روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

روزنگار عدالت:علی قنبریان علویجه

حقوقی-اجتماعی-آموزشی-خبری

تعیین ارش و دیه در زندگی نباتی

در همایش طب و قضا بررسی می شود؛ تعیین ارش و دیه در زندگی نباتی عضو کمیته زندگی نباتی همایش طب و قضا گفت: چگونگی تعیین ارش و دیه در مورد افرادی که دچار زندگی نباتی شده اند از محورهای مهم سومین همایش طب و قضا است عضو کمیته زندگی نباتی همایش طب و قضا گفت: چگونگی تعیین ارش و دیه در مورد افرادی که دچار زندگی نباتی شده اند از محورهای مهم سومین همایش طب و قضا است. به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل سازمان پزشکی قانونی کشور، دکترسید امیرحسین مهدوی با اشاره به همایش طب و قضا که امسال در مشهد برگزار می شود افزود: این همایش با هدف رسیدن به زبانی مشترک میان قضات و پزشکان قانونی برگزار می شود و در حقیقت هدف اصلی برگزاری چنین همایشی قرابت نظرات میان این دو گروه است. وی تصریح کرد: از آنجا که پزشکان قانونی نسبت به مسایل حقوقی و قضات نسبت به مسایل پزشکی قانونی احاطه کامل ندارند، برگزاری این همایش برای نزدیکی نظرات و رفع سئوالات و ابهامات موجود ضروری به نظر می رسد. دکتر مهدوی با تأکید بر چالش های کارشناسی و صدور حکم توسط پزشکان قانونی و قضات به منظور تعیین خسارت در مبتلایان به زندگی نباتی یادآور شد: با توجه به اینکه این افراد دچار آسیب مغزی شدید و غیر قابل برگشت در قوای عالی مغزی شده اند در حالی که نواحی قاعده ای مغز ایشان سالم است، بنابراین دارای علائم حیاتی پایدار بوده و دوره های خواب و بیداری داشته ولیکن هشیار نیستند و درکی از محیط نداشته و به محرک های بیرونی پاسخی نمی دهند به همین دلیل دچار زوال منافع متعددی گردیده اند، لذا در تعیین میزان خسارت در قالب ارش و دیه برای ایشان اختلاف نظر اساسی وجود دارد. عضو کمیته زندگی نباتی گفت : آنچه مورد اتفاق نظر همه کارشناسان در تعیین خسارت بر پایه دیه و ارش در این گروه از بیماران مبتنی بر قانون مجازات اسلامی می باشد تعیین یک دیه کامل به دلیل زوال عقل است. لیکن محل اختلاف در خصوص زوال سایر منافع و بحث اصالت تعدد دیات و اروش مترتب بر آن‌ها می باشد. وی گفت: مخالفین اطلاق دیه و ارش بر منافع زائل شده بر این باورند که دستگاه ادراری این گروه از بیماران سالم بوده و علت عدم کنترل دفع ادرار در آن‌ها به دلیل زوال عقل و عدم درک صحیح ایشان از محیط می باشد. مهدوی افزود: در حالی که موافقین اطلاق دیه و ارش بر این منافع زائل شده معتقدند زمانی که به هر دلیل سلب اختیار در کنترل ادرار ایجاد شده اگرچه دستگاه ادراری سالم است ولی عملاً منفعت آن که همانا کنترل ادرار است زائل گردیده لذا مستحق دریافت دیه می باشد. وی خاطرنشان کرد: در مورد ارش و دیه زندگی نباتی نظرات مختلفی بین صاحب نظران وجود دارد که تلاش می کنیم در جلسات کمیته زندگی نباتی به نتیجه مشترکی در این خصوص دست یابیم. دکتر مهدوی با اشاره به جلسات کمیته زندگی نباتی افزود: این کمیته که متشکل از تعدادی از فقها،‌ قضات و پزشکان قانونی صاحب نظر است، تا کنون با برگزاری سه جلسه، موارد چالش برانگیز در خصوص زندگی نباتی را مورد بررسی قرار داده است که با ادامه این جلسات نتایج حاصله در همایش طب و قضا ارائه خواهد شد. وی گفت: این کمیته علاوه بر بررسی مطالب علمی و بهره مندی از نظرات کارشناسان، مقالات ارائه شده در این زمینه را نیز بررسی می کند تا مقالات برگزیده به شکل سخنرانی یا پوستر در همایش مطرح شود. همچنین کمیته پیشنهاد تعامل با مراکز علمی و پژوهشی را نیز به دبیرخانه همایش ارائه کرده است. سومین همایش سراسری طب و قضا، 7 تا 9 دی ماه امسال در مشهد مقدس برگزار می شود.

فرهنگ مردم ایران در ماه مبارک رمضان

فرهنگ مردم ایران در ماه مبارک رمضان

نور خورشید آن هنگام که از پنجره های گوناگون به رنگ های مختلف عبور می کند، خود نیز به جامه هر یک از این رنگ ها درمی‌آید. به همین سان، دین هم چون در میان اقوام گوناگون تجلی می‌یابد، به لباس هر قوم درمی‌آید و در هر جا هیئتی می‌یابد متفاوت از جای دیگر. این نوشتار کوششی است برای نمایاندن اشکال فرهنگی رمضان در تمدن ایرانی.

پیشواز و فراهم نمودن ملزومات ماه رمضان
چهره‌ تمام شهرها و روستاهای ایران از نیمه‌ ماه شعبان دگرگون می‌شود و ‌ مردم به جنب و جوش و تکاپو افتاده و خود را برای استقبال از ماه مبارک رمضان؛ ماه عبادت، ماه پرهیز از گناه، ماه پالوده شدن از دوگانگی و ماه نزدیک شدن به پروردگار آماده می کنند. از چند روز قبل از آغاز ماه رمضان، مردم به نظافت و پاکسازی خانه‌ها، محله‌ها، تیمچه‌ها، بازارها، دکان‌ها، تکیه‌ها، مساجد و حسینیه‌ها می‌پردازند. خانه‌تکانی، تمیز کردن و تهیه مایحتاج ماه رمضان از دل‌مشغولی‌های این روزهای مردم است.

