که بذر رکود وغم را بر استعدادهای کشورم پاشیده است.»

ستاد حقوق بشر قوه قضاییه

تحریم ها مغایر با قوانین حقوق بشری است


تحریم ها مغایر با قوانین حقوق بشری است حقوق بشر  > ایران  - عضو کمیسیون بهداشت ودرمان مجلس ، تحریم های اعمال شده علیه ایران را سیاسی دانست و خواستار ممانعت سازمان ملل از اجرای این تحریم ها شد.


عابد فتاحی، در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر، با اشاره به اینکه تحریم های اعمال شده از سوی غرب علیه ایران مخالف با قوانین حقوق بشری است، گفت: فشار تحریم ها مستقیما بر مردم است و این موضوع بر تمام ابعاد زندگی آنها تاثیر می گذارد.

وی با تاکید بر اینکه این تحریم ها ناعادلانه است، افزود: یکی از این ابعاد بخش سلامت وبهداشت شهروندان است و تحریم ها بر گرانی و کمبود دارو تاثیر می گذارد. غرب به خوبی می داند تاثیر مستقیم فشارها بر مردم ایران است و به همین دلیل از حربه تحریم های سیاسی استفاده می کند تا مردم را در فشار گذاشته واز این طریق به خواسته های نامعقول خود دست یابد.

فتاحی همچنین با بیان اینکه کمیسیون بهداشت ودرمان نشست های خوبی با دکترشیبانی معاون غذا وداروی وزارت بهداشت برای جلوگیری از تاثیر تحریم ها بر روی دارو برگزار کرده وبه نتایج خوبی هم رسیده ، گفت: برای پشبرد این مهم بودجه ای به مبلغ یک میلیارد و پانصد میلیون دلار نیاز است که بخشی از آن تامین شده وامیدواریم مابقی آن نیز به زودی فراهم شود.

وی در ادامه با بیان اینکه ما می توانیم تحریم ها را دور بزنیم ،تصریح کرد: اگر رفتار کشورهای غربی با ایران اصلاح شود و تحریم ها رفع شود، روابط میان کشورها نیز بهتر می شود و درشرایطی که آنها نیاز به کمک دارند کشور ما نیز می تواند به انها کمک کند. در طوفانی که اخیرا ایالت های آمریکا را درنوردیده و خسارت های فراوانی به بار آورده ، با شهروندان آمریکا احساس همدردی داریم و خواستار کمک به آنها هستیم.

وی هچنین تاکید کرد: امروزه ارتباطات گسترده باعث شده تا کل جهان از اوضاع یکدیگر با خبر شوند و به همین دلیل کوچکترین مشکلی برای کشوری دردنیا به وجود آید، همه خبردار می شوند. مشکلات اقصادی بسیاری از کشورهای اروپایی را در برگرفته و این جا است که باید گفت بنی آدم اعضای یکدیگرند و نباید به مشکلات هیچ کشوری بی توجه بود.

فتاحی با تاکید بر اینکه سازمان ملل باید جلوی تحریم های سیاسی را بگیرد، گفت: هم اکنون سرمای شدید کشورهای اروپایی را دربرگرفته ، ایران می تواند با صادرات گازی به بسیاری از کشورها کمک کند، اما با وجود تحریم های نابخردانه غرب این امکانات از میان می رود. به عنوان یک پزشک از مقامات در سازمان ملل می خواهم و امیدوارم جلوی تحریم های سیاسی علیه ایران را بگیرند و مانع فشاربر ملت باآبرو و دیندار ایران شوند.

عضو کمیسیون بهداشت ودرمان در پایان اظهاراتش ، گفت: بازی های سیاسی به ضرر تمام مردم جهان است . ما با مردم هیچ کشوری دشمنی نداریم و احساس همدردی با تمام ملت های دنیا داریم ، اما جامعه بین المللی باید جلوی رفتار دوگانه غرب و تحریم های سیاسی را بگیرد.

منبع: سایت ستاد حقوق بشر قوه قضاییه