پیشواز ماه رمضان در شهرهای ایران
در روستای «آوانک طالقان» بسیاری از مردم سه روز اول، وسط و آخر ماه‌های رجب و شعبان را روزه می‌‌گیرند و عقیده دارند با روزه‌ ماه رمضان، خداوند ثواب سه ماه روزه را برای آنان ثبت می‌کند. هر کس این ایام را روزه بگیرد، می‌گویند: «روزه‌ سه ماهان» گرفته است. بعضی‌ها هم تنها سه روز آخر ماه شعبان را روزه می‌گیرند و به پیشواز ماه رمضان می‌روند.
در «فرنق خمین» عده‌ای یک روز و بعضی دو تا سه روز قبل از ماه رمضان روزه‌ پیشواز می‌گیرند. این روزه را «روزه نذری» می‌گویند و از خدا حاجت می‌طلبند تا دردشان را دوا کند؛ مسافرشان را به سلامت از سفر بازگرداند؛ قرض‌شان را ادا کند؛ اولادی به آنها عطا کند؛ زیارت قبور ائمه – علیهم السلام- را قسمت آنها کند؛ گناهان‌شان را بیامرزد و روزی بلند و حلال نصیب آنها بگرداند.
آنهایی هم که از سال قبل یا سال‌های قبل روزه بدهکارند، چند روز قبل از ماه رمضان به نیت ادای قرض‌ خود روزه می‌گیرند.
در برخی شهرهای استان گیلان از جمله رشت و بندرانزلی، به پیشواز رفتن ماه رمضان را «پیشاشو» گویند و اکثر مردم پیشواز ماه رمضان را مستحب می‌دانند و بر انجام این امر مصّرند.

رؤیت هلال در شب اول ماه
در گذشته‌های نه چندان دور، در شهرستان یزد برای رؤیت ماه، مردم غروب روز آخر ماه شعبان بر بالای مناره‌ها، گلدسته‌ها، تکیه‌ها، پیش‌طاق مساجد و پشت‌بام‌ها می‌رفتند و با نگاه دقیق به آسمان به جست وجوی ماه می‌پرداختند و در صورت مشاهده‌ ماه، اعمال مخصوص ماه رمضان را به جا می‌آوردند.
همگانی شدن مراسم آغاز ماه رمضان در صورتی بود که «اعلم بلد» (مجتهد جامع الشرایط) به آن حکم می‌کرد. برای این که «اعلم بلد» به آغاز ماه حکم کند، باید شخصاً ماه را می‌دید یا به‌ گفته‌ عده زیادی که ماه را دیده بودند، یقین حاصل می‌کرد و یا به قول دو مؤمن عادل اکتفا می‌ نمود.
وی بعد از به جا آوردن نماز جماعت مغرب و عشاء به منبر می‌رفت و ضمن خواندن خطبه، آغاز ماه رمضان را به اطلاع حاضران می‌رساند. سپس مؤذن بر بالای گلدسته مسجد می‌رفت و اذان می‌گفت. بعضی از افرادی هم که صدای اذان را می‌شنیدند به اذان گفتن می‌ایستادند تا صدای اذان به دورترین نقاط برسد و مردم از حکم مطلع شوند. اگر هوا ابری و رؤیت ماه غیرممکن بود، افرادی را به آبادی‌ها و شهرهای نزدیک که افق‌شان با افق شهر یکی بود و احتمال می‌دادند آسمان آنجا صاف است می‌فرستادند تا از رؤیت ماه اطمینان حاصل کنند.
مردم اگر از این راه هم موفق به دیدن ماه نمی‌شدند، به خانه‌های‌ خود می‌رفتند و منتظر حکم مجتهد می‌ماندند. در ‌صورتی‌که شب از نیمه می‌گذشت و دیدن ماه ثابت و معلوم می‌گشت، به وسیله نواختن نقاره حلول ماه رمضان را اعلام می‌کردند. چنانچه تا هنگام سحر دیدن ماه ثابت نمی‌شد، مردم سحری می‌خوردند و روزه می‌گرفتند تا اگر ماه رمضان آغاز شده باشد از ادای تکالیف دینی غافل نمانند. به این ترتیب، اگر تا قبل از ظهر اطلاع می‌یافتند که ماه رمضان آغاز نشده است، روزه خود را می‌شکستند و در غیر این صورت، روزه را ادامه می‌دادند.
از جمله عقاید مردم در مورد دیدن ماه نو آن است که به محض رؤیت ماه چشم‌شان را می‌بندند و سعی می‌کنند روی قرآن یا نام خدا یا ظرف آب یا سبزه و یا روی زیبا بگشایند و صلوات بفرستند. همچنین عقیده دارند در لحظه‌ دیدن ماه نو هر حاجتی از خداوند طلب کنند، برآورده خواهد شد.
در «صغاد آباده فارس» اگر چهار مؤمن موفق به دیدن ماه نو می شدند، متفقاً به مسجد جامع صغاد می‌رفتند و به مؤذن می‌گفتند: «جار بکش، امشب حتماً شب نیت است.»
مؤذن هم روی بام یا گلدسته مسجد می رفت و با صدای بلند می‌گفت: «مؤمنان ماه نو را دیده‌اند. خود را برای سحری خوردن و روزه گرفتن آماده کنید.»
اما اگر هوا ابری بود و موفق به دیدن ماه نمی شدند، چند نفر را به شهرهای «آباده» و «قمشه» (شهرضا) یا آبادی‌های اطراف می‌فرستادند تا از دیدن ماه مطلع شوند.
در «اصطهبانات» فارس به محض دیدن هلال ماه مبارک رمضان چند توپ شلیک می‌کردند تا همه مردم با‌خبر شوند.
در «جهرم» مردم برای دیدن ماه نو به «کوه البرز» (کوهی است نزدیک شهرستان جهرم) که مشرف به شهر است می‌رفتند و با دیدن ماه چشم‌شان را می‌بستند و آن را روی انگشتر فیروزه یا درخت سبز یا آب روان و یا قرآن می‌گشودند و اگر هیچ کدام از آنها در دسترس نبود، چشم‌شان را روی سکّه باز می‌کردند.
در «کازرون» بعد از دیدن هلال ماه رمضان، مردم سه صلوات می‌فرستادند و می‌گفتند: «خدایا یک ماه قدم‌دار و مبارکی رو همه شیعیون (روی همه‌ شیعیان) نو شده باشد.» یا می گفتند: «الهی ماه شریف و مبارک و با برکتی رو همه‌ عزیزون و غریبون (عزیزان و غریبان) نو شده باشد.»
مردم «اراک» هم وقتی هلال ماه رمضان را می‌دیدند به یکدیگر تبریک می‌گفتند و آرزوی توفیق گرفتن روزه و انجام عبادت برای خود و دیگران می‌کردند.
اراکی‌ها هنگام دیدن ماه نو سعی می‌کنند چشم‌ خود را روی قرآن یا آب روان بگشایند. بعضی آب روان را روشنایی و بعضی سرگردانی می‌دانند. عده‌ای هم ماه را در آیینه‌ای که روبه‌روی ماه نگه می‌دارند، مشاهده می‌کنند و دیدن ماه را در آیینه مبارک می‌دانند. در این شهر هنگام رؤیت ماه رسم است چند پیرمرد به پشت‌بام یا گلدسته مساجد بروند و اذان اول را بگویند.
در «قمصر» کاشان برای دیدن هلال ماه رمضان مردم به بام خانه‌های‌شان می‌رفتند و با خود یک جلد کلام‌الله مجید، یک آیینه و یک سینی می بردند که داخل آن یک ظرف آب و کمی سبزی خوردن قرار داشت. آنان روی فرش رو به قبله می‌نشستند، آن‌گاه آیینه را به سمت آسمان می‌گرفتند و آن قدر جا به جا می‌کردند تا ماه را در آیینه ببینند. به‌محض مشاهده‌ ماه یک شخص باسواد با صدای بلند سوره «یاسین» را قرائت می‌کرد و دیگران در دل همراه با او تکرار می نمودند. سپس یک «حمد» و سه «قل هو ‌الله» خوانده و چند صلوات می‌فرستادند. سرانجام هر یک از افراد جرعه‌ای از ظرف محتوی آب و سبزی می‌نوشیدند و عقیده داشتند خوردن آب و سبزی به آنها نیروی قناعت می‌دهد و موفق می‌شوند بدون ناراحتی ماه مبارک رمضان را روزه بگیرند. بعد از این اعمال، یک نفر بر طبل می‌زد تا اگر کسی ماه را ندیده باشد مطلع شود.
در قمصر، باز گشودن چشم را بعد از دیدن هلال در صورت سادات شگون می‌دانند و سعی می‌کنند وقتی هلال ماه رمضان را دیدند، به صورت سید یا سیده‌ای نگاه کنند.
سادات هم وقتی ماه را می‌بینند به سینه‌ خود نگاه می‌کنند و صلوات می‌فرستند.
در «تاکستان» قزوین پس از رؤیت ماه نو بر آیینه و قرآن می‌نگرند. کسانی هم که در سینه خال دارند، پس از مشاهده‌ ماه به سینه‌ خود نگاه می‌کنند و معتقدند چون این خال خدایی است، برای آنها خوشبختی می‌آورد.
زنانی که فرزند ندارند، دختر یا پسر بچه‌ای خوش‌رو را با خود به روی بام می‌برند و به محض دیدن ماه به روی او نگاه می‌کنند و از خدا می‌خواهند که به آنها بچه‌ای سالم و زیبا عطا کند.
در «لُهران» طالقان در آغاز هر ماه، از جمله در ماه رمضان، روز اولِ ماه کودکی را به خانه می‌آوردند. کودک چند دقیقه‌ای در خانه می‌ماند و به او تنقلاتی مثل گردو، سنجد، کشمش و یا پول می‌دادند. آن‌گاه او را با محبت به خانه‌ خود می‌فرستادند و معتقد بودند چون کودکان معصوم هستند، خوش‌قدم می‌باشند و خیر و برکت با کودکان به خانه‌ آنها می‌آید و تا آخر ماه،‌ زندگی افراد خانواده به خوشی و تندرستی خواهد گذشت.
در «مشهد» عقیده بر این بود که وقتی هلال ماه رمضان را دیدند، باید به شمشیر نگاه کنند. اگر شمشیر نباشد به سبزه، به گل، به آب و یا به چراغ نگاه می‌کردند. اما اگر هیچ کدام از این‌ها در دسترس نبود، به کف دست راست‌ خود نگاه می‌کردند و صلوات می‌فرستادند و دست را بر صورت‌شان می‌کشیدند یا این که چشم‌شان را می‌بستند و یک نفر قرآن می‌آورد و یک حبه قند در کف دست‌شان می‌گذاشت. آن گاه چشم‌شان را به روی قرآن باز می‌کردند و قند را در دهان‌شان می‌گذاشتند. بعضی‌ افراد نیز چشم‌شان را می‌بستند و کورمال کورمال دست‌شان را به دیوار می‌گرفتند و تا لب حوض می‌رفتند و به آب نگاه می‌کردند.
زنان مشهد برخلاف زنان قزوین و طالقان عقیده داشتند نباید با دیدن هلال ماه رمضان به صورت کودک نگاه کرد؛ والاّ تا آخر ماه رمضان زمین می‌خورند.
اهالی روستای «خوانیک علیای بیرجند» هم عقیده داشتند هلال ماه مبارک رمضان را باید با یکی از این پنج چیز نو کنند: کف دست راست، آیینه، روی دختر باکره، آب روان و سبزه. آنان معتقد بودند چنانچه تا سه شب موفق به دیدن ماه نشوند، باید سه مرتبه روی زمین به طرف مغرب بغلتند تا آن ماه بر آنها خوش و میمون سپری شود؛ وگر‌نه غم و اندوه به سراغ‌شان خواهد آمد.

مجالس ختم قرآن در ماه رمضان
محل برگزاری مراسم ختم قرآن مردها اغلب در مساجد است. در بهار و تابستان در صحن یا پیش طاق مسجد و در پاییز و زمستان در شبستان یا به قول یزدی‌ها در گرم‌خانه مسجد مجلس قرآن برپا می‌شود. معمولاً بعد از نماز صبح یا ظهر و یا عشاء اغلب آنهایی که در نماز جماعت شرکت می‌کنند دور تا دور شبستان می‌نشینند و قرآنی را که از خانه آورده‌اند، در دست ‌گرفته و آماده شرکت در ختم قرآن می‌شوند. آغازکننده کسی است که سمت رهبری گروه را دارد و به خاطر استادی اش در قرائت قرآن لقب «قُراء» گرفته ‌است. این شخص در صدر مجلس می‌نشیند و با خواندن آیاتی از اول یک جزء قرائت قرآن را آغاز می‌کند. پس از خواندن چند آیه نوبت به شخصی که سمت راست «قراء» نشسته است می‌رسد و به این ترتیب هر کدام از شرکت‌کنندگان آیاتی از قرآن را می‌خوانند. «قُراء» نیز با دقت گوش می‌دهد و غلط‌ها را تصحیح می‌کند. نوبت هر کس که تمام می‌شود «قراء» با گفتن عبارت «غفرالله» نوبت را به نفر بعد می‌دهد و او دنباله سوره را قرائت می‌کند. اگر ماه رمضان 30 روزه باشد، هر روز یک جزء از قرآن خوانده می‌شود؛ اما اگر ماه 29 روزه باشد 10 روز آخر ماه هر روز چند آیه بیشتر خوانده می‌شود تا روز بیست و نهم که جزء سی‌ام هم تمام شود و یا این که روزهای بیست و هشتم و بیست و نهم یک جزء و نیم از قرآن خوانده می‌شود.
مشهدی‌ها معتقدند قرآنی را که در ماه رمضان آغاز می‌کنند باید حتماً تا آخر ماه تمام کنند؛ و‌گر‌نه قرآن نفرین‌شان می‌کند یا قرض‌دار می‌شوند.
در ماه رمضان در هر محله از هر شهری چندین مجلس زنانه‌ قرائت قرآن برپا می‌شود و اغلب مجالس صبح‌ها که زنان فراغت بیشتری دارند، برگزار می‌شود. در مجلس ختم قرآن زنانه هر روز قبل از قرائت قرآن ابیاتی در مدح پیامبر(ص) و ائمه اطهار – علیهم السلام- می‌خوانند و صلوات می‌فرستند و بعد قرائت قرآن را آغاز می‌کنند.
در «فرنق خمین» هم در ماه رمضان برای شادی روح اموات ختم قرآن می‌گیرند؛ مخصوصاً در شب‌های نوزدهم تا بیست و سوم. هر کس که مایل است ختم قرآن بگیرد، روز مقرر افطاری تهیه می‌ کند. آن‌گاه آن شخص به مسجد می‌رود و یکی از قرآن های مسجد را که در 30‌ جزء است و در جعبه‌ای قرار دارد، به امانت می‌گیرد و به خانه می‌‌آورد. هر سه جزء از 30 ‌پاره یا هر شش نیم جزء از 60 پاره یا هر 12 جزء از 120 پاره قرآن را برای هر یک از قرآن‌خوانان به در خانه‌اش می‌برد. پس از سلام و احوال‌پرسی از آن شخص دعوت می‌کند برای ختم قرآن و صرف افطار به خانه او برود. بعد از ظهر قاریان و مهمانان به خانه صاحب ختم می‌آیند و در اتاق مخصوصی که فرش شده است دور تا دور می‌نشینند و مشغول قرائت قرآن می‌شوند. ختم قرآن تا نزدیک غروب ادامه می‌یابد و با بلند شدن صدای اذان، ختم قرآن تمام می‌شود و همه آماده افطار می‌شوند. سفره‌ای وسط اتاق پهن می‌کنند و با خوراکی هایی که تهیه دیده‌اند از مهمانان ‌پذیرایی می‌کنند و به این ترتیب مراسم ختم قرآن پایان می‌پذیرد. ناگفته نماند هر روز ختم قرآن در خانه یکی از کسانی‌که نذر دارند بر پا می‌گردد.
در «گازار بیرجند» کسانی که قصد ختم قرآن داشته و خود سواد ندارند، از چند ملاّی باسواد خواهش می‌کنند برای آنان ختم قرآن بگیرند. به این ترتیب بانی ختم قرآن غذا یا حلوایی درست می‌کند و به‌طور مساوی به در خانه‌ قاری‌ها یا ملاّها می‌برد. همراه با این غذا یا حلوا نام جزئی از قرآن را هم بر روی کاغذ می‌نویسد و به آن ملاّ می‌دهد و از او خواهش می‌کند آن جزء قرآن را برایش بخواند. ملاّ هم در اولین فرصت، در ماه رمضان آن جزء قرآن را قرائت می‌کند و ثوابش را هدیه بانی می‌کند. با این عمل معتقدند خداوند ثواب ختم قرآن را برای بانی منظور می‌کند.
ادامه دارد...

آشنایی با دو واژه کلیدی (شکایت کیفری / دادخواست حقوقی

یکی از مسائلی که مراجعین دادگستری زیاد با آن مواجه هستند، تفکیک دو عنوان است.
برای موفقیت در دادگستری , دانستن تفاوتهای این دو عنوان خیلی موثر است:

-دعوای کیفری مربوط به عملی است که برای مرتکب آن, دادگاه مجازات تعیین می کند ولی برای دعوای حقوقی دادگاه مجازاتی درنظرنمی گیرد و فقط مرتکب عمل رابه دادن حقوق قانونی دیگران یا انجام تکالیفش ملزم می سازد.
- شکایت کیفری را درهرکاغذی می توان نوشت و به مرجع قضایی برد ولی شکایت حقوقی حتماً باید درورقه مخصوصی بنام دادخواست نوشته شود والاً مورد پذیرش قرار نمی گیرد (ورقه دادخواست را در داخل دادگستری ها می فروشند)
- شکایت کیفری را برای رسیدگی باید ابتداء به مرجعی بنام دادسرا برد و بعد از انجام تحقیقات در کلانتری و دادسرا , جهت رسیدگی به دادگاه فرستاده می شود. ولی دادخواست حقوقی باید مستقیماً به دادگاه برده شود.
- شکایتهای کیفری را بدون استفاده از وکیل هم می توان در دادگستری مطرح کرد . ولی اکثر شکایت های حقوقی باید توسط وکیل دادگستری مطرح شود(مثلاً شکایتهایی که موضوع آن مالی و بیشتر از یک میلیون تومان است)
- برای مطرح کردن شکایت کیفری (ازهرنوعی که باشد) فقط یک تمبر 2000 تومانی لازم است که در دادگستری برروی آن زده می شود . ولی برای طرح شکایت حقوقی , باید به تناسب ارزش مالی که راجع به آن دعوا مطرح شده یک ونیم درهزار تمبر باطل کرد (مثلاً برای گرفتن یک طلب 10 میلیون تومانی بالغ بر 150 هزارتومان تمبر لازم است.)
- پرونده بسیاری از شکایت های کیفری حتی با پس گرفتن شکایت از طرف شاکی هم بسته نمی شوند(مثل شکایت راجع به رشوه, قتل, زنا و.. ) اما شکایت های حقوقی با پس گرفتن دعوا از طرف شکایت کننده , خاتمه می یابند.
- درشکایت های کیفری, به شکایت کننده شاکی گفته می شود, به طرف او متشاکی یا مشتکی عنه و یا متهم گفته می شود و به موضوع پرونده نیز اتهام می گویند. اما در شکایت های حقوقی , به شکایت کننده خواهان می گویند. به طرف او خوانده گفته می شود و به موضوع پرونده هم خواسته می گویند.
- برای دعوت کردن طرف شکایت کیفری(متهم) به دادگاه ورقه ای بنام احضاریه برای او فرستاده می شود ولی برای دعوت کردن طرف شکایت حقوقی(خوانده) از ورقه ای بنام اخطاریه استفاده می نمایند .
-در شکایت کیفری, اگر متهم (مشتکی عنه)به احضاریه توجه نکند و در وقت تعیین شده خود را به مرجع قضایی معرفی نکند, او را جلب و به اجبار به دادگستری می برند ولی در شکایت های حقوقی اگرخوانده بموقع حاضر نشود , منتظر او نمی مانند و ممکن است حق را به خواهان بدهند.
- دردعواهای کیفری بدون وکیل هم می شود به حکم دادگاه اعتراض و خواستار ارسال پرونده به دادگاه تجدید نظر شد ولی در دعواهای حقوقی فقط وکیل دادگستری باید بوسیله دادخواست تجید نظر درخواست تجید نظرخواهی کند. منبع حق گستر

سید مصطفى محقق داماد

سید مصطفى محقق داماد
 
1
حقوقدان، اسلام پژوه و استاد فلسفه و سیاست. متولد ،۱۳۲۴ قم

فرزند مرحوم آیت الله محقق داماد از مجتهدان بنام معاصر

شاگرد و دوست استاد شهید مرتضى مطهرى

اخذ مدرک اجتهاد از حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۰

کارشناسى فلسفه و حکمت اسلامى از دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹

کارشناسى ارشد فقه و حقوق از دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۰

دکتراى حقوق بین الملل از دانشکده حقوق دانشگاه لون - لانوبلژیک در سال ۱۳۷۳

مدیر دپارتمان مطالعات اسلامى آکادمى علوم جمهورى اسلامى از سال ۱۳۶۹ تاکنون

مدیر دپارتمان حقوق مرکز مطالعات و تحقیقات کتابهاى دانشگاهى رشته علوم انسانى ۱۳۶۶ تاکنون

مدیر دپارتمان حقوق دانشگاه تربیت مدرس تهران از سال ۱۳۶۵ تاکنون

مدیر دپارتمان فلسفه دانشگاه شهید مطهرى از سال ۱۳۷۰ تاکنون

عضویت پیوسته در فرهنگستان علوم جمهورى اسلامی ایران

حقوقدان، اسلام پژوه و استاد فلسفه و سیاست. متولد ،۱۳۲۴ قم

فرزند مرحوم آیت الله محقق داماد از مجتهدان بنام معاصر

شاگرد و دوست استاد شهید مرتضى مطهرى

اخذ مدرک اجتهاد از حوزه علمیه قم در سال ۱۳۵۰

کارشناسى فلسفه و حکمت اسلامى از دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹

کارشناسى ارشد فقه و حقوق از دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۰

دکتراى حقوق بین الملل از دانشکده حقوق دانشگاه لون - لانوبلژیک در سال ۱۳۷۳

مدیر دپارتمان مطالعات اسلامى آکادمى علوم جمهورى اسلامى از سال ۱۳۶۹ تاکنون

مدیر دپارتمان حقوق مرکز مطالعات و تحقیقات کتابهاى دانشگاهى رشته علوم انسانى ۱۳۶۶ تاکنون

مدیر دپارتمان حقوق دانشگاه تربیت مدرس تهران از سال ۱۳۶۵ تاکنون

مدیر دپارتمان فلسفه دانشگاه شهید مطهرى از سال ۱۳۷۰ تاکنون

عضویت پیوسته در فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ایران

برخى ازتألیفات وى عبارتند از: احتکار از نظرگاه فقه اسلام، اصول فقه - مبحث الفاظ، اصول فقه - منابع فقه، قواعد فقه بخش مدنى ۱ و،۲ بررسى فقهى و حقوقى وصیت، حقوق روابط بین الملل در اسلام و...
از مجموعه کسانى که نزد شهید مطهرى شاگردى کرده اند، سید مصطفى محقق داماد، یگانه تر از دیگران باقى مانده است. چرا که در درک و انتقال دیدگاه هاى استاد، چه در تفسیر قرآن، چه در اقتصاد اسلامى و چه درحوزه اسلام سیاسى، نکات و نقاطى را موردتوجه و تأکید قرارداده و مى دهد که ادامه مشرب فکرى آن زنده یاد به شمار مى رود.
سید مصطفى محقق داماد (احمدآبادى) اهل قم است و متولد سال ۱۳۲۴. او از معدود فقهایى است که تحصیلات عالى خود را در فرنگ به پایان برده است و دکتراى حقوق بین الملل اش را از دانشکده حقوق «لون - لانو» بلژیک اخذ کرده است. از این رو شاید بتوان نگاه او را به گونه اى پل میان سنت و تجدد دانست. محقق داماد البته در فقه هم به درجه اجتهاد رسیده است و او را براساس سنت حوزه هاى علمیه «آیت الله» مى نامند.
در سابقه او سمت هاى فرهنگى بسیارى را مى توان دید. از استادى دانشگاه و تحقیق و تدریس دراین عرصه تا ریاست بخش حقوق مرکز مطالعات و تحقیقات کتابهاى دانشگاهى علوم انسانى که از سال ۶۸ تاکنون عهده دار آن است تا عضویت پیوسته در فرهنگستان علوم. محقق داماد ازجمله کسانى است که مدافع پرداختن به اندیشه شهید مطهرى است و دراین باره مى گوید: اگر بخواهیم تعدادى ازعالمان اسلامى را درطول تاریخ نام ببریم که توانستند در جامعه اسلامى تحول فکرى ایجادکنند، تعدادشان زیاد نیست. ما عالمان اسلامى بزرگى داشتیم که صاحب فکر، مکتب و تفکر بودند و محافل علمى، آموزشى و تحقیقى داشتند. مثلاً فقهاى بزرگ فلاسفه، اینها درطول تاریخ زیاد بودند.
اما تحول اجتماعى آنان بسیار کم بود و نتوانستند تأثیرگذار باشند و در پیکر جامعه نفوذ کرده باشند. به گذشته ها اگر کارى نداشته باشیم، در قرن حاضر لااقل معدود افرادى را مى شناسیم که هم تأثیرگذار بودند و هم در پیکر جامعه نفوذ کرده اند.
استاد شهید مطهرى هم در زمان حیاتش این نقش را داشت، هم با شهادتش و هم پس از شهادتش. (یعنى خود شهادت ایشان خیلى موج ایجاد کرد.) و هنوز آثارشان در جامعه تأثیرگذار است و درجریان ایجاد کرده و در آینده نیز ایجاد خواهدکرد. مطهرى یک عالم مؤثر در جامعه است. ضرورت پرداختن به اندیشه ایشان باید موردبحث قراربگیرد.»
محقق داماد خود فرزند آیت الله محقق داماد است که از بزرگان علم و فقه در زمان خود بودند و افرادى چون شهید مطهرى نزد او تلمذ کرده اند. او علاوه بر شاگردى پدر، شاگردى بزرگان دیگرى ازجمله علامه فقید طباطبایى را نیز درکارنامه افتخارات خود دارد و با این حال تلمذ وشاگردى شهید مطهرى براى محقق داماد افتخاربزرگى است که نصیب هر پژوهشگر و عالمى نمى شود.
از خاطرات محقق داماد مى توان به کلاس هاى مرحوم مطهرى که او در آنها شرکت مى کرد، اشاره کرد. چنانچه مى گوید: در سال ۴۵ که سال هاى آخر دانشگاه را طى مى کردم، علاقه مند شدم فلسفه بخوانم. پدرم با فلسفه آشنایى نداشت؛ اما مخالف هم نبود که ما با افراد و شخصیت هاى حکیم آشنا شویم. [به همین دلیل معتقد بودند] اگر مى خواهى فلسفه بخوانى پیش استادش بخوان. پیش کسى که این چیزها را مى داند. من منطق منظومه را در قم پیش استاد متخصصى خواندم، مرحوم پدرم به من گفت اگر مى خواهى فلسفه بخوانى یا پیش حاج آقا مهدى (حائرى یزدى) بخوان یا پیش آقاى مطهرى، آن وقت مرحوم دایى ما آیت الله مهدى حائرى یزدى در کانادا بودند. من خدمت آقاى مطهرى رسیدم. در سال۴۷ ، ۴۸. مرحوم آقاى مهطرى مرا با محبت پذیرفتند. چون ایشان یکى از شاگردهاى پدرم بودند. پیغام پدرم را دادم و نزد آقاى مطهرى به طور خصوصى فلسفه را شروع کردم. من به مرحوم مطهرى گفتم، اگر براى مطرح کردن افکارتان در قم درسى را شروع کنید، خیلى مناسب است. کم کم این فکر را پذیرفتند و در قم، پایگاهى داشتند و از سال۱۳۵۲ تمایل پیدا کردند و هفته اى یک روز به قم مى آمدند. یک جلسه اى در منزل ما به صورت محرمانه برگزار مى شد که مباحثى را مطرح مى کردند و خیلى هم محدود بود. همان روز در منزل ایشان در تهران لیستى را آماده کردیم، افرادى که تمایل داشتند شرکت کنند عبارت بودند از: آیت الله سیدحسن طاهرى، خرم آبادى، آقاى مدرسى طباطبایى که امروز در دانشگاه «پرینستون» استاد هستند و آقاى احمدى یزدى، آیت الله سیدعلى محقق داماد، آقاى ربانى املشى و... جلسه اول خیلى محدود در منزل ما شروع شد. ایشان احساس کردند که ساواک از رفت و آمد ما سوءظن مى برد و منزل ما را تحت نظر مى گیرد که گرفت و من را به ساواک احضار کردند. ایشان سعى کردند جاى دیگر نروند که یک نفر طرف این قضیه باشد. ولى براى اینکه پوشش داشته باشیم یک کار گروهى و عمومى شروع کردیم. جلسه اول درس اشارات بود و بعد تبدیل شد به اسفار براى عموم، آن جلسه کم کم توسعه پیدا کرد ولى با هم خیلى محدود بود. یادم مى آید سالهاى آخر افرادى مثل آقاى خاتمى که الآن رئیس جمهور هستند شرکت مى کردند. آقاى معادى خواه، دکتر بهشتى، آقاى نبوى .... درس ایشان ضبط مى شد و پیاده مى شد. درسهاى اول راجع به منطق بود و تعارضات منطقى، چند سال درباره منطق بحث شد. ۱ تا ۲ سال منطق پیش رفت. ایشان پیشنهاد دادند کتاب و فلسفه هگل ترجمه آقاى حمید عنایت که از نوشته «استیس» است را معیار قرار بدهیم و بخوانیم و ایشان براى ما توضیح بدهند و فلسفه غرب را نقد کنند. آقاى حمید عنایت در درس منظومه ایشان در تهران شرکت مى کردند و همدرس ما بودند. گاهى هم عبارتها را با ایشان در میان مى گذاشت که این عبارت گنگ است و به نظر مى رسد ترجمه اش درست نباشد. تقریباً همه فلسفه هگل را قطعه به قطعه بحث کردند. تا اینکه سال ۱۳۵۶ شد. در سال،۵۶ کم کم انقلاب اوج گرفت. ایشان همه درسها را تعطیل کردندو قرار شد جلسه درس را اختصاص بدهیم به حکومت اسلامى، حدود یک سال تدریس به حکومت اسلامى اختصاص پیدا کرد. آن درسها چاپ نشد. مباحث بسیار وسیعى که نزد من است. همچنین درسهایى از منطق است که نوشته ام.»
از دغدغه هاى اصلى محقق داماد گفت وگوى ادیان بویژه اسلام و مسیحیت است. او در این باره تلاشهاى بسیارى کرده است که نوشتن مقالات متعدد و برپایى سخنرانى هاى مختلف از جمله این اقدامات است. محقق داماد در خصوص ضرورت گفت وگوى ادیان مى گوید: گفت وگو به این منظور که پیروان دو دین به درک و شناخت هم برسند و واقعیت را هم درک کنند، گفت وگوى موردنیاز جامعه بشرى امروز است. با این همه او معتقد است: «آنچه در ادبیات امروز به آن گفت وگو مى گوییم، در واقع بحث، جدل، تبشیر و موعظه است. نه گفت وگو. اما حوادثى که در تاریخ و بعد از جنگ جهانى رخ داد، باعث شد مسیحیان و پیروان ادیان روش دیگرى را در پیش گیرند. چون متفکران دینى و متکلمان حس کردند باید در روابط خود با سایر ادیان تجدیدنظر کنند و دست از جدال بردارند و براى تبلیغ دین خود اصرار نورزند، بلکه روشى ابداع کنند که پیروان ادیان به طور مساوى با هم سخن گویند، در اینجا بود که بحث دیالوگ مطرح شد.» او معتقد است: براى دستیابى به این هدف این پرسش پیش مى آید که این گفت وگو چگونه باید انجام شود و راه علمى آن چیست؟ «رادهاکریشنا» در کتاب خود مى گوید: مطالعه ادیان، دیگر مؤمنان را به هم نزدیک مى کند و کمک مى کند تا عقاید دیگران را درک کنند، اشتباهاتى که از سوءتفاهم ناشى مى شود، برطرف مى شود و ما نیز توسط آنچه دیگران در دین خود تبیین مى کنند، معتقدات خود را تأیید مى کنیم.»
سیدمصطفى محقق داماد ضمن اشاره به این نکته که در این راه باید از کسانى که این راه را طى کرده اند و موفق بوده اند سود جوییم، مونتکومرى وات، اسلام شناس مسیحى و «جان هیک» را به عنوان دو نفر از کسانى که در نتیجه دیالوگ هاى بیرونى و همچنین دیالوگ هاى درونى با اسلام، تحولى در نظام اعتقادى خودشان ایجاد کردند، نام مى برد و مى افزاید: اگر ما مسلمان ها نیز مى توانستیم این روش را انتخاب کنیم، مى توانستیم تحول عظیمى در روابط مان با سایر ادیان به وجود آوریم. جان هیک از خود پرسید: آیا ما راه مسیحیت را تنها راه مى دانیم به گونه اى که رستگارى را منحصر به آن مى دانیم یا ما ادیان بزرگ بشرى را به عنوان راههاى دیگر زندگى و رستگارى باید در نظر آوریم؟ این سؤال ناظر به مسأله حصاراندیشى یا نفى دیگران در مسیحیت و سایر ادیان است. چرا که هر یک از ادیان تاکنون خود و دین خود را حقیقى و بر حق مى دانسته و ادیان دیگر را باطل و منسوخ فرض کرده است.» او تصریح مى کند: براى پیشگیرى از این امر وقتى افراد وارد گفت وگو مى شوند، باید این احتمال را بدهند که راه نجات در راههاى دیگر هم وجود دارد، وگرنه اگر با دید متعصبانه وارد شوند، یا باید تبشیر شود یا موعظه یا جدال.
سیدمصطفى محقق داماد ضمن اشاره به غزالى از او به عنوان دانشمند مسلمانى نام مى برد که ده قرن قبل اظهار داشته است: هرکسى در هر دین و مذهبى که باشد، فکر مى کند راه نجات در دین و مذهب اوست و آیا نباید این احتمال را بدهد که نجات در دین دیگرى هم مى تواند باشد؟ اگر من به عنوان مسلمان گمان مى کنم که راه نجات در مسلمانى است، یک مسیحى و بودایى هم همین تفکر را در حق دین خود دارد. او با اشاره به کتاب برخورد اسلام و مسیحیت، نوشته جان هیک مى گوید: در این کتاب روابط تاریخى صدراسلام تا عصر حاضر بیان شده و نشان مى دهد که روابط گذشته بیشتر خصمانه بوده است. او معتقد است: «ما دو نوع روابط خصمانه داریم: یکى روابط خصمانه آگاهانه و دیگرى عدم همزبانى است که باعث عدم درک متقابل مى شود.» او مى گوید: مونتکومرى وات مى گوید: پیروان مسیحیت باید ادیان دیگر را محترم بشمارند و دست از عقیده سنتى خود مبنى بر اینکه ملت برتر هستند، بردارند. وات مى گفت: من با وجودى که مسیحى هستم و وفادار، حقانیت دین اسلام را قبول دارم و حضرت محمد(ص) را به عنوان پیامبر خدا قبول دارم.
به نظر مى رسد با توجه به سؤالات و شکافهایى که امروز نسل نو و جدید با برخى از مسائل اسلام پیدا کرده است وجود کسانى چون سیدمصطفى محقق داماد که فرزند خلف پدر بزرگوار خود و شاگرد بحق استاد مطهرى است بیش از پیش ضرورى است و ازاین رو مهرگان به نوشتن درباره او به خود مى نازد.
در نگارش این مطلب از ویژه نامه شهید مطهرى روزنامه همشهرى که اردیبهشت ۸۴ انتشار یافت نیز استفاده شده است.
منبع حق گستر

جنایت علیه بشریت

جنایت علیه بشریت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

در قانون عمومی بین‌الملل جنایت علیه بشریت به اعمال قساوت باری اطلاق می‌شود که بر ضدانسان‌ها انجام می‌گیرد که این اعمال در قوانین بین‌الملل بالاترین جنایت قانونی در حق بشریت طلقی می‌شوند. معاهده رم توضیح می‌دهد، جنایت علیه بشریت شامل جنایاتی می‌شود که شان انسان را کاسته و مقام و منزلت انسانی را پای‌مال می‌کنند.

این مسائل گاه به گاه و یا منفرد نیستند اما آنها یا بخشی از سیاست‌های دولتی برای سرکوب و از میدان به در کردن مخالفان هستند و یا عملیات‌هایی گسترده برای ددمنشی و چشم‌پوشی عمدی به قصد نابودی گروه‌های خاص می‌باشند. به هر حال کشتار، نابودی گروهی، شکنجه، هتک ناموس، کشتار سیاسی، نژادی و یا مذهبی و دیگر اعمال غیر انسانی که به نهایت جنایت علیه بشریت می‌رسند و به نوعی بخشی از تمرینات سیستماتیک گسترده‌ای هستند که توسط جنایتکاران تدارک و سازماندهی می‌شوند.

محتویات

اولین استفاده

در ۲۴ مه ۱۹۱۵ پس از نسل‌کشی ارامنه دولت‌های متحد بریتانیا، فرانسه و روسیه مشترکاً موضوعی را مطرح کردند که برای اولین بار در آن در مورد جنایت علیه بشریت سخن گفته شده بود.

درباره این جنایت تازه ترکیه بر علیه بشریت و شهروندان ارمنی، دولت‌های متحد به صورتی عمومی به باب‌عالی دولت عثمانی اعلام می‌دارند که آنها شخصاً عهده دار مسئولیت این جنایت می‌باشند. افرادی که مورد خطاب ما می‌باشند شامل تمام اعضا دولت عثمانی بعلاوه آنهایی که پیشکاری بزرگان برای برپایی این کشتار را انجام می‌دادند، هستند

دادگاه نورنبرگ

منشور لندن دادگاه نظامی بین‌الملل فرمان به این داد که قوانین و روندهایی که بعد از جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ وضع گشته بود، دوباره به اجرا در بیاید. مشنور توضحی داده بود که جنایت‌های متفقین اروپایی در جریان جنگ دوم جهانی، از این طریق قابل پیگیری می‌باشد. ماده ششم منشور تصریح می‌کند که دادگاه به این منظور برگزار شده بود که مرتکبین جنایات جنگی عمده در جنگ جهانی دوم را پیگیری و آنها را به سزای اعمالشان برساند. پاراگراف اول این ماده تعریفی از جنایت علیه صلح ارائه می‌دهد، بند دوم، نیز به تعریف جنایت جنگی می‌پردازد و بند سوم، به تعریف جنایت علیه بشریت اختصاص یافته‌است

ارتکاب به کشتار، نابودی گروهی، به بندگی گرفتن، تبعید و دیگر کارهای غیر بشری و خلاف هر گونه زندگی متمدن، قبل و یا در هنگام جنگ و یا آزار و کشتار سیاسی، نژادی و یا مذهبی و یا کشتارهای داخلی سیاسی و دولتی و خارجی از مردم همان کشور، مشمول قانون جنایت علیه بشریت شمرده می‌شوند

همچنین در دادگاه نظامی بین‌المللی درباره جنایات جنگی آلمانی‌ها اظهار شده:

دادگاه نتوانست اظهارنامه‌ای کلی درباره عمل آلمانی‌ها قبل از سال ۱۹۳۹ ایجاد کند که همان کیفیت تعریف منشور را در رابطه با جنایت علیه بشریت را دارا باشد ولی از آغاز جنگ در سال ۱۹۳۹ که جنایات جنگی در سطحی بسیار گسترده اتفاق افتادند که این جنایات در جای خود جنایات علیه بشریت بودند، تا حدی که اعمال غیر انسانی در تنظیم ادعانامه آورده شده بودند و اعمال مجازات برای مرتکب شونده‌ها، بعد از جنگ صورت گرفت.

آپارتاید

زجر و آزار گروهی و سازماندهی شده یک گروه نژادی بوسیله دیگر افراد، مانند جریان آپارتاید (تبعیض نژادی) در آفریقای جنوبی توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۶ مصداق جنایت علیه بشریت شناخته شده‌است. در منشور سازمان ملل متحد (مواد ۱۳، ۱۴ و ۱۵ ام) در ارتباط با آپارتاید، مجمع عمومی سازمان ملل متحد هیچ حکمی را تصویب نکرده و هیچ دادگاهی برای بررسی آپارتاید ترتیب داده نشده‌است.

سازمان ملل

سازمان ملل بعد از نگاشت منشور در سال ۱۹۴۸ به صورت مستقیم مسئول مجازات مرتکبین به جرم‌های غیر بشری و جنایت علیه بشریت می‌باشد. سازمان ملل جایی است که شیوه‌های مدرن تعقیب قانونی جرمهای فوق می‌بایست در آن پیگیری گردد. دادگاه بین الملی جنایت (ICC) که توسط معاهده رم ابداع شد و حق قانونی رسیدگی به پروندهای جنایت علیه بشریت را بر عهده گرفت، سازمان ملل را موظف کرد که پس از این وظیفه بررسی این گونه مسائل را به این دادگاه ارجاع دهد زیرا سازمان ملل قدرت و اختیار قضایی رسیدگی به این پرونده‌ها را ندارد. پرونده اخیری که در این دادگاه مورد بررسی قرار گرفت (سال ۲۰۰۵) به کشتار دارفور مربوط بود که در جریان رسیدگی به این پرونده عمر البشیر رئیس جمهور سودان به جرم نسل کشی مورد تعقیب قرار گرفت. البته رئیس وقت دادگاه، قاضی جوزف کییش در مورد دادگاه بین‌المللی جنایت اظهار می‌دارد :

این دادگاه قدرت دستگیر کردن این افراد را ندارد. این مسئولیت آمریکا و دیگر کشورهاست که به این کار مبادرت کنند و بدون دستگیری این افراد، اینجا هم دادگاهی واقعی نخواهیم داشت

سازمان ملل پس از سال ۲۰۰۵ دیگر هیچ پرونده‌ای در رابطه با جنایات علیه بشریت را به دادگاه بین‌المللی جنایت، ارجاع نداده‌است.

شورای امنیت سازمان ملل

وظیفه شورای امنیت سازمان ملل متحد در جلوگیری از نسل کشی و حمایت شهروندان جهان از داشتن محیطی امن برای زندگی است که بنا بر مصوبهٔ سال ۲۰۰۵ سازمان ملل بر عهده این زیر بخش از سازمان ملل گزارده شده‌است.

دادگاه بین‌المللی کیفری یا دادگاه لاهه

دادگاه بین‌المللی کیفری در پایتخت اداری هلند، لاهه قرار دارد. این دادگاه در سال ۲۰۰۲ توسط اساسنامه رم تاسیس و مسئول رسیدگی به جرم‌های ضد بشری در سرتاسر جهان شد. مصداق جنایت بر علیه بشریت برای این دادگاه طبق ماده هفتم اساسنامه سازمان ملل به شرح ذیل می‌باشد :

برای رسیدن به نتایج مورد نظر در معاهده رم «جنایت علیه بشریت» می‌بایست یکی از مصداق‌های زیر را در خود داشته باشد و این موضوع زمانی مصداق می‌یابد که مربوط به یک حمله سازماندهی شده و سرتاسری برعلیه هر کدام از شهروندان یک جمعیت باشد با در نظر داشتن مفاهیم نوع حمله‌ای که به آنها صورت گرفته‌است :

  • کشتار
  • نابودی گروهی
  • به بردگی بردن
  • تبعید و یا کوچاندن اجبار جمعیت
  • زندانی یا دیگر ابزارهای جلوگیری کننده از گسترش آزادگی با ابزارهای قانون اساسی و یا دیگر قوانین یک کشور
  • شکنجه
  • هتک حرمت از زنان، بردگی جنسی، فحشا اجباری، بارداری اجباری، سترون کردن اجباری و یا هر راه دیگر آزار جنسی
  • آزار و ارعاب علیه هر گروه سیاسی شناخته شده، نژادی، ملیتی، فرهنگی، مذهبی که بنا بر بند شماره ۳ مورد تذکر قرار گرفته‌است یا دیگر زمینه‌ها که به صورت جهانی مصداق این بند طلقی می‌شوند باشد
  • حذف محیطی و یا فیزیکی اجباری افراد از صحنه‌های سیاسی
  • نژادپرستی و تبعیض نژادی
  • دیگر اعمال غیر انسانی که منجر به صدمات و لطمات غیر قابل جبران و جدی بر جسم، ذهن و یا سلامتی افراد گردد

اتحادیه اروپا

کمیسیون وزیران اتحادیه اروپا در ۳۰ آوریل ۲۰۰۲ توصیه‌هایی را برای اعضا خود در رابطه با حمایت از زنان در برابر خشونت منتشر کرد که در بخش «معیارهای اضافه شده در رابطه با خشونت در موقعیت‌های کشمکش و بعد از کشمکش» تصریح می‌کند (بند ۶۹) که اعضا می‌بایست : هتک حرمت از زنان، برده‌داری جنسی، حاملگی اجباری، سترون سازی اجباری و یا دیگر شیوه‌های قهری جنسی که مقایر با حقوق بشر هستند را همانند جنایت علیه بشریت و اقدامات مسلحانه بر علیه انسان را مجازات کنند.